اشکهای مادر شهید چند روز مانده به چهارشنبه سوری مرگبار
رکنا: موهای سرش را با شماره صفر، ماشین کرده بود و قیافهاش خواستنیتر به نظر میرسید.
مادر چند دقیقهای به چشمان پسر خیره شد. او را در آغوش کشید. دلتنگی امان نداد اشکهایش را پنهان کند. مجید پوتینهایش را به پا کرد. دل مادر میلرزید. سه خواهرش هم با چشمهای اشکبار بدرقهاش میکردند.
جوان رعنا دست پدرش را بوسید، پدری که با کارگری و زحمت زیاد او را بزرگ کرده بود. چند قدم جلوتر مادر با قرآن منتظر ایستاده بود. از زیر قرآن رد شد. قطرات زلال اشک در چشمان مادر و خواهرانش میدرخشیدند. مجید مثل یک مرد راهی سفر شد. از آن روز به بعد مادر، در کوچه و خیابان و حتی در تلویزیون هر جا سربازی میدید، میایستاد و با زمزمهای مادرانه برای همه سربازان وطن و پسر خودش دعای سلامتی میخواند.
مجید فخرایی پس از دوره آموزشی برای ادامه خدمت مقدس به پلیس Police مشهد انتقال یافت. شب چهارشنبه سوری سالگذشته در حال گشتزنی بود. چند پسر جوان نیز در حال ترقهبازی بودند. مواد منفجره به سوی سرباز وظیفه پرتاب و روی سرش منفجر شد. مجید به شدت آسیب دید و پسر ۱۹ساله به شهادت رسید. دلتنگیهای مادر و خواهرانش با وجود گذشت یک سال تمامی ندارد. مادر هر روز بر سر مزار فرزندش که در شهرستان باخرز و نزدیکی خانهشان است، حاضر میشود و اشک میریزد.
او آرزو میکرد پسرش را در رخت دامادی ببیند و امروز داغدار حادثهای است که از سهلانگاری و غفلت رقم خورده است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر