کارآمدی، پادزهر دوقطبی انتخابات 1400
رکنا: اعلام انزجار عمومی و موضع قاطع نظام در ماجرای صحبتهای نسنجیده ظریف، امکان سوءاستفاده اصلاحطلبان از مذاکرات هستهای در انتخابات را تضعیف کرد اما خطر آن بهطور کامل دفع نشده است.
انتخابات 1400 در تاریخ 28 خرداد سال جاری برگزار خواهد شد.
به گزارش رکنا به نقل وطن امروز، خطر ادامه پیدا کردن دولت روحانی با هر میزان احتمال و درصد امکانی یک خطر جدی برای آینده ایران در عرصههای مختلف به حساب میآید. بنابراین پیروز قلمداد کردن خود با استناد به افول اعتبار اجتماعی دولت و اصلاح طلبان و چشم بستن روی مجموعه شرایطی که سال 92 مقدمات پیروزی حسن روحانی را فراهم کرد، فراتر از سادهلوحی میتواند خطای استراتژیک جریان انقلابی در روزهای باقیمانده تا برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری باشد.
فراموشی تاریخی و از یاد بردن مولفههای موثر در انتخاب حسن روحانی و مجموعه شرایطی که باعث شد وی به رغم کارنامه ضعیف در 4سال اول ریاستجمهوری (برخلاف دولتهای پیشین) مجددا در سال96 پیروز میدان شود از جمله مهمترین خطرات در ایام باقیمانده تا خردادماه سال جاری است. بر همین اساس شاید جریان انقلابی پیش از هرگونه اقدامی باید در ابتدای امر به این سوال پاسخ دهد: حسن روحانی محصول کدام فضای سیاسی بود؟
میوه دوقطبی سیاست خارجی
حسن روحانی و باقی دولتمردان از جمله اسحاق جهانگیری، معاون اول و علی ربیعی، سخنگوی دولت سال گذشته بارها در دفاع از عملکرد دولت به متغیر تحریمها بر اقتصاد کشور استناد کردند و از همین بابت شرایط موجود در کشور را شرایطی قابل دفاع خواندند. آنها اما عامدانه سعی کردند با چشمپوشی بر مواهبی که تحریم برای آنها داشته است از پاسخ به این پرسش که «آیا بدون وجود تحریم این دولت امکان شکلگیری داشت؟» طفره بروند. واقعیت امر این است که بیش و پیش از هر استراتژی انتخاباتی، آن چیزی که امکان شکلگیری دولت روحانی را فراهم کرد تحریمهای خارجی و فشار ملموس این تحریمها روی زندگی مردم بود به گونهای که عملا سال91 عمده مردم در بازه زمانی کوتاهی با افزایش یکباره نرخ ارز، مختل شدن واردات برخی کالاها و تورم افسارگسیختهای روبهرو شدند که تا پیش از این فقط یک بار، آن هم در اواخر دوران ریاستجمهوری حجتالاسلام رفسنجانی تجربه کرده بودند. شکلگیری چنین فضایی این امکان را برای حسن روحانی و کلیت جریان غربگرا فراهم کرد تا با برجسته کردن شعارهایی در حوزه سیاست خارجی عملا فضای رقابتها را به سمت فضای مطلوب خود هدایت کنند. روحانی که پیش از آن به عنوان یک سیاستمدار بازنشسته محافظهکار و نزدیک به هاشمیرفسنجانی شناخته میشد به یکباره با طرح شعارها و وعدههایی همانند مذاکره با آمریکا تبدیل به یکی از قطبهای انتخابات ریاستجمهوری شد تا با در دست گرفتن کلید، راهگشایی اقتصاد را در سایه ایده مذاکراتی و سیاست خارجیاش طرح کند. در این میان هر چند نمیتوان چشم بر بسیاری از اشتباهات و تشتتهای جریان انقلابی در زمینه مدیریت افکارعمومی در آستانه انتخابات بست اما واقعیت آن بود که سیاست خارجی به عنوان موضوعی ملی و فرادستی تبدیل به یکی از محورهای رقابتهای انتخاباتی شد. موقعیت اضطرارآمیز عمومی از یک سو و قدرت اقناع نسخه تجویزی غربگرایان مقدمات پیروزی شخصی را فراهم آورد که به گفته هاشمیرفسنجانی تا پیش از آن تنها 3درصد رای مردم را داشت.
آیا ایده روحانی مرده است؟
ایده روحانی برخلاف سایر کاندیداهای حاضر در صحنه انتخابات سادهترین و قانعکنندهترین ایدهای بود که به افکار عمومی عرضه میشد. او در یک سادهسازی جزئی از شرایط کشور بار تمام کمبودها را به دوش تحریم انداخت (مسالهای که با توجه به شوک اقتصادی سال91 باورپذیر نیز بود)، سپس با حمله به دولت وقت تحمیل تحریمها را نتیجه زمامداری و سیاست خارجی آن دولت خواند (که با توجه به کاهش محبوبیت دولت دهم در ۲ سال پایانی از سوی بسیاری از مردم و نخبگان سیاسی پذیرفته میشد) و در نهایت راه برونرفت از شرایط موجود را تغییر دولت و متعاقبا تغییر رویه سیاست خارجی کشور و مذاکره مستقیم با آمریکا دانست (که در این زمینه نیز به علت نبود سابقه مذاکره مستقیم و علنی میان تهران و واشنگتن در سالهای بعد انقلاب برای افکار عمومی قانعکننده به حساب آمد).
حالا در سال پایانی دولت حسن روحانی و در سایه محقق نشدن وعدههای انتخاباتی وی و مضاف بر آن افزایش تحریمها و فشارهای اقتصادی جامعه به انزجار از دولت حسن روحانی رسیده و بخش قابل توجهی از بدنه حامی دولت و جریان غربگرا که در سالهای 92 و 96 نقش تعیینکنندهای در انتخاب روحانی داشتهاند دچار سرخوردگی و تشتت تشکیلاتی شدهاند. در این میان هر چند دولتیها تلاش میکنند با برجسته کردن نقش ترامپ و غیرمتعارف خواندن او از تنها دستاورد 8 سالهشان یعنی «برجام» و نحوه مدیریتشان در عرصه اقتصادی دفاع کنند اما جامعه چندان پذیرای توجیهات آنها نمیشود.
با این حال وضعیت موجود را نمیتوان به معنای پایان کار دانست، چرا که عدم تفکیک میان سرخوردگی جامعه از عملکرد دولت و میزان اعتبار ایده سیاست خارجی دولت میتواند به اشتباه محاسباتی در تحلیل شرایط اجتماعی کشور منتهی شود.
جامعه تا زمانی که فشار اقتصادی بالایی را در میانه تحریمها لمس میکند و متقابلا نسخه و ایده برونرفت قانعکنندهای از شرایط تحریمی را مقابل خود نمیبیند لاجرم به نسخه سیاست خارجی دولت کاملا بیاعتنا نمیشود. به عبارت دیگر شاید بخشی از جامعه در سایه نتیجهبخش نبودن این نسخه یا عملکرد اجرایی دولت دچار سرخوردگی شده باشد اما اگر شرایط را برای تجربه مجدد این نسخه مهیا ببیند ممکن است مجددا رو به آزمودنش بیاورد. اقدامات انتخاباتی اصلاحطلبان و مواضع جریان غربگرا در ماههای اخیر نیز بخوبی مؤید این نکته است که آنان تلاش دارند با احیای دوقطبی سیاست خارجی و عرضه مجدد ایدهای که در سالهای 92 و 96 طرح کرده بودند بدنه خود را مجددا احیا و تقویت کنند و با بهرهگیری از تشتت احتمالی نیروهای انقلابی راه را برای تصرف مجدد پاستور هموار کنند.
مأموریت صیانت از انتخابات
کارنامه 8 سال زمامداری حسن روحانی در مقابل افکار عمومی قرار دارد و جامعه میتواند با مقایسه شرایط در سال پایانی دولت با سال ابتدایی دولت در عرصههای مختلف از جمله سیاست خارجی به میزان تاثیرگذاری ایده روحانی و غربگرایان بیندیشد. در این شرایط دولتیها بخوبی به این مساله واقفند که تنها راه ادامه پیدا کردن عمر زمامداریشان در پاستور و انتخاب شدن کاندیدایی همسو با دولت مستقر، درگیر شدن فضای عمومی جامعه با دوقطبیهای مختلف از جمله دوقطبی سیاست خارجی و بیاعتنایی نسبت به عملکرد دولت به عنوان روشنترین شاهد مثال از مدیریت غربگرایان است. پیش از این «وطنامروز» در گزارشی با عنوان «دوقطبی علیه مردم» به بررسی این سناریوی غربگرایان پرداخته و نوشته بود: «در فضای دوقطبی رویکرد سلبی و آرای سلبی تعیینکنندگی حداکثری پیدا میکند و سیاستهایی همانند «رقیبهراسی» بیش از هر زمان دیگری کارساز میشود. در شرایطی که فضای ایجابی هیچگونه احتمالی برای پیروزی غربگرایان نمیگذارد، طبیعتا ایده مطلوب آنها حرکت به سمت یک فضای دوقطبی و مانور روی آرای سلبی و رقیبهراسی در هفتههای منتهی به انتخابات است».
با این حال رسوایی ظریف پس از انتشار فایل صوتیاش در گفتوگو با مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاستجمهوری و اظهاراتی که پیرامون شهید حاجقاسم سلیمانی، مناسبات منطقهای و... مطرح کرده بود تا حدی فضای داخلی کشور را دگرگون کرد. از سویی افکار عمومی با این واقعیت روبهرو شد که دولتیها برای ایجاد دوگانههای کاذب سیاست خارجی چنین مواضع ضدملی و خطرناکی دارند و از سوی دیگر بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب نیز امکان این مانور را از این جریان سلب کرد. رهبر انقلاب در بخشی از بیاناتشان به مناسبت روز کارگر و روز معلم پس از واکنش به فایل صوتی منتشرشده از ظریف با تأکید بر اینکه سیاست خارجی در همه جای دنیا در مجامع بالادستی تعیین میشود نه در وزارت امور خارجه، فرمودند: وزارت امور خارجه در تعیین سیاستها مشارکت دارد اما تصمیمگیر نیست، بلکه مجری است. ایشان خاطرنشان کردند: در کشور ما نیز سیاست خارجی در شورای عالی امنیت ملی با حضور مسؤولان تعیین میشود و وزارت امور خارجه باید با شیوههای خود آن را اجرا کند.
در چنین شرایطی و با توجه به بیانات روشنگرانه رهبر انقلاب، مهمترین وظیفه جریان انقلابی در آستانه سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را باید صیانت از انتخابات به عنوان مهمترین ابزار ایجاد تغییر در شرایط موجود کشور خواند. به عبارت دیگر هر قدر که فضای سیاسی کشور و معادلات انتخاباتی به سمت دوقطبیهای کاذب و تبلیغات هیجانی و غیرعقلانی حرکت کند امکان تغییر شرایط به نفع مردم نیز دشوارتر میشود. عملا پس از موضع روشن رهبر حکیم انقلاب هیچ کاندیدایی نمیتواند سیاستهای کلان خارجی کشور را به عنوان دستاویزی برای فضای تبلیغاتی در انتخابات مورد سوءاستفاده قرار دهد.
کارآمدی، پادزهر دوقطبی انتخاباتی
جریان انقلابی نخستین پیامی که باید به جامعه پیرامونی خود مخابره کند عبور از دوگانه کاذب پیرامون موافق و مخالف تحریم و روبهرو شدن با این پرسش است: برنامه جریانها، گروهها و کاندیداهای مختلف در مواجهه با تحریم تحمیلشده چیست؟
دولت به شکل آشکاری سعی دارد کماکان منتقدان خود را به عنوان موافقان تحریم(!) تعریف کند تا با ایجاد رقیبهراسی از آنها و در فضایی مشابه سالهای 92 و 96 مجددا موفق به کسب آرای عمومی شود. یقینا تا زمانی که بر این مبنا دوگانه کاذب مذاکره یا تحریم شکل بگیرد غربگرایان خود را از پاسخگویی به افکار عمومی بینیاز میبینند. بر همین مبنا مهمترین وظایف جریان انقلابی در هفتههای باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری را به شرح زیر میتوان بیان کرد.
جریان انقلاب باید نسبت به «موضوع» انتخابات هوشیاری داشته باشد. تجربه ۲ انتخابات ریاستجمهوری پیشین که به انتخاب حسن روحانی منتهی شد بخوبی این واقعیت را نمایان کرد که برنده انتخابات طرفی است که موضوع انتخابات را تعریف میکند. بر همین اساس غربگرایان سعی دارند با طرح موضوع انتخابات حول مساله سیاست خارجی مجددا خود را نماینده رفع تحریمها و رقبایشان را حامی تحریمها تعریف کنند. جریان انقلابی باید با هوشیاری نسبت به این موضوع نهتنها فریب بازیهای تبلیغاتی رقیب را نخورد، بلکه اجازه شکلگیری چنین فضایی را به غربگرایان ندهد. دولت روحانی نمادی کامل از اختیارات حداکثری در سیاست خارجی بوده که حتی به عنوان «مجری» نیز کمترین دستاوردی نداشته است به گونهای که در سال پایانی دولت و در شرایطی که تحریمها علیه کشورمان مضاعف شده است کماکان مذاکرات برای بازگشت به تعهدات برجامی ادامه دارد. بنابراین حتی رفع تحریمها نیز نیازمند مجری تواناتری است که مانع پیگیری رویه خسارتبار کنونی شود و در چارچوب اقتدار از منافع ملی ایرانیان صیانت کرده و طرف غربی را وادار به عقبنشینی کند.
جریان انقلاب با آگاهی از سناریوی غربگرایان برای احیای دوقطبیهای کاذب باید در انتخاب نامزد نهایی خود نیز دقت کافی داشته باشد. یقینا انتخاب نامزدی که مستعد ایجاد دوقطبیهای مختلف از جمله دوقطبی سیاست خارجی یا فرهنگی است میتواند به اصلاحطلبان در پیگیری پروژهشان کمک کند. میزان حساسیت جامعه روی یک کاندیدا از جمله مهمترین عواملی است که میتواند به دوقطبی شدن فضای انتخابات منتهی شود. در این زمینه باید ضمن بررسی میزان محبوبیت هر کدام از چهرههای جبهه انقلاب به میزان آرای سلبی و ظرفیت ایجاد دوقطبی روی هر کدام از این چهرهها پیش از انتخاب نهایی نیز نظر داشت.
در شرایطی که عملا وضعیت سیاست خارجی و تعیینکنندگی آن در موضع اخیر رهبر انقلاب مشخص شده است، موضوع انتخاب باید به سمت مطالبه «معیشت» و «کارآمدی» به عنوان ۲ رکن اصلی خروج کشور از شرایط کنونی برود. زمانی که موضوع انتخابات «معیشت» و «کارآمدی» باشد گزینههای مختلف و حاضر در صحنه مجبور به ارائه برنامه میشوند و همین برنامهمحوری امکان انتخاب عقلانی را برای انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 فراهم میکند. سابقه مدیریتی هر کاندیدا، دستاورد دوران مدیریتش و در نهایت راهکاری که برای تغییر شرایط کشور ارائه میدهد مهمترین موضوعی است که در چنین موقعیتی به چشم خواهد آمد. یقینا سابقه مدیریتی شکستخورده غربگرایان در کنار انباشت وعدههای محقق نشدهای که آنها در طول 8 سال گذشته مطرح کردهاند باعث میشود آنها تمایلی به موضوعیت پیدا کردن «معیشت» و «کارآمدی» در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو نداشته باشند و امیدشان را کماکان معطوف به هیجانهای ناشی از دوقطبیهای کاذب کنند. پاشنه آشیل غربگرایان در انتخابات قرار گرفتن در موضع پاسخگویی است، از همین رو بخوبی میدانند در میدانی با موضوع «کارآمدی» توانایی عرض اندام چندانی نخواهند داشت. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
یونس مولایی
ارسال نظر