رویاپردازی‌هایم باعث شد تصمیم عجولانه‌ای بگیرم. خلاف کردم و به اتهام جعل سند دستگیر شدم. پشت میله‌های زندان Prison با خودم گذشته‌ها را مرور می‌کردم و حسرت می‌خوردم، حسرت آزادی Freedom از‌دست‌رفته‌ام را. شب‌ها و روزهای سختی را سپری کردم‌. مدت حبس تمام شد و به خانه برگشتم. خانواده‌ام به رویم نیاوردند که چگونه آبرو و حیثیتشان را به باد دادم. آن‌ها با حرف‌های دلگرم‌کننده، مرا امیدوار می‌کردند و تصمیم گرفتم مثل بچه آدم زندگی کنم. سر کار می‌رفتم‌. بعد از چند ماه هم ازدواج کردم، اما دوباره رویاپردازی به سراغم آمد. از طرفی، در برابر مشکلات زندگی کم‌طاقتی می کردم. صدای همسرم درآمد و دچار مشکل شدیم. حس می‌کردم به بن‌بست رسیده‌ام و هر طور شده باید پول‌دار شوم. مشکلات ما به طلاق توافقی انجامید. بعد از طلاق، دچار سرشکستگی شدم. با وعده ازدواج، زنان مطلقه را فریب می‌دادم و آن‌ها را سرکیسه می‌کردم. چند ماه درگیر این کار خلاف بودم. زنان ساده‌لوح با دیدن ظاهر شیک و پیکی که به هم زده‌بودم گول می‌خوردند. فکر نمی‌کردم دستگیر شوم، اما با اعلام شکایت شاکیان پروند‌ه، پلیس Police مرا دستگیر کرد. دوباره باید به زندان بروم و آب خنک بخورم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.