فرزاد حسنی: بین ما سه برادر خوش‌تیپمان فرهاد است، حرف‌زنمان من هستم و عاقلمان فرشاد!

خلاصه ای از صحبت های فرزاد حسنی و خانواده اش در برنامه ویتامین 3 در سال 93 را مشاهده بفرمایید. به مناسبت عید قربان ویژه برنامه‌ای در سال 93 در شبکه سه سیما پخش شد که اتفاقات جالبی در آن رقم خورد: «فرزاد حسنی» مجری تلویزیون، برای اولین بار همراه با مادر، پدر، دو برادر و تازه‌عروس خانواده مقابل دوربین نشستند و گپ و گفتی خانوادگی در این برنامه تلویزیونی رقم خورد. در گزارشی که در ادامه خواهید خواند بیشتر، بخشهایی را از گفت‌و‌گوی فرزاد حسنی و اعضای خانواده‌اش با مجری ویتامین 3، آورده‌ایم.

فرزاد حسنی در ابتدای برنامه گفت: «من با موتور خودم را سر برنامه رساندم، چون برنامه علی زاهدی عزیز است که خودم را همیشه مدیون او می‌دانم».

علی مرادی، مجری ویتامین 3 از مادر فرزاد حسنی پرسید در این سال‌ها از چه چیزهایی به خاطر فرزندانتان گذشتید؟ مادر فرزاد حسنی گفت: «به خاطر بچه‌ها و همسرم از همه چیزم گذشتم. از همه خوشی‌های دنیا و مهمانی‌ها و جوانی‌ام گذشتم تا بچه‌هایم به یک جایی برسند.»

مرادی همچنین از مادر فرزاد حسنی پرسید «آیا از فرزاد راضی هستید؟» ایشان جواب داد: «مگر می‌شود راضی نباشم؟» حسنی نیز بعد از شنیدن این جمله گفت: «این روز‌ها به همچین روحیه‌هایی خیلی نیاز دارم...»

مجری ویتامین 3 در ادامه برنامه گفت: «برای من کنار فرزاد حسنی ایستادن باعث افتخار است، چون فرزاد حسنی بی‌هیچ خساستی همه چیز را به من و امثال من و کوچکتر‌ها یاد می‌دهد و خیلی چیز‌ها را از او یاد گرفته‌ام.»

اواسط برنامه، بخش‌هایی از کوله پشتی با اجرای فرزاد حسنی از شبکه سه سیما پخش شد و بعد از برگشتن دوباره دوربین به استودیو و صحبتهای حسنی که از دیدن آن تصاویر هیجان زده شده بود، تازه عروس خانواده حسنی به همراه پدر (مرتضی) و برادر (فرشاد) فرزاد حسنی وارد استودیو شدند. مجری از فرزاد حسنی خواست اعضای خانواده‌اش را معرفی کند. او گفت: «آقا مرتضی که پدرم هستند، فرشاد هم که تازه داماد است ایشان هم تازه عروس خانواده ما هستند که امید همه خانواده است، چون ما خواهر نداریم، مادر هم خواهری ندارد. ایشان چند زبان زنده دنیا را بلد هستند و مهم‌تر از همه اینکه زبون قلب آدم‌ها را بلد است...»

علی مرادی از پدر حسنی پرسید که فرزاد بیشتر به شما رفته یا مادرش؟ آقا مرتضی حسنی گفت: «فرزاد بیشتر به مادرش رفته. در واقع زبان و قلبش به مادرش رفته و تنها یک سومش به من!» سپس فرزاد حسنی درباره رابطه خود با پدرش گفت: «من خیلی با آقام رفیقم. ما خیلی با هم خوشیم. از بچگی هم همه چیز بین ما رفاقتی بود. بین ما سه برادر خوش‌تیپمان فرهاد است، حرف‌زنمان من هستم و عاقلمان فرشاد!»تازه عروس خانواده حسنی نیز در بخش دیگری از این برنامه طی صحبتی کوتاه گفت: «خیلی خوشحالم که با ازدواجم با فرشاد، من صاحب دو برادر خوب شدم، چون خودم از داشتن نعمت برادر محروم بودم. البته رابطه‌ام با فرهاد صمیمی‌تر است چون آقا فرزاد را کمتر می‌بینیم.»

مادر فرزاد نیز گفت: «من از هر سه تا پسرم راضی‌ام. فرشاد از این دوتا ساکت‌تر و قانع‌تر است، ولی فرهاد و فرزاد از پس خودشان برمی آیند.»

فرشاد گفت: «مامان، فرزاد را بیشتر از ما دو تا دوست دارد، چون پسر بزرگ خانواده بود و همیشه اولین نفری بود که افتخارات را به دست می‌آورد! او بود که اول از همه‌مان به دانشگاه رفت و به خاطر سنش کارهای دیگر را زود‌تر از ما انجام می‌داد. من خانه را به دو بخش تقسیم کردم؛ بخش فرهنگی–هنری که فرزاد است و بخش ورزشی هم فرهاد. علاقه‌ام به سینما و فیلم را با فرزاد تامین می‌کنم و در بخش ورزش هم که فرهاد ورزشکار خوبی است!»

فرهاد حسنی دیگر برادر فرزاد گفت: «فرزاد همیشه جاده صاف کن من و فرشاد بود. مثلا ما اگر پول تو جیبی یا هر چیزی از بابا می‌خواستیم، فرزاد را می‌فرستادیم جلو!»

فرزاد نیز گفت: «بله، من کتکخور گروه بودم و همیشه من را می‌انداختند جلو! (خنده) البته روابط بابا همیشه با ما خوب بود، بجز اواخر سال و نزدیک‌های اسفند که دیگر روابطش با ما تیره می‌شد! (خنده) آخر نزدیک عید که می‌شد و باید پول می‌داد ما خرید کنیم، هر جور شده بهانه می‌گرفت! مثلا می‌گفت چرا نمره‌ات شده 19/5؟! می‌گفتم بابا حالا به خاطر نیم نمره؟ یا می‌گفت چرا اومدی خونه دیر سلام کردی؟! یا عموت زنگ زده گفته فرزاد رو فلان جا دیدم! خلاصه که هر بهانه‌ای می‌آورد تا خرید نکند! (خنده)»

آنگاه مادر فرزاد در قامت دفاع از همسرش گفت: «پدرتان واقعا در حق شما پدری کرد... او هر روز بچه‌ها را به مدرسه می‌برد و برشان می‌گرداند. کمتر پدری از این کار‌ها می‌کند... من به تحصیلات بچه‌ها بیشتر از ثروت اهمیت می‌دهم، البته که پدر خودم به دلیل سن بالایشان اجازه ندادند من به دانشگاه بروم و تا دیپلم درس خواندم اما تحصیلات مهم‌ترین رکن من برای بچه‌ها بود. هیچ وقت یادم نمی‌رود که با چه عشقی کتاب‌هایشان را جلد می‌کردم.»

در پایان این برنامه فرزاد حسنی گفت: «من بومی و اهلی رادیو هستم. هنگام دلتنگی‌هایم به رادیو پناه می‌برم و در تلویزیون شادی‌هایم را نشان می‌دهم. ممنون از همه کسانی که من و خانواده‌ام را به این برنامه دعوت کردند.»