او وقتی دید که بستگان و دوستان امیر از لحاظ فرهنگی تفاوت زیادی با خانواده خودش دارند، نتوانست به زندگی مشترک با شوهرش ادامه دهد. این تازه عروس و تازه داماد هفته گذشته درخواست جدایی خود را به قاضی Judge دادگاه خانواده ارائه دادند. مرد جوان در مقابل سوال قاضی که علت درخواست جدایی را می‌پرسید، گفت: من و شیرین با هم در یک شرکت کار می‌کنیم. همان‌جا بودکه عاشق هم شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. من در تهران به تنهایی زندگی می‌کردم و تمام خانواده‌ام در شهرستان بودند. چون بتازگی به تهران آمده بودم، در اینجا دوست زیادی نداشتم. تمام دوستان صمیمی‌ام در شهرستان زندگی می‌کردند. برای همین اینجا کسی را نداشتم. تا این‌که وقتی ارتباط من و شیرین جدی شد و تصمیم به ازدواج گرفتیم، از خانواده‌ام خواستم برای مراسم خواستگاری و بله‌برون به تهران بیایند. شیرین و خانواده‌اش در مراسم خواستگاری با خانواده من آشنا شدند. ما به عقد یکدیگر درآمدیم و قرار شد یک روز با شیرین به شهرستانمان برویم تا او با دوستان و بستگانم آشنا شود، اما چون هردو شاغل بودیم فرصت نشد. در نهایت نیز پس از هشت ماه دوران نامزدی، مراسم عروسی‌مان را برپا کردیم، اما بعد از جشن عروسی بود که شیرین از این رو به آن رو شد. او گفت از بستگان و دوستان من خوشش نیامده برای همین نمی‌تواند به زندگی با من ادامه دهد. خیلی شوکه شده بودم، تصور می‌کردم از روی عصبانیت این حرف را زده است. ولی شیرین سر حرفش ماند و کوتاه نیامد. مرتب به بستگان و دوستان من توهین کرد و گفت که فرهنگشان به آنها نمی‌خورد. وقتی این رفتارش را دیدم متوجه شدم که زندگی در کنار این زن دیگر فایده‌ای ندارد.

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: روزی که با امیر آشنا شدم مرا فریب داد. او ادعا کرد که از خانواده سرشناس و اصیلی است و تمام بستگان و دوستانش تحصیلکرده و متشخص هستند. زمانی هم که به عقد یکدیگر درآمدیم، هر بار بهانه‌ای می‌آورد و مرا با بستگانش آشنا نمی‌کرد. در دوران نامزدی خیلی به او اصرار کردم که برای چند روز به شهرشان برویم تا با همه دوستان و بستگانش آشنا شوم. ولی شلوغی کار را بهانه می‌کرد تا این‌که روز عروسی فرا رسید و تازه آنجا بود که من بستگان امیر را دیدم، تا آن زمان تنها خانواده‌اش را دیده بودم، اما آن شب حسابی شوکه شدم. بستگان و دوستان امیر آنچه که تعریف کرده بود، نبودند. نه اصیل بودند و نه متشخص؛ رفتارهای زشت و زننده‌ای داشتند که باعث شد آبرویم پیش تمام فامیل برود. همه بستگان و دوستانم گوشه‌ای ایستاده بودند و به رفتارهای آنها می‌خندیدند. خیلی خجالت کشیدم. از طرفی از دروغ‌ها و فریب‌های امیر هم بدم آمد. برای همین دیگر نتوانستم به او اعتماد کنم و تصمیم به جدایی گرفتم.

در پایان نیز قاضی پس از شنیدن صحبت‌های این زوج رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

تفاوت‌ها را بررسی کنید

سعید خراط‌ها، روان‌شناس در این رابطه می‌گوید: به اعتقاد من زنان و مردان باید پیش از ازدواج به شناخت کاملی از هم برسند. آنها باید شناخت کامل را جدی بگیرند و تمام زوایا را بسنجند. تصمیم از روی هیجان و احساس ممکن است عواقب خوبی را در پی نداشته باشد. این‌که زن و مرد پیش از ازدواجشان یکسری مسائل را حل نشده باقی بگذارند، ممکن است پس از آغاز زندگی مشترک هم نتوانند با آن مسائل کنار بیایند و مشکلات پیش‌رویشان را حل کنند. آنها باید تناسب‌ها را بررسی کنند، فاصله طبقاتی‌شان را بسنجند و موضوعات ناراحت‌کننده را حل کنند. بعد از آن تصمیم به ازدواج و آغاز زندگی مشترک بگیرند. گاهی تفاوت‌های فرهنگی و طبقاتی می‌تواند، یک زندگی مشترک همراه با عشق و علاقه را از بین ببرد. هرچقدر هم که زن و مرد به یکدیگر علاقه داشته باشند، گاهی اوقات مسائلی که تصور می‌کنند خیلی بی‌اهمیت و ناچیز هستند، می‌توانند در زندگی مشترکشان تاثیر منفی زیادی بگذارد و باعث جدایی‌شان شود. دو طرف باید، قبل از تصمیم به ازدواج شرایط خانوادگی یکدیگر را مورد بررسی قرار دهند. گاهی تفاوت فرهنگی و خانوادگی عامل عدم تفاهم و جدایی می‌شود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

منبع: