درخواست یی شرمانه یک جوان از زن برادرش / او به من و دختر 18 ساله ام رحم نکرد + عکس

دراین جنایت هولناک که 5 سال قبل در یکی از شهرهای استان ایلام رخ داد دختر 18 ساله بر اثر اسیدپاشی هولناک جان باخت و مادرش نیز از ناحیه دو چشم نابینا شد.

حالا پنج سال است که درد ورنج سوختن ونابینایی وغم فراغ دخترجوان، همدم روزها و شب‌های خزان زده مادردلشکسته شده است. حتی مسکن تمام دردها یعنی گذر ایام نیز التیام بخش دردهای «زیور»ودوپسرجوانش نبوده است.اما شاید به گفته خودش اگر حکمی بنا به میلش صادر می‌شد، کمی از دردهایش التیام می‌یافت. ولی...

5 سال است که دنیایش تیره وتارشده و حتی چشمی ندارد که بتواند گوشه‌ای ازرنج جانکاهش را بگیرد تا شاید کمی تسکین یابد. حالا برای «زیور»، چهره‌ها همانی است که 5 سال قبل دیده بود. او نه بزرگ شدن پسرهایش را دید و نه توانست به خاک سپرده شدن دخترکش را ببیند. دختری که در اوج جوانی و زیبایی همراه مادر قربانی شد.

اسیدپاشی شبانه

ساعت 4 صبح 18 تیر سال 90، زیور و دختر 18 ساله‌اش «یثری» به خاطر اسباب کشی شب قبل و از شدت خستگی در خواب عمیقی فرورفته بودند. آنها رؤیای رفتن به خانه جدید را داشتند که ناگهان در خواب احساس کردند کسی آنها را به آتش کشیده است. ماده‌ای سوزاننده، بی‌رحمانه به پوست و استخوان‌هایشان رسوخ می‌کرد و تنها در یک نگاه زن جوان دو برادر شوهر و یکی از جاری‌هایش را دید که بالای سرشان ایستاده و ظرف‌هایی در دست دارند که زندگی او و دخترشان را به نابودی کشاند. فریادهای سوختم سوختم مادر و دختر؛ همسایه‌ها را به خانه آنها کشاند. دقایقی بعد و همزمان با این جنایت، یکی از برادر شوهرهای زیور خود را خیلی سریع به خانه آنها رساند، مادر و دختر به بیمارستانی در شهرستان «سرابله» استان ایلام انتقال یافتند. اما شدت سوختگی آنقدر زیاد بود که پزشکان اعلام کردند هردو باید خیلی سریع راهی تهران شوند. بنابراین هماهنگی‌های لازم صورت گرفت و 24 ساعت بعد مادر و دختر به بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری تهران منتقل شدند و درمان‌ها آغاز شد.

مرگ دختر جوان در بیمارستان

زیور در این باره می‌گوید: «متأسفانه من هر دو چشمم، را از دست داده بودم و وضع جسمی‌ام از جگرگوشه‌ام «یثری» خیلی بدتر بود، حتی دکترها می‌گفتند که برایم کاری نمی‌توانند بکنند. یثری از ناحیه یک چشم و قسمتی از بدن بشدت سوخته بود. دخترم نامزد داشت و قرار بود بزودی به خانه بخت برود. 18 روز در بیمارستان بستری بود که یکدفعه حال یثری بد شد، فریاد زدم و کمک خواستم. دخترم در تخت کناری‌ام بستری بود اما من نمی‌توانستم او را ببینم یا برایش کاری انجام دهم و...ناگهان بغض زیور می ترکد. سکوت می‌کند. سکوتی پر از غم. به وسعت غم از دست دادن فرزند و تباه شدن زندگی شان. لحظاتی بعد با صدای بغض آلود ادامه می‌دهد: «آنروز یثری را به آی‌سی‌یو انتقال دادند اما قلبش دوام نیاورد. اسید وارد خونش شده بود و او برای همیشه و ناباورانه ما را تنها گذاشت. البته 7 ماه از این ماجرا بی‌خبر بودم؛ در تمام این مدت به خاطر اینکه شوکه نشوم به من گفته بودند دخترم در بخش مراقبت‌های ویژه است. اما وقتی دلم آشوب شد فهمیدم که جگرگوشه‌ام را برای همیشه ازدست داده ام. و افسوس که در مراسم خاکسپاری‌اش هم نبودم.

برادرشوهرهای جنایتکار

همزمان با حضور مأموران پلیس درمحل حادثه و بیمارستان و پس از تحقیقات مقدماتی، عاملان این اسیدپاشی که دو برادر شوهر و همسربرادرشوهربزرگتر زیور-عامل اصلی جنایت- بودند؛ بلافاصله بازداشت شدند. هر چند درنخستین مراحل تحقیقات متهمان سعی داشتند خود را بی‌گناه نشان دهند اما آنها وقتی رازجنایت هایشان را فاش شده دیدند، به اسیدپاشی شبانه اعتراف کردند.

زیور درباره انگیزه برادر شوهرهایش از اسیدپاشی گفت: «چند سال قبل از این ماجرا همسرم فوت کرد و من به همراه دو پسر و دخترکوچکم باهم زندگی می‌کردیم. برادرشوهر بزرگم «یادگار» به همراه همسرش در خانه‌ای که ما مستأجر بودیم؛ محلی را اجاره کردند تا به قول خودشان مراقبمان باشند. اما چندی بعد برادرشوهرکوچکترم -اسفندیار- به خواستگاری‌ام آمد. او متأهل بود. همسر و دو تا بچه داشت و می‌خواست من با او ازدواج کنم. اما قبول نکردم. چطور می‌توانستم این کار را انجام دهم درحالی که او را مثل برادرم می‌دانستم. از طرفی همسرم را خیلی دوست داشتم و نمی‌توانستم بعد از مرگش با شخص دیگری ازدواج کنم. بعد از اینکه به اسفندیارجواب رد دادم او حسابی با من چپ افتاد و تصمیم گرفت انتقام بگیرد. شب حادثه هم طبق نقشه قبلی برادرشوهربزرگترم-یادگار- به خانه ما آمد و پسرهایم را به بهانه‌ای به خانه مادرشوهرم برد. البته او در دادگاه هم اعتراف کرد که به سوی یثری اسید پاشیده است. اسفندیارهم اعتراف کرد اسید را روی من ریخته تا برای همیشه زیبایی‌ام را بگیرد.

صدور حکم متهمان اسیدپاشی

سرانجام بعد از مدت‌ها تحقیق و بررسی، بالاخره حکم دو برادر شوهر زیور از سوی دادگاه کیفری صادر شد. زیور می‌گوید: «یادگار» به قصاص محکوم شد چون باعث مرگ دخترم شده بود. اما هنوز حکم همسرش که دراین جنایت دست داشت صادر نشده است. البته یادگار، در دادگاه خیلی تلاش کرد که همسرش را بیگناه نشان دهد. اما جاری‌ام در صحنه حضور داشت و نتوانست این موضوع را انکارکند. من از حکم «یادگار» ناراحت نیستم، قصاص به خاطر قتل دخترم، حکمی منطقی است. اما از حکمی که برای برادر شوهر دیگرم صادر شده بشدت ناراحتم.زن جوان ادامه می‌دهد: چراکه اسفندیار به 10 سال حبس تعزیری محکوم شده درحالی که من قصاص چشم‌هایش را می‌خواهم. پس این حکم برای او خیلی کم است. مگر مجازات اسیدپاش قصاص نیست، مگر با این جنایتش دو چشم مرا نگرفته است. پس چرا فقط به 10 سال حبس محکوم شده است. طبق قانون برای اسیدپاش، حکمی که صادر می‌شود هم دیه است و هم قصاص، ولی برای برادرشوهر من هیچ کدام از این دو حکم صادر نشده است. در تمام این 5 سال یک ریال هم برای درمانم کمک نکردند. بیش از 300 میلیون تومان خرج دوا و درمانم شد. حتی به خاطر عمل چشمم به آلمان رفتم و باید باز هم به خارج می‌رفتم. اما چون هزینه‌اش 150 میلیون تومان می‌شود و توانایی پرداخت آن را ندارم تا امروز نرفته‌ام. من یک زن تنها، با دو پسر نوجوان، زندگی‌ام را به سختی می‌گذرانم و هیچ کمکی هم از جایی تا به حال دریافت نکرده ام. و....

زیور بار دیگر سکوت می‌کند و اینبار با بغضی در گلو به حرف می‌آید: اوایل که در بیمارستان بودم به من گفتند 35 درصد سوختگی درجه 3 دارم. خودتان می‌دانید که سوختگی با اسید روز به روز بیشتر می‌شود. در این 5 سال و تا آخر عمرم، چهره پسرهایم وبقیه اعضای خانواده وحتی مزار دخترم را ندیده و نخواهیم دید. مادر و پدر پیرم که خودشان هم مشکلات مالی فراوانی دارند درتمام این سال‌ها و باوجود تمام مشکلات مثل کوه پشتم بودند و برای من وخانواده‌ام تلاش‌های زیادی کردند. اما افسوس که ما خانواده بی‌بضاعتی هستیم وحالا با مشکلات فراوانی دست به گریبانیم.با این حال ازمسئولان قضایی انتظاردارم تا حکم قصاص برادرشوهرم را صادرکنند بلکه گوشه‌ای ازرنج‌های من و خانواده زجر کشیده‌ام التیام یابد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.