جوان 26 ساله در حالی که تاکید می کرد «من در انتخاب شریک زندگی ام دچار اشتباه شدم و تنها به خاطر غرور جوانی و روکم کنی با فروغ ازدواج کردم» به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: وقتی سال آخر دبیرستان بودم یکی از همکلاسی هایم مدام از دخترانی تعریف می کرد که آرزوی ازدواج با او را دارند. «فرشاد» به باشگاه بدن سازی می رفت و از نظر ظاهری به خودش می رسید ولی بلوف هایش درباره دخترانی که با او دوست می شوند همواره مرا آزار می داد. دوست داشتم شرایطی پیش می آمد تا او را مقابل همان دختران مورد ادعایش سرافکنده و رویش را کم کنم ولی چنین فرصتی هیچ گاه فراهم نشد تا این که پس از پایان تحصیلات من به خدمت سربازی رفتم و او در یکی از رشته های کاردانی دانشگاه های علمی و کاربردی پذیرفته شد. روزهای آخر خدمت را سپری می کردم که روزی فرشاد را در حال گفت وگو با یکی از دختران هم محله ای ام دیدم. فروغ دختری زیبا و جذاب بود به طوری که برخی از جوانان محله آرزوی دوستی با او را داشتند. من هم که از مدت ها قبل آرزو داشتم به نوعی خودنمایی و غرور فرشاد را درهم بشکنم و به او ثابت کنم که دست بالای دست بسیار است، همان شب از مادرم خواستم تا فروغ را برایم خواستگاری کند. خانواده ام که از پیشنهاد ناگهانی من بهت زده شده بودند از من خواستند در این باره بیشتر تأمل کنم. مادرم که راضی به این ازدواج نبود می گفت فروغ دختری زیبا و خوش برخورد است اما رفتار نامتعارفش در برخورد با جوانان نامحرم قابل پذیرش نیست ولی من که از سویی عاشق زیبایی ظاهری فروغ شده بودم و از طرف دیگر قصد رو کم کنی داشتم به ازدواج با او اصرار کردم و گفتم شاید این گونه باشد ولی بعد از ازدواج رفتارهایش تغییر می کند. این بود که خیلی زود مراسم ازدواج ما برگزار شد و من هم در یکی از شرکت های خدماتی پیمانکاری استخدام شدم. از این که فروغ را از چنگ فرشاد بیرون آورده بودم احساس غرور می کردم و با آن که یک بار نیز همسرم را در حال گفت و گوی پنهانی با فرشاد دیده بودم اما از این موضوع چشم پوشی کردم چرا که احتمال نمی دادم همسرم به من خیانت Cheat کند. حدود سه سال از ازدواجمان می گذشت تا این که چند روز قبل به علت بارندگی ناگهانی نوبت کاری ام زودتر از موعد معمول به پایان رسید. وقتی اوایل شب وارد منزل شدم همسرم را در وضعیت زننده ای دیدم که وحشت زده از اتاق بیرون آمد. او که دستپاچه شده بود در حالی که تکرار می کرد چرا این قدر زود برگشتی؟ مرا به داخل آشپزخانه کشاند. در یک لحظه جوانی را دیدم که از پشت در پذیرایی فرار Escape کرد. سیلی محکمی به گوش فروغ زدم و او را هل دادم که سرش به سنگ اپن آشپزخانه خورد و خون آلود روی زمین افتاد در حالی که آن جوان هم فرار کرده بود. در همین حال که همسرم در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان بستری بود، زن همسایه در حالی که اظهار می کرد دچار عذاب وجدان شده است به من گفت: همسرت از من خواست کیفی را که زیر کمد قرار دارد به منزلم ببرم ولی من تصمیم گرفتم موضوع را به شما بگویم. مرد جوان ادامه داد وقتی کیف دستی مردانه را از زیر کمد بیرون کشیدم چشمانم از تعجب گرد شد چرا که همه مدارک داخل آن مربوط به فرشاد بود و...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

این اخبار را از دست ندهید:

پدر و مادرم به شیراز رفته بودند و من اسیر 3 برادر شیطان صفت منیژه شدم / دختر کنکوری از ترس آبرو سکوت کرد و ...

وقتی شرور 25 ساله عاشق نیلوفر دختر محله شد / خواستگار چه آتشی به پا کرد!

مونا را 7 سال پیش در تهران خریدیم و به شهرستان آمدیم تا اینکه ...

اقرار بادیگارد به دار زدن یک مرد 45 ساله

راز ازدواج پنهانی دختر تاجر خودرو با شلیک های خیابان دولت گره خورد / ناگفته های رویا را بخوانید +عکس

دستگیری 36 دختر و پسر با لباس های نیمه عریان در پارتی شبانه

آزار شیطانی نوعروس در مدت 2 ساعت کار در محل کار جدید / توران زنگ زد و گفت ...

رفته بودم از انباری لواشک بردارم که پسر خاله ام در را بست و ... / پارسال محمود حلالیت خواست اما از دیدن اسمش هم حالم بد می شود

اقدام وحشتناک با زن قهر کرده در نیمه شب جمعه

لیلا با اینکه به خواستگاری اش رفته بودم اما با پسر دیگر در ارتباط بود و...

چشم بسته عاشق شدم و ... / پدرم داشت دق می کرد و من روسیاه او و مادرم هستم!

حادثه مرموز برای دختر جوان مقابل در اصلی دانشگاه تبریز

قتل دختر 22 ساله در خوابگاه دانشجویی +عکس

مهمان برنامه "ماه عسل" سر از زندان در آورد +عکس

اتومبیل امین زندگانی در آتش سوزی خیابان شریعتی سوخت + تصاویر

 

وبگردی