زن 29 ساله که از شدت خماری به سختی پلک هایش را می گشود و بریده بریده سخن می گفت سرش را به دیوار اتاق مشاور کلانتری طبرسی جنوبی مشهد تکیه داد و با صدای لرزانی که گویی از عمق چاه بیرون می آمد به تشریح ماجرای تلخ زندگی اش پرداخت و گفت: پدرم راننده خودروهای سنگین بود و کمتر در منزل حضور داشت . مادرم نیز آرایشگر بود و همه روز را در محل کارش می گذراند به همین خاطر من از آزادی Freedom عمل بیشتری برخوردار بودم و به درس و مدرسه توجهی نداشتم. و هر سال با چند تجدیدی به زحمت نمره قبولی می گرفتم تا این که در کلاس سوم راهنمایی مردود شدم و دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. در همین سال با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم. او هم تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرده بود و در یکی از شرکت های قطعه سازی خودرو کار می کرد. بعد از ازدواج متوجه شدم که همسرم به مواد مخدر Drugs اعتیاد دارد ولی کاری از دستم ساخته نبود. او پس از مدتی به خاطر سرقت Stealing لوازم خودرو از شرکت اخراج شد. این در حالی بود که دیگر همسرم به فردی بداخلاق و پرخاشگر تبدیل شده بود و نمی توانست هزینه های اعتیادش را تأمین کند. در همین روزها من دختران 2 قلویم را به دنیا آوردم و با سختی روزگار می گذراندم اما همسرم در همین شرایط و برای تأمین هزینه های اعتیادش لوازم خانه را می فروخت. دیگر نمی توانستم این وضع را تحمل کنم تا جایی که با گرفتن حضانت 2 قلوهایم از او طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. از همان زمان به بعد رفیق بازی هایم شروع شد به طوری که منزل پدرم را به پاتوق شبانه روزی با دوستان مطلقه ام تبدیل کرده بودم. در همین شب نشینی ها و به پیشنهاد دوستانم برای آن که غم و غصه هایم را فراموش کنم در کنار آن ها شروع به مصرف مواد مخدر کردم. طولی نکشید که مصرف شیشه و کریستال و هروئین طومار زندگی ام را در هم پیچید و مرا در آستانه نابودی قرار داد. در حالی که ارتکاب هر نوع خلافی برایم عادی شده بود تا هزینه های اعتیادم را تأمین کنم، با اسماعیل آشنا شدم. او دوست برادرم بود و به خانه ما رفت و آمد می کرد به همین خاطر من هم در کنار اسماعیل کریستال می کشیدم که با پیشنهاد او برای ازدواج رو به رو شدم. این گونه بود که حدود 5 ماه قبل به عقد موقت او درآمدم و با اجاره یک منزل در خیابان میثم زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. اما شوهرم نمی توانست از عهده اجاره بها و مخارج سنگین اعتیاد هر دو نفرمان برآید به همین خاطر او سرقت از داخل خودروهای ملاقات کنندگان بیماران در مقابل بیمارستان های مشهد را شروع کرد و من هم در سرقت ها به او کمک می کردم تا کسی به همسرم مشکوک نشود. حالا هم که دستگیر شده ام نمی دانم عاقبت 2 قلوهایم که در مدرسه ابتدایی تحصیل می کنند چه خواهد شد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.