شب عروسی واقعیت تلخی را از زن چند ساعته ام شنیدم که خشکم زد و ...
رکنا: گاهی آرزو می کنم کاش همه این اتفاقات تلخ، یک کابوس باشد و هنگامی که از خواب بیدار می شوم تنها وحشت یک کابوس برایم باقی بماند، کابوسی که بالاخره پایان خواهد یافت و من چشمانم را به روی حقیقت می گشایم اما افسوس که همه این تیره روزی ها حقیقت دارد، واقعیتی تلخ که از یک آشنایی احساسی در فضای مجازی آغاز شد و ...
جوان 18 ساله ای که به اتهام فرار Escape از صحنه تصادف Crash دستگیر شده بود، در حالی که عنوان می کرد پدرم همیشه می گفت: «مرد هیچ وقت گریه نمی کند» چشمان پر از اشکش را به موزاییک های کف اتاق دوخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: چند سال قبل پدرم را در یک حادثه Incident تلخ از دست دادم. او به مصرف مشروبات الکلی اعتیاد داشت تا این که مدتی بعد به خاطر عوارض ناشی از مصرف مشروبات دچار مسمومیت شدید شد. او را به مرکز درمانی انتقال دادیم و مدتی در بیمارستان بستری شد اما مصرف مشروبات، وجودش را تخریب کرده بود و پزشکان نتوانستند او را از مرگ نجات دهند. با آن که مخارج زیادی را برای عمل جراحی او متحمل شدیم اما پدرم خیلی زود مرا تنها گذاشت. از آن روز به بعد به شدت دچار ناراحتی های روحی و روانی شدم به طوری که با تجویز روان پزشک به مصرف داروهای اعصاب و روان روی آوردم. در همین زمان بیشتر اوقاتم را در فضاهای مجازی می گذراندم و برای رهایی از تنهایی وارد شبکه اجتماعی تلگرام Telegram شدم. روزی هنگام جست و جو در تلگرام با دختری اهل اراک به نام «سمیرا» آشنا شدم که خودش را دختری هم سن و سال من معرفی کرد. ارتباط تلفنی و پیامکی ما به جایی رسید که از نظر عاطفی به شدت به او وابسته شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم. وقتی موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم آن ها به شدت مخالفت کردند اما من که عاشق سمیرا شده بودم، حرف های آن ها را نمی شنیدم. شناسنامه ام را برداشتم و سوار بر اتوبوس به اراک رفتم و بدون هیچ گونه تحقیقی و تنها بر پایه اعتمادی که از سر احساسات در فضای مجازی شکل گرفته بود از سمیرا خواستگاری کردم. چند روز در یک مسافرخانه اقامت کردم تا این که مراسم خواستگاری و عقدکنان بدون برگزاری هیچ گونه تشریفاتی انجام شد. سمیرا هیچ وقت نمی گذاشت به خانه آن ها بروم و من هم که علاقه عجیبی به او داشتم هر چه می گفت، می پذیرفتم. تا این که یک هفته بعد از عقد تازه فهمیدم که سمیرا نه تنها 8 سال از من بزرگ تر است بلکه قبلا ازدواج کرده و زنی مطلقه است. باورم نمی شد کسی که خود را دختری پاک و معصوم و همدم تنهایی های من معرفی می کرد این گونه مرا فریفته باشد آن روز وقتی ماجرای ازدواجش را به میان کشیدم او با حالت قهر به منزلشان رفت و روز بعد هم مهریه اش را به اجرا گذاشت. این گونه بود که من از ترس دستگیری با کوله باری از شکست، نفرت و ناامیدی به مشهد بازگشتم. همه راه ها را بسته می دیدم و به یک بیمار روانی تبدیل شده بودم به همین خاطر به سوی مواد مخدر Drugs رفتم و به شیشه آلوده شدم. آن شب هم وقتی در حالت توهم سوار بر موتورسیکلت شدم با دختر بچه ای تصادف کردم و با دیدن خون از صحنه گریختم. حالا هم که روی صندلی های سرد کلانتری نشسته ام به یاد حرف پدرم می افتم که «مرد هیچ گاه گریه نمی کند» اما گاهی تنها اشک است که ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار زیر را از دست ندهید:
نوعروس 17 ساله: از دست شوهرم شب ها تا صبح بیدارم ...
رئیس جمهور زنبور مزاحم را خورد! + فیلم و عکس
معلمان"خوشگل" جذب آموزش و پرورش میشوند!
مرد شیطان صفت 2 دختر تهرانی را مخفیگاهش برد و ...+عکس
مادری که به اشتباه دختر قاتل را 30 سال بزرگ کرد! + تصاویر
شناسایی عامل اصلی بوی بد در خاش / فرد متخلف دستگیر شد+ عکس
کتک خوردن گنده لات شیطان صفت از دست پسر 12 ساله/ پسرک از دست این ابلیس گریخت
دستگیری مسئول اطلاعات داعش در موصل/این مرد گنجینه اطلاعات است
توضیح پلیس درباره داعشی بودن یک زن بوشهری!
له شدن دختر 5 ساله زیرچرخهای کامیون
پیدا شدن سه ماده مخدر در جسد بازیگر سرشناس
زن حامله زیر چرخ های قطار مترو خودکشی کرد + فیلم
سارق پول عروس خانم پدر شوهرش بود
قاتل مدیر موسسه آرمان دستگیر شد
استخدام زیباترین دختران برای پلیس راهنمایی و رانندگی +عکس
انهدام باند فساد و فحشا / در سالن ماساژ آقایان چه می گذشت؟
این زن را می شناسید / او مردان پولدار را به خانه اش می برد و ...+عکس
وقتی دو مرد را در وضعیت بد بالای سرم دیدم دیگر همه چیز تمام شد و ...
قتل دختر 17 ساله با زبان روزه! +عکس
عکس صحنه به هلاکت رسیدن و جسد فرمانده سرکرده گروهک انصار الفرقان+تصاویر
ابو حارث داعش به همراه 50 فرمانده این گروهک در حمله موشکی سپاه کشته شدند
ارسال نظر