مثل ابر بهار گریه می‌کرد و صورتش خیس اشک بود. آرام و قرار نداشت. «نسیم» سن و سالی نداشت اما آنقدر افسرده و غمگین بود که هیچ نشانی از شادابی وطراوت در چهره‌اش دیده نمی‌شد. کمی که آرام‌تر شد، شروع به صحبت کرد و گفت: «وقتی زن «یونس» شدم فقط 15 سالم بود. نه از زندگی مشترک چیزی می‌فهمیدم نه هنوز درکی از شوهرداری داشتم. با زور و اجبار خانواده پای سفره عقد نشستم و به خانه بخت رفتم. «یونس» سرد و بی‌احساس بود. از صبح تا عصر سرکار می‌رفت و شب که به خانه می‌آمد بدون اینکه به من توجهی کند پای تلویزیون می‌نشست یا سرگرم گوشی تلفن همراهش بود. 5 سال از زندگی مشترکمان می‌گذشت که من باردار شدم و پسرعزیزم علی به دنیا آمد.او همه زندگی‌ام بود. مونس و سنگ صبورم. از همان وقتی که فهمیدم باردارم دیگر احساس تنهایی نمی‌کردم اما شوهرم هیچ تغییری نکرده بود. همان‌طور بی‌احساس و بی‌توجه، فقط برای خوردن و خوابیدن به خانه می‌آمد. هر بار هم که اعتراض می‌کردم می‌گفت: «به تو مربوط نیست. زن که نباید در کار شوهرش دخالت کند.»
زن جوان با دستمال مچاله شده‌ای که در دستش بود، اشک‌هایش را پاک کرد و ادامه داد: «دیگر کم کم مطمئن شده بودم که «یونس» چیزی را از من پنهان می‌کند. به همین دلیل یک شب که به حمام رفت، تلفن همراهش را پنهانی برداشتم. وقتی تلگرامش را باز کردم، شوکه شدم. «یونس» از مدت‌ها قبل با یک زن جوان آشنا شده بود و ماه‌ها بود با او رابطه داشت. وقتی پیام‌ها را می‌خواندم باورم نمی‌شد «یونس» که حتی اسم مرا به سختی می‌گفت حالا برای یک زن غریبه چه پیام‌های عاشقانه‌ای نوشته. راستش دلم بیشتر از این می‌سوخت که آن زن ظاهر خوبی هم نداشت و سنش از من هم بیشتر بود...
دیگر حالم از او به هم می‌خورد، دوست نداشتم حتی راجع به خیانتش سؤالی بپرسم. از آن روز به بعد ناخواسته رفتارم هم عوض شد. دیگر حوصله هیچ کس را نداشتم و فقط از صبح تا شب دنبال راهی بودم که از «یونس» انتقام بگیرم. حتی خیلی وقت‌ها «علی» عزیزم را هم نمی‌دیدم. اما یک روز...»
گریه امانش نداد تا جمله‌اش را تمام کند در میان هق هق‌هایش ادامه داد: «یک روز... علی... پیشم آمد. من غرق افکارم بودم و حوصله او را هم نداشتم. با صدای او به خودم آمدم که آب می‌خواست. عصبی شدم و به او گفتم؛ «خودت برو بخور» و او را از خودم دور کردم. اما چند ثانیه بعد با جیغ علی به آشپزخانه  دویدم و دیدم او از روی چهارپایه با سر به زمین افتاده و بیهوش شده است. دیگر نفهمیدم چطور او را به بیمارستان برسانم اما پزشکان گفتند ضربه مغزی شده است. سرانجام پسردلبندم پس از سه روز کما به  علت لخته شدن خون در سرش جان باخت. از آن روز دیگر زندگی‌ام بی‌معنا شده اما از آن بدتر اینکه «یونس» که پیش از این حتی کوچکترین توجهی به من و پسرش نمی‌کرد، مرا مقصر مرگ علی کوچولوی نازنینم می‌داند و می‌گوید دیگر برایش ارزشی ندارم. حالا نه فقط فرزندم که زندگی‌ام را هم از دست داده‌ام و درخواست کمک دارم...»

ریشه‌های عهدشکنی
کارشناس «مرکز مشاوره آرامش» وابسته به پلیس Police اصفهان دراین باره گفت: ازدواج فرآیندی است که در آن دو طرف خود و شریک زندگیشان را می‌شناسند و یاد می‌گیرند تا عضو یک خانواده جدید باشند. واقعیت این است که ازدواج با انتظارات دوران قبل از ازدواج فرق دارد. زمانی که یکی از زوجین وقت، میل، صمیمیت و کشش جنسی به همسرش نداشته باشد و توجهش به فرد دیگری برود، باعث شکسته شدن توافق‌های زناشویی و تهدید رابطه اولیه می‌شود. از طرفی زمانی که دو نفر به‌زور و اجبار خانواده‌ها با هم ازدواج می‌کنند به‌دلیل برقرار نشدن ارتباط صحیح بین آنها کم‌کم ارتباط‌های پنهانی و عهد شکنی یکی از زوجین شکل می‌گیرد. همان‌طور که در این پرونده می‌بینید زوجین درباره خلأ احساسی خود در زندگی تصمیم جدی نمی‌گیرند و همین امر باعث می‌شود تا این خلأ را در بیرون و با فرد سومی پرکنند. اینجاست که این خلأ احساسی لطمات جبران‌ناپذیری به زندگی زناشویی می‌زند و عواقب و نتایج خطرناکی را به دنبال دارد. وجود نارضایتی دائمی و نبود رابطه عاشقانه بین زوجین باعث شده که آنها در وضعیت نبود توازن قدرت در رابطه قرار بگیرند و زن که با مشاهده عهد شکنی همسرش خود را به بن‌بست رسیده احساس می‌کند باید به دنبال روشی برای ایجاد تعادل باشد و چاره این راه را فقط در انتقام و ضربه زدن به طرف مقابل می‌بیند که به‌دنبال آن ناکامی و ناخوشایندی روز افزون را به وجود می‌آورد. توصیه ما به زوج‌هایی که در چنین وضعیتی قرار می‌گیرند این است که سعی کنند با یک مشاور، مشکلات را در میان گذاشته و به دنبال راهکارهای حل مشکلات یکدیگر برآیند و به جای گرفتن انتقام کاری کنند که طرف مقابل ارتباطش را با فرد دیگر قطع کرده و به زندگی عادی خود برگردد. ویا...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی رکنا را از دست ندهید:

عکس عروس و دامادی که در تهران سر بریده شدند + فیلم و جزئیات

مرگ مشکوک دختر ۸ ساله در ویلایی در نوشهر / احتمال یک کودک آزاری دیگر

تصادف دو هواپیما در فرودگاه + عکس

عروس 15 ساله بودم که فهمید یونس با یک زن رتباط پنهانی دارد و ...

جوان آزرا سوار مرا تعقیب کرد تا اینکه تلفنش را به من داد و ...

پیشنهاد شرم آور شیطان پارس آباد به پدر آتنا اصلانی + عکس های دیده نشده

پسرم وقتی 15 ساله بودم به خاطر حمایت از خواهرش، دامادم را کشت و حالا ...

اعتراف به قتل و بریدن سر عروس و داماد در یوسف آباد تهران + عکس و فیلم

بی​رحم ترین قاتلان سریالی زن را بشناسید + عکس

این پسر سه و نیم ساله در حرم گم شد + عکس

پسر شیطان‌صفت به خاطر آزار فرناز در اتوبان یاسینی اعدام می‌شود + عکس

اقدام احمقانه یک زن در سایه ماجرای بنیتا برای انتقام از شوهر!

نامه سوزناک شهید محسن حججی به امام رضا(ع) / جواز شهادتم را امضا کن+ عکس

مرد سنگدل، پسر 11 ساله باجناقش را در رودبارجنوب کشت

دروغ دردسرساز یک زن به تقلید از حادثه ربودن بنیتا

اختلاف دایی و خواهرزاده؛ انگیزه قتل مسلحانه + عکس

مهریه عجیب عروس و داماد ایلامی را به بیابان کشاند + عکس

پس از ازواج فهیدم زنم پیش از من با پسری ارتباط داشت و وقتی بچه دار شدیم ... + عکس