به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا،یک چشم زن میانسال اشک بود و چشم دیگرش آه. دل پردردی داشت و از کارهای پسر جوانش به ستوه آمده بود. زن ۵۵ساله در بیان مشکل زندگی اش گفت: چند سال قبل در حادثه Incident ای شوهرم را از دست دادم.  بعد از مرگ همسرم سعی می کردم زندگی ام را با چنگ و دندان حفظ کنم و سایه سر بچه هایم باشم. من برای آنها هم پدر بودم و هم مادرم.
زن دل شکسته افزود:دلم خوش بود که پسر بزرگم در کنارم است. چهار پنج سال گذشت. تصمیم گرفتم با پول پس اندازی که داشتم طبقه دوم خانه را بسازم و دست مستاجر بسپارم تا کمک خرج خانه باشد. اما در حال ساخت خانه ،پسرم که مشغول کار بود از بالای پشت بام به پایین سقوط Fall کرد و متاسفانه به خاطر شدت صدمه ای که دیده بود جان خودش را از دست داد. این مصیبت سنگین کمرم را خم کرد.  احساس می کردم پشتوانه ام را از دست داده ام. 
زن ۵۵ساله اشک هایش را در حالی که پاک می کرد افزود:متاسفانه پسر دیگرم با سؤ استفاده از وضعیت آشفته روحی و روانی ام در حالی که تازه جوان شده بود و خودش را آزاد می دید اسیر رفیق بازی شد. دوستان ناباب او را معتاد Addicted کردند. ای کاش مشکل به همین جا ختم می شد.  بعد از مدتی فهمیدم پسرم با خانمی مطلقه که شوهرش به خاطر اعتیاد طلاقش داده بود در ارتباط است.  می گفت به این زن علاقه دارد و می خواهند با هم ازدواج کنند. خودم را به هر دری زدم تا این اتفاق نیفتد. اما کاری از پیش نبردم. او حرفش را به کرسی نشاند و بعد هم دست آن زن را گرفت و او را به خانه ام آورد. آنها طبقه دوم خانه را صاحب شدند و با توهم و رویاهای پوچ آینده ای را برای خود ترسیم می کنند که واقعا خنده دار است.
وی گفت :از ترس آبرویم نمی توانم حرفی بزنم. از طرفی نمی دانم چه جوابی به دوست و همسایه بدهم که مدام در مورد سن و سال عروسم و نحوه ازدواج پسرم با این زن معتاد پرس و جو می کنند. پسرم که خرج مواد مخدر Drugs خودش کم بود حالا برای خودش با حضور این زن در خانه ما برای خودش قوز بالا قوز درست کرده هر روز دستمزد کارگری خواهرش را به زور می گیرد و اگر حرفی بزنیم در خانه آتش به پا می کند.
این مادرکه به دایره اجتماعی کلانتری۳۰مشهد مراجعه کرده بود گفت:دیگر از این وضعیت خسته شده ام. اعتیاد زندگی پسرم را خراب کرده و ای کاش مراقبش بودم و از این بچه غافل نمی ماندم. الان هم نگران دخترم هستم. اگر خواستگاری بیاید و وضعیت پسرم و زنش را ببیند، بی برو بذگرد پشیمان می شود و راهش را کج می کند. واقعا راست می گویند اعتیاد به مواد مخدر خانمانسوز است و معلوم نیست این بچه ناخلف که باید عصای پیری ام می شد چه بلایی سر خودش و ما بیاورد.
الان هم به اینجا آمده ام راهنمایی ام. کنید تا بتوانم شرایط را مدیریت کنم و مشکل دیگری به وجود نیاید. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی