کار زشت برادرم مرا از خانه فراری داد /این دختر در کلانتری سفره دلش را پهن کرد
رکنا: آن قدر ضربات روحی شدیدی بر ما وارد شده بود که دیگر تحمل ام را از دست دادم و به امید رهایی از مشکلات خانوادگی از منزل فرار کردم. وقتی در کلانتری به سرانجام این کار پی بردم و در جریان عاقبت دخترانی قرار گرفتم که از منزل فرار کرده بودند، بسیار از این کارم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم...
دختر 18 ساله ای که به اتهام فرار Escape از منزل توسط ماموران گشت انتظامی دستگیر شده است، در حالی که بغضی غریب گلویش را می فشرد و از تنگناهای زندگی به ستوه آمده بود مقابل کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد نشست و با چشمانی اشکبار گفت: دو خواهر و یک برادر دارم اما به دلیل سختی ها و مشکلات زندگی هیچ کدام از ما نتوانستیم بالاتر از مقطع ابتدایی تحصیل کنیم. پدرم پیرمردی از کار افتاده است و نیاز به مراقبت دارد به همین دلیل از مدت ها قبل مادر و خواهرانم با کار کردن در بیرون از منزل هزینه های زندگی را تامین می کردند اما گره بدبختی های ما زمانی کورتر شد که مادرم نیز به خاطر ابتلا به بیماری خاص خانه نشین شد. از آن روز به بعد تامین مخارج و هزینه های زندگی وظیفه من و خواهرانم شد. چرا که برادرم کوچک تر از ما بود و هنوز نمیتوانست در بیرون از منزل کار کند؛ اگرچه تامین هزینه های دارو و درمان و رفت و آمد به مراکز درمانی برای بهبودی مادرم کار بسیار سختی بود اما همه ما تلاش می کردیم تا مشکلات اقتصادی، پدر و مادرم را آزار ندهد. در واقع کمر همت را بسته بودیم و برای بهبودی مادرمان تلاش می کردیم. با آن که می دانستیم پدر پیرمان از این وضعیت ناراحت است ولی چاره دیگری نداشتیم تا این که سه سال قبل مادرم بر اثر عوارض ناشی از بیماری درگذشت و ما را تنها گذاشت. این در حالی بود که ما برای تامین هزینه های زندگی دچار مشکل بودیم و از سوی دیگر باید ضربه روحی شدید ناشی از مرگ مادر را نیز تحمل می کردیم. در این میان برادر کوچک ترم بسیار گوشه گیر و افسرده شده بود و سعی می کرد بیشتر اوقات را با دوستانش بگذراند. ما نیز به خاطر این که درگیر مشکلات خودمان بودیم از برادرم غفلت کردیم و توجهی به او نداشتیم تا این که چند ماه قبل فهمیدیم برادرمان راه را به اشتباه رفته و بر اثر رفاقت با دوستان ناباب معتاد Addicted شده است. مصرف مواد مخدر Drugs برادرم هر روز بیشتر می شد و ما را برای تامین هزینه های اعتیادش در تنگنا قرار می داد. او دوست داشت ما پول هایی را که از راه زحمت کشی و کارگری به دست می آوردیم به او بدهیم تا برای خرید مواد مخدر هزینه کند. رفتارهای پرخاشگرانه برادرم هر روز شدت می گرفت و او برای گرفتن پول هایمان ما را کتک می زد. اگرچه ما همه مشکلات زندگی را تحمل می کردیم اما دیگر رفتارهای برادرم قابل تحمل نبود ونمی توانستیم درآمدمان را صرف تامین هزینه های موادمخدر او بکنیم. در همین شرایط بود که شب گذشته برادرم وارد منزل شد و مرا که تازه از سرکار به منزل رسیده بودم زیر مشت و لگد گرفت و دستمزد کارگری ام را از داخل کیفم برداشت و رفت. دیگر از رفتارهای خشن او خسته شده بودم که تصمیم گرفتم از منزل فرار کنم اما...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر