لحظه شیرین نجات یک بیمار از کما
رکنا: بیمار قندی مدتی بود که ازخوردن هر نوع شیرینی منع شده بود تا اینکه یک روز به وضعیت کما رفت و خانواده اش از اورژانس کمک خواستند.
آن سالها در پایگاه چهارراه نظر اصفهان کار میکردم. نزدیک ظهر بود که برای رسیدگی به وضعیت کمای پیرمردی به آپارتمانی در همان حوالی اعزام شدیم.اطلاعاتمان محدود بود و فرد تماس گیرنده گفته بود که بیمار به تازگی دو چشمش را عمل کرده و از صبح به علتی نامعلوم از هوش رفته است.
بهدلیل فوریت حادثه، آژیرکشان از چند کوچه و پس کوچه به نشانی مورد نظر رفتیم. وقتی به خانه بیمار رسیدیم، زنی سراسیمه و گریان در را باز کرد و ما را به طرف اتاق پیرمرد راهنمایی کرد«آقا تو رو خدا کمک کنید. صبح حالش خوب بود. رفتم صبحانهاش رو بیارم که وقتی برگشتم دیدم از حال رفته. چند دقیقه بیشتر تنهایش نگذاشتم.»
- آروم باشید خانم. حاج آقا قرص خاصی مصرف میکنه؟
- بله، دیشب قرص قند خورده، آخه دیابت داره.
- شام چی؟ شام خوردن؟
- خورد خیلی کم، فقط دو سه لقمه. آخه حالش خیلی بده؟
آن زمان دستگاه تست قند همراه نداشتیم. اما بررسی علائم بیمار نشان میداد که علت بیهوشی، افت شدید قند خون است.
مشغول کار بودیم که چند فرزند پیرمرد هم وارد خانه شدند. شکی نداشتیم که بیمار به دلیل افت قند بیهوش شده، یک ویال گلوکز 50 درصد (نوعی سرم قندی غلیظ شده) برداشتم تا به پیرمرد تزریق کنم. اما ناگهان یکی از همراهان بیمار با دیدن سرم به طرف من خیز برداشت و گفت: «آقا؛ چی کار میکنید؟ مگه مادر نگفت که پدرم قند داره! میخواهید با این سرم بکشیدش؟
به آرامی دستش را کنار زدم و گفتم: «اجازه بدین من کارم را انجام بدم. نگران نباشید.» اما او دست بردار نبود.
- اگه بلایی سرش اومد چی؟ کی مسئوله؟
- گفتم نگران نباشین. من مسئولیتش رو قبول میکنم.
بارها این صحنه را دیده بودم. همراهان بیمار دیابتی با تصور اینکه مریض قندی نباید قند به بدنش برسد این واکنشها را نشان میدهند. خیلی وقتها هم مشکل بیماران دیابتی در اورژانس از کمبود قند خون پیش میآید. اعتراضهای اطرافیان بیمار زیاد بود و من سعی میکردم در حال کار توجیهشان کنم که ناگهان یکی از آنها گفت: - نه آقا دست نگه دار. ما الان به بیمارستان زنگ میزنیم و انتقالش میدهیم اونجا.
- باشه آقا شما اجازه بدین من کارم را انجام بدم اگه بهتر نشد اون وقت....
دیگر منتظر جواب نماندم و کمی از گلوکز 50 درصد را داخل سرنگ کشیدم و آهسته درون رگ بیمار تزریق کردم. هنوز چند سی سی وارد بدن بیمار نشده بود که چشمانش را باز کرد و گفت: «می خواهم بنشینم.»همسر و پسران بیمار که از هوش آمدن سریع پدرشان شوک زده و خوشحال بودند با کلی عذرخواهی از من و همکارم تشکر کردند. من هم نکاتی را درباره مراقبت از بیماران دیابتی به آنها گفتم تا بعد از آن بار دیگر شاهد چنین اتفاقی نباشند.پیرمرد که حالش بهتر شد برای معاینات بیشتر به بیمارستان منتقل کردیم.
این مأموریت یکی از خاطرات شیرین دوران کاریام بود و از آنجا که پیرمرد دوباره به زندگی برگشت و توانستم خانوادهاش را درست راهنمایی کنم با وجود گذشت سالها هنوز از ذهنم نرفته است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
* پورقلی، تکنیسین فوریت های پزشکی اصفهان
اخبار اختصاصی حوادث رکنا را از دست ندهید:
جزئیات پیدا شدن سر بریده شده زن و مرد جوان در شیخ بهایی + فیلم و عکس
وکیل کله زن/ واکنش به درگیری نماینده مجلس با مامور پلیس
در آرزوی طلاق...! / ازن این زن بدبخت تر کسی دیده
شوخی امام(ره) در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری 36 سال پیش که حسن روحانی در آن می خندد+فیلم
فاطمه دختر 5 ساله بوشهری به پارک رفت و دیگر بازنگشت / او را دیده اید + عکس
بلایی که سر ثریا و ملیکا 2 خواهر دو قلو در جشن شبانه آمد / معین نوشیدنی داد و ...
اقدام هولناک در باغ ویلا / 100 سکه به زنی که شاسی بلند سوار بود دادم و ... +عکس
دومین ازدواج شوم زن سیاهبخت/ جلیل با لباس های تنش آمد و با یک چمدان ناپدید شد! + عکس
زن جوان شوهرش را که پلیس بود در افسریه تهران کشت + عکس
فوری / شهادت پلیس یگان تکاوری بم در درگیری با اشرار
ارسال نظر