مادرم را تنها گذاشتنم و حالا روی بازگشت ندارم
حوادث رکنا: تک پسر خانواده بودم و پدر و مادرم مرا در پر قو بزرگ کرده بودند، پدرم همیشه آرزو داشت که در عالی ترین مدارس و دانشگاه ها درس بخوانم و به خاطر وضعیت درس هایم مرا تحسین می کرد. پدرم موقع برگشت از یک سفر کاری، تصادف کرد و چراغ عمرش برای همیشه خاموش شد.
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، مرگ پدر خیلی برای ما گران و تلخ تمام شد، حتی آشنایان هم خبری از ما نمی گرفتند. پدرم که رفت، برکت خانه هم رفت و مشکلات مالی زیادی گریبانمان را گرفت، با مرگ پدر هیچ انگیزه ای برای ادامه تحصیل نداشتم، برای همین با وجود مخالفت مادرم درس و مدرسه را برای همیشه رهاکردم و خودم را به دست سرنوشت سپردم، سرنوشتی که ای کاش می شد آن را دوباره نوشت.
بعد از چند ماه مادرم در مغازه ای شروع به کار کرد، ولی نگاه اطرافیان بسیار آزارش می داد. رنج مادرم را که می دیدم از درون آتشی به جانم می افتاد و ذره ذره مرا آب می کرد، برای همین تصمیم گرفتم باری از دوشش بردارم، او را راضی کردم و در یک تعمیرگاه به عنوان شاگرد مشغول به کار شدم و چون با زحمت پول در می آوردم خیلی از این کار خوشحال بودم، بعد از مدتی احساس کردم درآمدم کم است و سعی کردم هر بار که ماشینی را تعمیر می کنم پول بیشتری بگیرم.
بعد از مدتی تصمیم گرفتم قطعه های اصلی ماشین را با فرعی جابه جا کنم و آن ها را جداگانه و بدون اطلاع صاحبکارم بفروشم تا پول بیشتری به دست آورم، ولی بعد از چند ماه که صاحبکارم متوجه شد به من این موضوع را گوشزد کرد ولی من زیر بار این حرف نرفتم و به کارم ادامه دادم تا این که بعد از چند بار تذکر مرا بیرون کرد. بعد از آن هر روز صبح به بهانه سر کار رفتن از خانه بیرون می رفتم و بعد از یک هفته احساس کردم، مادرم متوجه شده است؛ گفتم می خواهم روی پای خودم بایستم و تعمیرگاه داشته باشم. مادرم اول مخالفت کرد ولی بعد از چند ماه که خرجی نداشتیم، اجازه داد که این کار را انجام دهم.
حدود دو سال در یکی از استان های همجوار زندگی کردم و آخر هفته ها به مادرم سر می زدم، زندگی و تنهایی آن هم در شهر غریب خیلی سخت بود بنابراین با چند نفری از هم سن و سالان خودم آشنا و دوست شدم، طوری که خیلی به هم وابستگی پیدا کرده بودیم. رفته رفته در اثر همین دوستی های بی پایه و اساس به سمت سیگار و مصرف شیشه گرایش پیدا کردم، حالا حدود 8 ماه است که به یک معتاد Addicted حرفه ای تبدیل شده ام، از زمانی که معتاد شدم، از مادرم خبری نگرفته ام و نمی توانم به چشمانش نگاه کنم. نمی خواهم او از وضعیتم با خبر شود چون اگر ببیند که من این گونه در باتلاق افتاده ام، دق می کند.
حالا می خواهم جبران کنم و از این سیاه بختی خارج شوم و بعد کمک حال مادرم باشم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
زن صیغه ای شوهرش را به زندان انداخت / وقتی به خانه هوویم رفتم با صحنه بدی روبرو شدم! + عکس
گفتگو با مرد اعدامی دقایقی قبل از مرگ / شیطان شده بودم و ..! + عکس
اعتراف عجیب مرد دوزنه در دادگاه تهران / زن اولم با یک مامور کلانتری ارتباط داشت و..! + عکس
هنوز آرایش عروس روی صورتم بود که سامان کتکم زد و ..!
دختر ایرانی پس از 50 جراحی پلاستیک، عروس مرده شد! + تصاویر
عکس برهنه خودتان رابدهید تا رمز اطلاعاتتان رابگیرید!/هشدار پلیس فتا
2 بار در خانه مرد شیطان صفت باردار شدم و ..! / این زن 10 سال قبل ربوده شده بود + تصاویر
شب شد! به امیر زنگ زدم و او مرا به خانه اش برد / صبح که شد او چهره شیطانی اش را نشان داد و ..!
ارتباط شوم عروس جوان با مرد سبزی فروش تهرانی / دستور حمله سیاه به مادر شوهر + عکس
خواهرم فتانه پنهانی صیغه مرد بازاری شده بود تا اینکه ..!
عملیات سپاه کرج برای دستگیری گروه "ریاستارت"
قاتل سارا در دادگاه تهران به اعدام محکوم شد
قتل حسابدار جوان ایرانی با شلیک گلوله پلیس امریکا + عکس بیژن قیصر
آزار و اذیت وحشیانه زن جوان بخاطر لایک های مجازی+ عکس
راز هولناک 2 سال تجاوز به دختر 9 ساله تهرانی توسط راننده سرویس مدرسه
برادر زنم را کشتم چون به همسرم تجاوز کرده بود! + عکس
ارسال نظر