رازی که شوهر دوست داشتنی ام از شب یلدا پنهان نگه داشته بود / آرش گفت می خواهد طلاقم دهد اما بدون دلیل!
رکنا: کارمند بانک پس از 10 سال زندگی عاشقانه، همسرش را به دادگاه خانواده کشاند تا جدا شود. این در حالی بود که او رازی پنهان در سینه داشت.
در یک صبح بهاری که تهران آسمانی ابری داشت و نوای گنجشک ها از چنارهای اطراف مجتمع قضایی ونک به گوش میرسید، «لیلی»- 33 ساله- غمگین به نظر میآمد. خانم معلمی که تا چندی قبل زندگی شاد و عاشقانهای درکنار همسر و پسرش داشت حالا در شعبه 276 دادگاه خانواده پیگیر پرونده طلاق بود. همه چیز به شب یلدای سال گذشته باز میگشت، شبی که همسرش بعد از دورهمی فامیلی، موضوع طلاق را در خلوت به میان کشید و همسرش را بهت زده کرد. در چهار ماه گذشته یک چشم لیلی شده بود اشک و یک چشمش هم آه وحسرت!
سابقه آشنایی« لیلی »و «آرش» به 10 سال پیش برمی گشت. آن موقع هر دو دانشجوی رشته حسابداری بودند، اما حتی یک بار هم همدیگر را ندیده بودند تا آنکه روز امتحان ریاضی لیلی که شنیده بود آرش مهارت زیادی در درس ریاضی دارد، از او خواست روز امتحان در صندلی کناریاش بنشیند و جواب سؤالها را پنهانی به او برساند. بعد از آن تقلب، نمره امتحان لیلی 14 شد ولی آرش به دلیل وقت کم آوردن نمره 12 گرفت،اما این ماجرا جرقه آشنایی بیشتر میان آنها را زد و دخترو پسر به هم دل بستند. اما لیلی که خانوادهای مذهبی داشت نمیتوانست بدون محرم شدن به دوستی با پسری غریبه ادامه دهد، بنابراین دو هفته بعد از آشنایی، آرش خانوادهاش را به خواستگاری لیلی فرستاد،اما همانطور که هر دو انتظار داشتند خانوادهها با این ازدواج مخالفت کردند. دنیای خانوادگی و سبک زندگی خانواده دختر و پسر بسیار متفاوت بود، یکی در قید و بند رسم ورسوم سنتی و دیگری بیاعتنا به آداب قدیمی. یک خانواده ساکن شمال شهر و دیگری محلهای معمولی درغرب پایتخت... با این حال اصرارو پافشاری دو جوان نتیجه داد و لیلی و آرش به عقد هم درآمدند. لیلی برای آنکه نشان دهد همسر آیندهاش را دوست دارد برخلاف خواهرانش به جای 500 سکه طلا 110 شاخه گل رز برای مهریه در نظر گرفت ولی آرش 110 سکه طلا به آن اضافه کرد.
عقد محضری تا شروع زندگی مشترک زوج جوان شش ماه طول کشید که تمام این ایام سرشار از شادی و شوق بود، تنها مشکلی که لیلی را رنج میداد بهانههای مختلف مادرشوهرش و مخالفتهایش با او بود. با این حال لیلی به احترام مادرشوهر و عشق به آرش همه چیز را تحمل کرد. چند سال بعد پسرشان به دنیا آمد و زن جوان کار در شرکت حسابرسی را برای تربیت فرزندش رها کرد.وقتی فرزندشان هفت ساله شد لیلی دوباره به فعالیتهای اجتماعی پرداخت و این بار شغل معلمی را انتخاب کرد. لیلی از زندگیاش راضی بود، بخصوص که در مدرسهای معلمی میکرد که پسرش هم درآنجا درس میخواند تا اینکه شب یلدای سال گذشته زندگی آنها دستخوش تحولی بزرگ شد...
اما شب یلدای سال 95 برایشان شبی تلخ وجنجالی شد،چراکه وقتی آرش موضوع طلاق را پیش کشید، بعد از ساعتی حرف زدن درباره ارزشهای عشق و دوست داشتن به همسرش گفت:«به دلایلی که نمیتوانم بگویم ما باید از هم جدا شویم، اما خواهش میکنم بهدنبال دلایل آن نگرد...» اما لیلی که دچار شوک وحشتناکی شده بود به موضوع اهمیتی نداد. دو ماه گذشت و از مهر و علاقه آرش چیزی کم نشد که هیچ، محبت او نسبت به همسر و فرزندشان بیشتر شد و حتی زمان بیشتری هم صرف آنها میکرد. با گذشت زمان لیلی تصور کرد که پیشنهاد طلاق یک شوخی بیشتر نبوده، تا اینکه ورقهای ازدادگاه به دستش رسید که اورا برای رسیدگی به دادخواست طلاق به دادگاه خانواده فراخوانده بود. از آن پس لیلی روز به روز غمگینتر و افسردهتر شد تا آنکه همکارانش یک روز پا پیش گذاشتند تا با حرف زدن و مشورت، شوهر دوستشان را از جدایی منصرف کنند،اما آنجا بود که راز بزرگ آرش برای طلاق آشکار شد و وقتی این خبر از طرف کارکنان مدرسه به گوش لیلی رسید فهمید که دلیل کاهش وزن تدریجی همسرش در دو سه ماه اخیر چه بوده است؟
آرش به بیماری سرطان بدخیم مبتلا شده بود و پزشکها از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند. او فهمیده بود فقط چند ماه دیگر زنده خواهد ماند. از اینرو تلاش کرده بود با طلاق دادن همسرش همه حق و حقوق او را پیش از مرگ بپردازد تا بعدها از طرف مادرش دردسری برای لیلی پیش نیاید، گر چه لیلی همچنان دوست داشت کنار شوهرش بماند و در روزهای سخت بیماری از او مراقبت کند، اما به اصرار آرش، دادخواست طلاق یکطرفه روال خود را طی کرد و همه مراحل رسیدگی به پرونده طلاق، پیش از تعطیلات عید به انجام رسید.
صبح روز بهاری، لیلی وارد شعبه 276 دادگاه خانواده شد تا مراحل قانونی پرداخت هزینههای مورد نظر به تأیید قاضی Judge «غلامرضا احمدی» برسد. قاضی پس از مطالعه دوباره پرونده به لیلی گفت:«به این ترتیب پرداخت مهریه طبق موافقت و مقرری تعیین شده وهر دو ماه یکبار از سوی همسرتان پرداخت خواهد شد. مبلغ اجرت المثل ایام زندگی و سهم شما از نیمی از اموال هم که مشخص شده است ، کافی است آن را به واحدهای مربوطه ارائه کنید. تنها میماند آن 110 شاخه گل رز، تکلیف آنها را هم روشن کنید که میخواهید بگیرید یا نه؟»
لیلی که بغض سنگین راه گلویش را فشرده بود و به سختی حرف میزد، جواب داد:«گل رز میخواهم چه کار؟ گلهای اصلی من، زندگی، شوهر و بچهام بودند که اینطور دارند پژمرده میشوند؟...» آنگاه لحظهای سکوت کرد و دوباره ادامه داد:«آقای قاضی ظهر شده و من باید بروم، الان پسرمان از مدرسه بیرون می آید...» بعد هم برگههای مربوط به دریافت حق و حقوقش را برداشت و با چشمان اشکبار از دادگاه بیرون رفت ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
بهمن عبداللهی
این اخبار را از دست ندهید:
کبری روی تختش خوابیده بود که برادر شیشه ای اش بالای سرش رفت و.....+عکس
دوست رامین مرا به پشت بام خانه شان برد و به زور مرا تسلیم نیت شیطانی خود کرد / پریسای 13 ساله چند روز اسیر شوم 2 جوان بود تا اینکه ...
شباهت عکس های منتشر شده یک زن مشکل دار برای زن شوهردار دردسرساز شد / شوهرم مرا نانجیب می خواند
ابعاد پنهان فاجعه پل غله زار در سیل آذر شهر / 22 نفر زنده زنده در خودروهایشان غرق شدند+ فیلم و عکس
دختر 14 ساله تهرانی برای لو نرفتن ارتباط شیطانی 40 میلیون تومان حق سکوت داد!
پژمان از سحر خواستگاری کرد اما با من قرار شیطانی گذاشت و ...
مادرم ارتباط های کثیف در تلگرام داشت به پدرم گفتم و ...+عکس
اقدام شیطانی مدیر شرکت با منشی اش که می خواست عروس شود!
وقتی حیدر در باشگاه اسبسواری ناپدید شد / ردپای پیرمردها در این پرونده
دستور برای برخورد شدید با معلم آزارگر در رودبار+ فیلم و عکس
آخرین قرار شیطانی ام قبل از رفتن امیر به سربازی در باغ بود / او در یک روستا معلم شد و من 3 روز هم بی شرمانه پیش او بودم و ...
نمایش کثیف و هولناک مرد بازیگر با همسر جوانش قبل از طلاق / نیمه شب دخترم را فقط با یک چادر از خانه بیرون کرده بود و ...
حمله وحشیانه 2 پسر موتور سوار به 6 زن جوان در خیابان های خلوت+ عکس
تصاویر خنده دار از تبهکاران در برابر دوربین تشخص هویت پلیس+عکس
مرد چشم آبی و راز شیطانی و کثیف خانه مجردی آن برای دختران جوان +عکس
بلای شیطانی که سر سارا در خانه جوان موتورسوار آمد/ وقتی به هوش آمدم ...
رازی که شوهر دوست داشتنی ام از شب یلدا پنهان نگه داشته بود / آرش گفت می خواهد طلاقم دهد اما بدون دلیل!
این مرد سه سوت پراید دزدگیر دار می دزدید+ عکس
مرگ وحشتناک مادر و دختر در سونای باغ ویلا + تصاویر
دختر 14 ساله در دام شیطانی سرباز یک بیمارستان تهران
وقتی به دوست صمیمی فرزین پناه بردم او مرا تسلیم نیت شیطانی خود کرد و ...
پیام عجیب قاتل زنجیرهای 13 زن و مرد به پلیس / مرا بگیرید و گرنه...+ عکس
وقتی دختر آذری به خانه بازگشت؛ نه خانه بود و نه پدر و مادرش؛ سیل آنها را برای همیشه برده بود+عکس دختر و تصاویر
عجب حکایتهایی در زندگی عده ای وجود دارد....آدم وقتی مطلع میشه مات وحیران میمونه