قاتلان خانه مرد پولدار را با همدستی همزادش فروختند+عکس
رکنا: ۶ مرد که متهماند با اجرای نقشهای حسابشده مرد تنهایی را به قتل رسانده و خانه او را فروختهاند در جلسه محاکمه روایت متفاوتی از آنچه اتفاق افتاده را بازگو کردند.
آنها برای فروش خانه مقتول فردی را که شبیه وی بود به دفترخانه برده و با جعل امضا، آن را فروخته بودند.تحقیقات پلیس در اینباره از اواخر سال 89آغاز شد. دختر دانشجویی که در یکی از شهرستانها درس میخواند برای دیدن عمویش به خانه او در حوالی میدان توحید رفت اما در کمال تعجب فهمید خانواده دیگری در آنجا زندگی میکنند. وقتی او درباره عمویش از صاحب خانه جدید پرس و جو کرد فهمید که عمویش خانه را به او فروخته است. این مرد برای اثبات گفته هایش سند خانه را نیز ارائه داد. با وجود این دختر دانشجو به این ماجرا شک داشت چرا که او با عمویش رابطهای نزدیک و صمیمی داشت اما از چند وقت قبل این مرد به تماسهای وی پاسخ نداده بود. در چنین شرایطی با شکایت دختر جوان تلاشهای پلیس برای یافتن مرد گم شده آغاز شد.
هیچ ردی از این مرد نبود و در این میان مأموران به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد چند فقره چک متعلق به وی در بازار دست بهدست میشود. این موضوع از یک سو و فروش خانه و مفقود شدن ناگهانی او از سوی دیگر نشان میداد دسیسهای در کار است. به این ترتیب مأموران با بهدست آوردن یکی از این چکها در نهایت به جوانی رسیدند که وانمود میکرد چک را از مرد ناپدید شده گرفته است.
وقتی او تحت بازجویی قرار گرفت اعتراف کرد که چک را از خانه مرد گمشده سرقت Stealing کرده و او نیز به قتل Murder رسیده است. متهم مدعی شد جوانی که در همسایگی مقتول زندگی میکرد نقشه این سرقت مرگبار را کشیده است. به این ترتیب با دستگیری 5نفر دیگر که در این سرقت مرگبار و فروش خانه مقتول دست داشتند پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در جلسه محاکمه که صبح دیروز در شعبه چهارم به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور قاضی کیخا برگزار شد ابتدا وکیل مدافع برادرزاده مقتول به نمایندگی از وی خواستار قصاص قاتل The Murderer و مجازات سارقان شد. او گفت: مقتول فرد ثروتمندی بود و دستکم اموالی به ارزش یک میلیارد تومان از خانهاش سرقت شده و خواستار بازپسگیری این اموال هستم.
سپس 2نفر از متهمان که اتهامشان مشارکت در قتل بود یک به یک در جایگاه ایستادند و آنچه را رخ داده بود شرح دادند اما گفتند که اتهام قتل را قبول ندارند. یکی از آنها گفت: دوستم که همسایه مقتول بود به من گفت که این مرد تنها زندگی میکند و وضعیت مالی خوبی دارد.
به همین دلیل من و 3نفر از دوستانم نقشه سرقت از خانهاش را کشیدیم. روز حادثه Incident زنگ خانه را زدیم و خودمان را مأمور اداره برق معرفی کردیم و با این ترفند وارد خانه شدیم. پس از آن پاهای این مرد را بستیم و برای یافتن اموال با ارزشاش مشغول جستوجوی خانه شدیم. چند دقیقه بعد توانستیم یک ظرف عتیقه، 2سکه طلا و سند خانه را پیدا کنیم و موقع فرار Escape هم چسبی که به پای مرد بود را شل کردیم تا بعد از فرار ما بتواند خودش را خلاص کند. ما در مرگ او تقصیری نداشتیم.
حتی برای اینکه آسیبی نبیند دهانش را هم نبسته بودیم. وی ادامه داد: مدتی بعد از این سرقت بود که دوستم که همسایه مقتول بود گفت از خانهای که سرقت کردهایم بوی تعفن میآید. به همین دلیل من و یکی از همدستانم به آنجا رفتیم. جسد صاحب خانه درگوشهای افتاده بود و برای اینکه لو نرویم آن را از خانه خارج کرده و در سطل زباله انداختیم.
مردی که خانه همزادش را فروخت
در ادامه 2متهم دیگر که اتهامشان سرقت است در جایگاه ایستادند و اعتراف کردند که خانه مقتول را فروختهاند. یکی از آنها گفت: ما سند خانه را بهدست آورده بودیم و مدتی بعد از مرگ مقتول تصمیم گرفتیم آن را بفروشیم. دنبال راهی برای این کار بودیم تا اینکه پیرمردی را که به مقتول شباهت داشت پیدا کردیم. به دروغ به او گفتیم که صاحب خانه خارج از کشور است و از او خواستیم در فروش خانه کمک مان کند. به این ترتیب وقتی مشتری پیدا کردیم او را به جای صاحب خانه به دفترخانه بردیم و خانه را فروختیم. ما در ازای این کار به بدل صاحب خانه 2میلیون تومان دادیم.
متهم دیگری که در جایگاه ایستاد پیرمردی بود که خودش را به جای مقتول جا زده و خانهاش را فروخته بود. او گفت: من از هیچچیز خبر نداشتم. به من گفتند صاحب خانه خارج است و نمیتواند برای انتقال سند به ایران بیاید. من هم برای رضای خدا قبول کردم که به جای او به محضر بروم و امضا کنم. من اصلا مقتول را ندیده بودم و نمیدانستم که چهرهمان به یکدیگر شباهت دارد. من بیگناهم و فریب خوردم.
آخرین متهم پسر همسایه مقتول بود. او به کلی حرفهای متهمان را انکار کرد و گفت: من و متهم ردیف اول از مدتها قبل با یکدیگر اختلاف مالی داشتیم و حتی من علیه او شکایت کرده بودم. حالا چطور ممکن است که من با او برای این سرقت همدستی کرده باشم. حرفهایی که آنها میزنند دسیسه است تا من را گرفتار کنند.در پایان این جلسه قضات دادگاه برای تصمیمگیری در اینباره وارد شور شدند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر