مرد 38 ساله که در کار خرید و فروش زعفران فعالیت می کرد و مدعی بود توسط زورگیران ربوده شده است در حالی که اظهار می کرد همه چیز از یک پیامک عاشقانه شروع شد درباره چگونگی وقوع ماجرا به افسر پرونده اش گفت: برادرم قاچاقچی Smuggler مواد مخدر Drugs بود و مخارج زندگی اش را از همین راه تامین می کرد تا این که روزی هنگام حمل مواد مخدر دستگیر شد و زندگی اش از هم پاشید. ماجرای زندگی برادرم درس عبرتی برای من شد تا از راه حلال روزی ام را به دست آورم. این بود که به تجارت زعفران پرداختم و زندگی شیرینی را تجربه می کردم. روز ها به همین ترتیب می گذشت تا این که روزی یک پیامک عاشقانه برایم ارسال شد. وقتی با فرستنده پیامک تماس گرفتم زنی از آن سوی خط گفت که شماره را اشتباه گرفته است و سپس ادامه داد «زنی تنهاست که از همسرش طلاق گرفته و در مشهد زندگی می کند.» شنیدن صدای آن زن جوان افکارم را به هم ریخت به طوری که باز هم تلاش کردم به بهانه های مختلفی با او تماس بگیرم. در همین ارتباطات تلفنی بود که آن زن جوان از من خواست برای این که سرپناهی داشته باشد حاضر است به عقد موقت من دربیاید. من هم که شیفته ادب و گفتار او شده بودم از محل سکونتم که در یکی از شهر های جنوبی خراسان رضوی است سوار بر خودرو به سمت مشهد حرکت کردم تا با آن زن که خود را «شهین» معرفی می کرد، کنار پل Bridge الغدیر مشهد ملاقات کنم. قرار بود اگر با یکدیگر به توافق رسیدیم او را به عقد موقت خودم درآورم. وقتی به محل قرار رسیدم. زن جوانی را داخل یک خودروی پراید دیدم که اشاره می کرد سوار خودرویی شوم که به ادعای او تاکسی تلفنی بود. به محض آن که در خودرو پراید را باز کردم ناگهان خودروی دیگری مقابلم توقف کرد و سرنشینان آن خودرو کیسه ای روی سرم کشیدند و مرا به کف صندلی عقب انداختند. دچار شوک عجیبی شده بودم که آدم ربایان مرا داخل یک انباری از خودرو پایین انداختند وبا بستن دست و پاهایم مقداری مواد مخدر به من تزریق کردند. آن ها مدعی بودند چندین میلیون تومان از برادرم طلبکار هستند ومن باید رمز عابر بانکم را به آن ها بگویم در همین هنگام یکی از آن ها که همانند دیگران نقاب بر چهره داشت اثر انگشت مرا روی چند کاغذ گرفت و بعد از من خواست تا سفته هایی را که انگشت زده ام، امضا کنم ولی من امضای دیگری را پای سفته ها زدم تا این که روز بعد آن ها مرا با تهدید و شکنجه Torture در کنار جاده ای رها کردند. پس از آن با کمک رهگذران به مرکز درمانی رفتم و سپس از زورگیران شکایت کردم وقتی آن ها با تلاش کارآگاهان دستگیر شدند تازه فهمیدم که فریب پیام های عاشقانه یک زن را خورده ام و...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی