معرفی رمان: روز ملخ / واکنش نویسنده به رکود اقتصادی بزرگ اوایل قرن بیستم آمریکا
رکنا: «روز ملخ» چهارمین و آخرین رمانِ ناتانیل وست در چاپ نخست خود، 1939 تنها 1480 نسخه فروش داشت.
به گزارش رکنا، وست این رمان را در واکنش به رکود اقتصادی بزرگ اوایل قرن بیستم آمریکا به رشته تحریر درآورد. روز ملخ رمانی است که شاید تسلیبخش به نظر نرسد اما درحقیقت اینطور نیست، ترکیبِ واقعیتگریزی و روابطِ رمان ذهن را کاملا درگیر خود میکند، زبانی خلاقانه دارد، شخصیت های آن با رفتاری که بسیار شبیه به پانتومیم است چنان به شکلی استادانه (در اغلب موارد به طرز مسخرهای) فریب میخورند که مخاطب را به تفکر وامیدارند و او را برای دنبالکردن داستان ترغیب میکنند. تسلیخاطری کاملا واقعی، در سطر سطرِ رمان حتی زمانی که شخصیت هایش تزلزل پیدا میکنند، لنگ میزنند و وامیروند، قابل لمس است (اگر فیلم های ترسناک هالیوود صحنههایی به ترسناکی «روز ملخ» داشتند هیچکس جرات نداشت تماشایشان کند و تماشای صحنههای آن موجب تخلیه هیجانی با فریادی از ته دل میشد.)
در دورانی که رکود اقتصادی آمریکا را فلج کرده بود و صنعت فیلمسازی هالیوود با فیلم هایی که نمایشگر راحتی و رفاه بودند -راه نجات محبوب مردم برای گریز از واقعیت جامعه- در حال فربهشدن بود، وست تصمیم میگیرد هالیوود و دلقکانِ سیرک و مردهای گاوچرانش را به عنوان سناریوی «روز ملخ» انتخاب کند. او تلاش میکند که در کتاب خود گوشه کوچکی از جاذبه مسحورکننده و خوشالحان هالیوودِ دوران رکود را نشان دهد. هالیوودِ رمانِ وست جایی است که در آنجا رویاها میمیرند. او دراین رویکرد نوع غریبی از آسودگی و تسلی خاطر را بسیار ماهرانه گنجاده تا کاملا قابل لمس باشد.
به استثنای سلبریتیهای هالیوود بقیه شخصیت های رمان را مشتی سیاهیلشکر شکل میدهد -درماندگان، آدم های عجیب و غریب و خلوچل. این گروه لودگان به همان میزان استودیو فیلمسازی هالیوود که در آن آمد و شد میکنند پوچ و توخالی هستند. آمد و شد سیاهیلشکرها هرجومرجی غیرعادی را ایجاد کرده است که ممکن است به نظر مضحک بیاید اما از جهاتی دیگر میتواند غیرقابل تحمل باشد.
تاد هکت مهم ترین شخصیت رمانِ وست، نقاشِ صحنهای که اهل کالیفرنیای آفتابی است اما با تمام شخصیت های دیگر رمان فرق میکند. شاگرد سال اولی مدرسه هنر ییل-فاین است که قسم خورده قلمِ خود را وقفِ مردمی فریبخورده کند که با امیدی واهی به کالیفرنیا سرازیر شدهاند تا خود را غرقِ در رویاهایی کنند که هالیوود وعده داده است اما چیزی جز سرخوردگی و ملال نصیبشان نمیشود. تاد برخلاف سایر شخصیت های تصنعی که آدمهایی متظاهر با چهرههای غیرواقعی هستند، واقعی است. مرد جوان پیچیدهای با مجموعهای از ویژگیها همانند جعبههای چینی تودرتو، یکی داخل دیگری. اما او هم مانند دیگر شخصیت های رمان- هومر سیمپسون، بازنشسته روانپریشِ «آیوا» سنگینوزن که افتخار 5 پیروزی را با خود دارد؛ ارل شوپ، کابویی کلاه به سر و اهل آریزونا؛ میگل، دوست مکزیکی و خروسباز؛ اِیب کیوزیک درستکار، دفترداری کوتوله و دعوایی- عاشق فِی اغواگر میشود اما تاد از این عشق جان سالم بهدر میبرد.
فی بازیگر نوجوان بلندپروازی است که تابهحال فقط یکبار آنهم به عنوان سیاهیلشکر در فیلمی دو حلقهای و فکاهی ایفای نقش کرده است. او با حرکاتی اغواگرانه مردها را اسیر خود میکند ولی رفتاری بسیار بیرحمانه و ظالمانه را با آنها دارد، هرکسی میخواهد توجه فی را جلب کند مثل این است که با دستهای خود سند مرگش را امضا کند. بسیاری مسحور و شیفته اغواگری های او میشوند. حتی تاد نیز او را زنی دلربا مییابد.
رفتار مقلدانه کمرنگی را که فی و سایر شخصیت های ریاکار هالیوودی رمان از خود نشان میدهند، صنعت فیلمسازیِ درحالِ شکوفاییِ هالیوود _ به کمک صورت های گریمشده و پرده سینما_ را بسیار پررنگتر به تصویر کشیده است. ممکن است شخصیت های رمانِ وست بیش از حد مضحک و احمق و مشکلات شان به طورِ اغراقآمیزی مسخره به نظر بیایند اما درعوض مخاطب را به دنبال خود میکشانند.
منبع: کتاب نیوز
ارسال نظر