وقتی فهمیدم زن غریبه صیغه شوهرم است، دنیا روی سرم خراب شد!
حوادث رکنا: دنیا روی سرم خراب شد. زن غریبه به محل کارم آمده بود تا از من حلالیت بطلبد. وقتی شنیدم شوهرم به این بهانه که زنش فوت کرده او را به عقد موقت خود درآورده و سرش را کلاه گذاشته است حالم بد شد.
البته به او گفتم که شریک بیوفای زندگیام را میشناسم و میدانم او چه آدم حقهبازی است. آن روز مرخصی ساعتی گرفتم و از محل کار بیرون زدم. آرام و قرار نداشتم و نمیدانستم چه خاکی باید بر سرم بریزم.
به خانه یکی از آشنایان رفتم و خودم را در آنجا مخفی کردم. بیحوصله بودم و فقط میخواستم چند روزی چشمم به شوهرم نیفتد. از طرفی میخواستم تکلیفم را روشن کنم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که ادامه این زندگی به خیر و صلاحم نیست.
به کلانتری ۳۰آمدم تا پلیس Police را در جریان بگذارم. بچههایم که در به در دنبالم میگشتند بلافاصله خودشان را رساندند. من خیلی قاطعانه تصمیم خودم را گرفتهام و میخواهم راهم را از این شوهر معتاد Addicted بیمسئولیت که از روز اول زندگی من را آزار روحی و روانی داده است جدا کنم.
این ازدواج از روز اول اشتباه بود. ۱۶ساله بودم که پدر خدا بیامرزم با زور و اجبار من را پای سفره عقد نشاند. خانوادهام میگفتند خواستگارت پسر فلانی است و پدربزرگش اسم، رسمی داشته و....، درس و مدرسه را کنار گذاشتم و راهی خانه شوهر شدم. اما من بخت برگشته در این زندگی سرد خیری ندیدم و از همان روزهای اول فهمیدم همسرم اهل زندگی نیست.
موضوع را به مادرم اطلاع دادم. میگفت اگر بچهدار بشوید، اوضاع خوب میشود. ولی تولد سه فرزندم و گذشت بیست و چند سال از این زندگی سرد نه تنها او را تغییری نداد بلکه هر روز وضعیت بدتر میشود. هنوز چند ماه از ازدواجمان نگذشته بود به خاطر رفیقبازی و بداخلاقیهای شوهرم با مادرش درددل کردم.
پیرزن بیچاره میگفت ما برای این بچه ناخلف زن گرفتیم تا مسئولیت زندگی گردنش بیفتد و دست از کارهایش بردارد. شوهرم کمکم به مصرف موادمخدر ومشروباتالکلی عادت کرد. مجبور شدم سر کار بروم تا شکم بچههایم را سیر کنم. به سختی چرخ زندگی را میچرخاندم. تمام این سالها سوختم و ساختم ولی دم نزدم. اما دیگر نمیتوانم طاقت بیاورم.
من با مردی زندگی میکنم که از او تنفر دارم. نکته جالب اینکه یک هفته خانه دوستم مخفی شدم. او غیرتی شده و با تهمتهای زشت و ناروا میخواهد من را متهم کند تا بیهیچ ادعایی به خانهاش برگردم. حرف آخرم این است که یک زن با کم و کسر زندگیاش میسازد اگر از شوهرش معرفت، محبت و انسانیت ببیند. البته در تمام این سالها احترامش را جلو بچههایم نگهداشتهام و اجازه ندادهام شأن و حرمت دیگر بس است.پدریاش در خانه زیر پا گذاشته شود ولی... .
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
زنم از من حق سکوت می خواهد!
زنم خودش را به مدیر کاروان زیارتی باخت / وقتی عکس های زشت آنان را در کنار هم دیدم خشکم زد!
شوهرم با دختر دایی اش همخوابی می کرد / راز 4 ساله حلقه نامزدی در دست عروس بی نوا
ناگفته های تلخ پدر قاتل بنیتا از پسرش در چند قدمی اعدام + عکس
زنده شدن معجزه آسای خواهر و برادر مُرده در کلات مشهد
شوهرم با زن صیغه ای اش به خواستگاری من آمده بود!
شوهر دوستم به من تجاوز کرد وقتی شکایت کردم، شوهرم مرا طلاق داد!
رضا پرستش، مسی ایران در مسکو دستگیر شد + عکس
اقدام شوم پسر قمارباز با زن جوان تهرانی به خاطر باخت سنگین
محاکمه دوباره متهم ردیف دوم پرونده قتل بنیتا / امروز صورت گرفت + عکس
فریب خنده دار دختران زیبا از سوی مرد قوی هیکل + عکس
ارسال نظر