تحلیل ابراهیم فیاض از شخصیت سردار سلیمانی

به گزارش رکنا، ابراهیم فیاض افزود: من خودم اولین بار که در دبیرستان با مقهوم هویت ملی آشنا شدم، بر سر داستان آرش کمانگیر بود. در آن مقطع برای اولین بار هویت ملی خود را درک کردم. زمانی که می خواندم آرش کمانگیر تیر خود را پرتاب کرد و مرزهای ایران را تعیین کرد و پس از آن جان داد. او قهرمانی بود که در ماجرایش تراژدی هم وجود دارد.

این جامعه شناس ادامه داد: ماندگارترین قسمت فرهنگ «تراژدی» است. از این رو، تراژدی فرهنگ ها را می سازد و حافظه تاریخی ایجاد می کند. حافظه تاریخی نیز روانشناسی قومی هر ملت است. بنابراین قهرمان و ضدقهرمان هویت هر ملتی را می سازد و دوگانه بسیار مهمی است. امروز قهرمان ما (شهید) سلیمانی و ضدقهرمان ما ترامپ و آمریکاست. می بینیم ترامپ چهره ای ضد ارزش های انسانی است و کثیف ترین چهره ای را که می توان از یک رئیس جمهور تصور کرد در او خلاصه می شود.

وی اظهار داشت: ترامپ امروز تبدیل به ضدقهرمانی برای کل جهان شده و در مقابلش قهرمانی وجود دارد که مردم ایران به خوبی او را می شناسند. البته نباید فراموش کنیم که خود آمریکایی ها نیز در مطرح کردن این قهرمان نقش زیادی داشتند و چنانکه پیش تر نیز گفته بودم، این تکنیک آمریکایی ها بود که از قاسم سلیمانی پررنگ نام ببرند و زمانی که شهیدش کردند بگویند وی کل محور مقاومت بود و با این اقدام کار مقاومت را تمام کردیم. در حالی که همانگونه که بیشتر کارشناسان گفته اند، ضد قهرمان با ناجوانمردانه ترین روش و در تاریکی نیمه شب «قهرمان» را ترور کرد.

فیاض گفت: بر همین اساس، ایران با ضدقهرمانی روبروست که دست به بدترین نوع تحریم های اقتصادی علیه کشورمان زده و در عین حال قهرمان ملی ما را نیز شهید کرده است. این قهرمان را نیز نه در یک میدان جنگ، بلکه به طرزی ناجوانمردانه شهید کرده است. اینجاست که فوران هویتی رخ داد و دیدیم که کل ایرانیان به میدان آمدند. از آنجا که مراسم تشییع این قهرمان یک تراژدی بود دیدیم که همگان تلاش می کردند تا خود را به آن برسانند. برای نمونه، من در همین حوالی دانشگاه تهران دیدم که خانواده ای با یک پراید از شهرستانی دور آمده و شب را در ماشین خوابیده اند برای اینکه صبح زود در مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی شرکت کنند.

وی ادامه داد: تعداد کشته ها و مجروح های روز گذشته کرمان هم نشان داد که غلیان احساسات تا چه اندازه عمیق بوده است. از ساعت 5 صبح جمعه که اخبار تلویزیون را گوش می کردم گفتند آمریکا اعلام کرده دو نفر از وابستگان به ایران را در یک خودرو هدف قرار داده، اما هنوز تلویزیون خبری اعلام نکرده بود. با اینکه هنوز اعلام نکرده بودند، اما فهمیدم که سردار سلیمانی جزو این دو نفر بوده است. لذا دو سه ساعت بیدار بودم و تلویزیون را نگاه می کردم. صداوسیمای ایران نمی توانست بیان کند چه اتفاقی افتاده و تا ساعت 6 صبح هم که اعلام کرد حاج قاسم سلیمانی شهید شده و پیام رهبری را ساعاتی بعد خواند. متاسفانه این تلویزیون عقب مانده ما نه زمان می فهمد نه مکان و نه حتی بویی از فرهنگ برده است. در همین ماجرای شهادت سردار سلیمانی نیز به یک گزارش خبری و بیان تحلیل های مبالغه آمیز بسنده کرد. اما شبکه های اجتماعی و سایت ها از همان اوایل صبح کار خبررسانی را شروع کردند و باید بگویم که سایت ها و شبکه های اجتماعی خیلی از صداوسیما بهتر عمل کردند.

فیاض اظهار داشت: صداوسیما تا مدت ها داشت تبلیغات «عالیس» و... پخش می کرد تا جایی که مرا مجبور کردند بگویم؛ این صداوسیما پس کی می خواهد بفهمد معنای قهرمان یعنی چه؟! یکی از مشکلات ما در موضوع هویت هم همین نفهمیدن معنای قهرمان و ضدقهرمان است. مانند سال هایی که شاهنامه را در نظام آموزشی کنار گذاشتیم و فرزندان ما دیگر شاهنامه خوان نیستند. ما امروز به یک عرفان ضد قهرمان رسیدیم. عرفانی که حتی از ضد قهرمان هایی نظیر چنگیز و اسکندر و... تعریف و تمجید می کند.

وی ادامه داد: در حالی که هیچگاه در شاهنامه فردوسی از ضدقهرمان تمجید نمی شود اما در عرفان ما از ضدقهرمانانی شبیه چنگیز تمجید می شود و حتی اسکندر بعد عرفانی پیدا می کند. این مسأله جای تاسف بسیار دارد. عرفانی که ضد اسطوره، داستان و ادبیات است خود به خود ضدقهرمان می شود و در چنین فضایی حماسه نابوده می شود. متاسفانه اشعار حافظ و سعدی و مولوی جایگزین اشعار شاهنامه در کتاب های درسی شده اند که همه جنبه ای عرفانی و ضدقهرمان دارند.

این جامعه شناس اظهار داشت: روشنفکران همواره این سوال را مطرح می کردند که پس شاهنامه در ایران چه می شود؟ قهرمان کجاست؟ آنها ناراحت بودند که چرا نقش قهرمان در کشور از بین رفته است؟ ما در این رابطه یک فرمول داریم که اگر سرمایه اجتماعی بر اساس نوسازی های آمرانه از بین رود، منجر به سقوط خواهد شد. آمریکایی ها بعد خروج از برجام و ترور سردار سلیمانی زیر میز زد و تراژدی ایرانی را شکل دادند. به همین دلیل به نظرم تراژدی قاسم سلیمانی تازه اول ماجراست.

وی بیان کرد: یک نکته بسیار مهم در تراژدی حاج قاسم سلیمانی حضور نسلی است که تابه حال در هیچ جا نبوده است. من در همین راهپیمایی محکومیت آشوبگران دیدم که اغلب مردمی که حضور دارند میانسال به بالا هستند، اما در مراسم تشییع سردار سلیمانی همه از نسل های جدید به ویژه نوجوانان بودند. از آنجا که مکتب امام خمینی مکتب حماسه و قهرمان بود، تشییع پیکر سردار سلیمانی نیز مشابه تشییع پیکر ایشان شد.

فیاض گفت: امروز نوجوانان خالق خلق این تراژدی و حماسه بزرگ حاج قاسم سلیمانی بودند. یعنی با اینکه جوانان هم بودند ولی نوجوانان اصلی ترین شرکت کنندگان مراسم تشییع باشکوه سردار سلیمانی بودند. این مسأله نشان می دهد که حماسه شکل گرفته ادامه دارد. ما باید این حماسه و اسطوره را تبدیل به فلسفه کنیم. اگر در بعد حماسه و تراژدی باقی بمانیم تبدیل به عرفان می شود و ضدقهرمان را پرورش می دهد و این بسیار خطرناک است.

وی در ادامه گفت: باید به سخنرانی حاج قاسم سلیمانی در 14 اردیبهشت 1395 در یادواره 8هزار شهید گیلانی توجه ویژه ای کرد. این سخنرانی بزرگترین مانیفست حاج قاسم سلیمانی است. او در این سخنرانی درباره ملیت، مذهب، انقلاب اسلامی، انسان شناسی فلسفی، فلسفه شهادت، اسطوره و... حرف می زند. خود ایشان در این سخنرانی مانیفست خود را ارائه می دهد و به نظرم آن مهمترین سخنرانی حاج قاسم سلیمانی بود.

ابراهیم فیاض بیان کرد: اگر فرهنگ ایرانی بازتولید شود از آنجا که با اسطوره و تراژدی همراه است، کل منطقه را فعال می کند. یعنی کل منطقه از لحاظ فرهنگی فعال می شود.

منبع: جماران

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی