در اختلافات زن و شوهرها کدام مقصر است؟

شوهرتان دیوانه است ؟ چرا مردان دیوانه اند؟ این سؤال که حرف دل بسیاری از زنان ایرانی است را اگر از مردان بپرسی و دردهایشان را بشنوی، جواب هایی دارند که دیوانه کننده است و اگر از زنان بپرسی واقعاً مجبوری با دلسوزی بسیار همراهشان شوی و اکثراً حق را به آنان بدهی!

به گزارش رکنا ، در دنیای امروزی با این همه مشکلات چه داخل خانه که برخاسته از توقعات ، اختلاف سلیقه ها و تقریباً هر چیز دیگری است و چه در خارج از خانه که سختی کار،وام و بدهی ها را شامل می شود اگر مردان حالت جنون نداشته باشند، بایستی تعجب کرد چرا که در خانواده های ایرانی همیشه و همه زمان مشکلات و بار مسئولیت ها بردوش مردان است و زنان تنها می توانند همیار آنان باشد ولی…

ولی چه باید کرد؟!

یعنی زنان هیچ بار مسئولیتی بر دوش ندارند یا برخی می خواهند دیوانگی مردان را به گردن زنان بیندازند؟!

در اینجا باز به دو گروه بر می خوریم، عده ای زنان را عامل اصلی سلب آسایش و رفتارهای روانی آنان می دانند که با آوردن مثال هایی قابل لمس بر این اعتقاد اصرار دارند وعده ای نه در جهتی مخالف بلکه در جهتی منطقی زنان را با برخی رفتارهایشان در رسیدن مردان به مرز جنون بی تأثیر نمی دانند .

امّا در برابر این گروه، همان زنانی هستند که می خواهند از حق خود دفاع کنند، زنان روحیه ای لطیف دارند ، مهربان هستند و همیشه با نوازش هایشان عصبانیت مردان و خستگی آنان را کنترل می کنند و می توانند آرام بخش خوبی باشند.

این زنان همیشه مردان را مقصر می دانند، در راهروهای دادگاه های خانواده یا حتی دادسراها می توان زنانی دادید که کبودی های صورتشان را زیر آرایش غلیظی پنهان کرده اند و با نفرین از دیوانگی مردانشان می گویند.

برخی زنان نیز که در برابر کشش پاهایشان سمت دادگاه و شکایت علیه شوهران خود مقاوت کرده اند اگر بخواهند نزد دوستان یا اعضای خانواده خود سفره دل باز کنند حتماً مردان خود را یک دیوانه خطرناک و غیرقابل پیش بینی توصیف می کنند به گونه ای که غل و زنجیر برای کنترل این دیوانگان زحمتکش احساس می شود .

اما واقعیت چیست؟ آیا مردان واقعاً دیوانه اند؟

اگر بخواهیم در جامعه آماری کوچکی بررسی ای انجام دهیم متوجه می شویم که شاید 5 درصد مردان واقعاً دیوانه اند و اختلالات روانی و دو شخصیتی رنج می برند.

زنی جوان که بعد از 12 سال زندگی مشترک با مردی که او را دیوانه می داند، هنوز دل به جدایی از این مرد ندارد امّا نگران آینده است ، این زن به مشاور خانوادگی می گوید: نه خوبش معلومه نه بدش، او مرا هم دیوانه کرده است ، از همان روزهای نخست ازدواجمان با شخصیت متغیر او مواجه شدم، نشده است که روزی روی حرف دیروزش بماند اصلا نمی داند چه بکند، از زندگی چه می خواهد و جایگاه من در تصمیم گیری هایش به چه میزان است ، روزی می گوید زنم باید آرایش کند امّا روز بعد با دیدن من در خیابان در حالیکه آرایش خیلی ملایمی دارم نزد دوستانم چشم غره می رود و آبروریزی راه می اندازد.

سال اول ازدواجمان با اصرار اینکه باید به دانشگاه بروی من را در آزمون کنکور ثبت نام کرد امّا بعد از قبولی به من اجازه درس خواندن، نداد و با دلایل غیر منطقی گفت که پشیمان شده ام و دوست ندارم همسرم داخل محیط دانشگاه باشد .

این زن خسته شده است امّا زندگی اش را دوست دارد، حتی مرد دیوانه راهم جزئی از خود می داند امّا…

دکتر پور تقی که مدیریت یک مرکز مشاوره خانوادگی را برعهده دارد در خصوص چنین مردانی ، می گوید: این گروه از مردان دو شخصیتی هستند که قابل شناسایی در زمینه بیماری روانی نیستند و زنان با نزدیک شدن به روحیات آنان، این مردان را دیوانه می دانند و تصور می کنند شوهران این چنینی روزی بطور مطلق دیوانه خواهند شد در حالیکه چنین نیست اینگونه افراد و مردان با هر مسأله روزانه ای یا اتفاق که خوشایند نیست دانه محدودیت را برای همسرانشان بیشتر می کنند و تا در جریان اتفاقی قرار نگیرند زنان خود را در آن قالب تجسم نکنند با خواسته های آنان موافقت می کنند که اگر تحت نظر مشاور یا روانپزشکان قرار بگیرند حتما درمان خواهند شد .

جالب اینکه در شرایط ازدواج تأکید شده است اگر مردی دیوانه بود همسرش می تواند در خواست طلاق کند و جالب تر اینکه از همین شرط برخی از زنان بیشترین سؤاستفاده را می کنند و اگر با هر دلیلی می خواهند طلاق بگیرند.

با داستانسرایی های بسیار و یا حتی اشاره به واقعیات بیماری روحی و روانی شوهرانشان آنان را دیوانه می خوانند در حالیکه جنون و دیوانگی تعریف خاص خود را دارد و حتی اگر ادعاهای این گروه از زنان واقعیت داشته باشد شوهرانشان دیوانه نیستند و فقط در رفتارشان تزلزل وجود دارد.

سعید معتمدی، روانشناس معتقد است که دیوانگی نوعی آسیب روانی است ، افرادی دیوانه تلقی می شوند که آداب و روابط اجتماعی مناسبی ندارند و نمی توانند خودشان را با جامعه، محیط و افراد هماهنگ کنند، در واقع سازگاری اجتماعی ندارند و این نوع بیماری روانی و جنون است که همین دیوانگی و جنون نیز از لحاظ علمی به چنددسته تقسیم می شود.

آیا می توان هر مرد عصبانی ای را دیوانه دانست؟ آیا مردانی که مهربان هستند اما در زیر فشار زندگی دچار واکنش های عصبی شده اند، دیوانه اند؟ اصلا چگونه می توان مردان دیوانه را شناخت ؟

سؤال های سختی هستند امّااگر تأمل کنیم می بینم که بیشتر مردان نه تنها دیوانه نیستند بلکه روحیات مهربان دارند که با حساسیت بیشتری مسائل زندگی خود و خانواده شان را دنبال می کنند و همین وسواس ها و فشارهایی که شاید از حد تحمل بالاتر است باعث بروز اختلالات روحی و روانی نزد آنان می شود.

گاهی زنان چون می بینند شوهرانشان آنگونه که آنان می خواهند رفتار نمی کنند و از کارهای زنان ایراد می گیرند یا محدویت هایی در همه امور پیش روی آنان می گذارند تصور دارند مردانشان دیوانه اند که این یک اشتباه بزرگ است چرا که شاید آن مرد با شرایطی که در جامعه اطراف یا نزد بستگان خود و همسرش می بیند چنین تصمیم های افراطی ای می گیرد و در این گونه شرایط این زن است که می تواند نقش محوری بازی کند و اگر همسرش دچار سوءتفاهم شده است آن را برطرف کند و اگر واقعا حق با مرد است با همراهی شوهرش آرامش خاصی به او بدهد.

این را مطمئن باشید که همه مردان با درجات متفاوتی درصدی از دیوانگی دارند و آن غیرقابل انکار است همانطور که زنان نیز از این شرایط مستثنی نیستند ، پس زنان برای جلوگیری از صعود نوار دیوانگی مردانشان به سمت درجات ماکزیمم و سوق دادن این حد عصبانیت واکنش های روانی به سمت درجات می نهیم می توانند پرچم دار آسایش روحی و روانی مردان باشند و به جای گریز از این واقعیت که خود آنان نیز سهمی در بیماری روانی شوهرانشان داشته اند با اصلاح خود و دلگرمی دادن به مردان ، زندگی ایده آلی پیش روی خانواده ایشان قرار دهند .

امّا دیوانگان واقعی را باید چگونه بشناسیم و بر خوردمان با آنان چگونه باشد تا متنفر نشویم؟

وقتی دختری به خواستگاری لبخند می زند و سر سفره عقد می نشیند هیچ گاه نمی تواند علم غیبی داشته باشد تا درصد دیوانگی مرد زندگیش را تشخیص دهد .

خیلی ها وقتی وارد خانه همسرانشان می شوند تا سال ها از دیوانگی محض آنان بی خبرند تا اینکه دست ها رو می شود و کاخ زیبای این می شوند از زنان فرو می ریزد؟ نقل مجالس خانه زنکی می شوند و در آخر با اشک سرازیر شده روی گونه ها لرزان و عکسی یادگاری از بچه هایشان به خانه پدری بر می گردند .

روانشناس معتمدی، می گوید: زنان که در زندگی با مردانشان به رفتارهایی بر می خورند که ناشی از اختلالات روحی و روانی است باید به یک مرکز مشاوره یا روانپزشک مراجعه کنند در بررسی ها اگر مشخص شد که شوهرانشان از نظر محیط و دیگر بستگان نیز مشکل شخصیتی و اخلاقی دارند، قطعا مردانشان مشکل حاد روانی دارند که بایستی تحت درمان و کنترل گرفته شوند اما زمانی است که مرد نمی تواند خواسته های زنش را اجرا کند و با سلیقه همسرش یکی نیست در این مواقع نمی توان رفتارهای او همراه با عصبانیت در اعتراض به همسرش را دیوانگی خواند بکله باید زنان خودشان را تغییر دهند .

معتمدی ادامه می دهد: «پس بهتر است زن و شوهر هر دو در اینگونه مراکز یا نزد پزشکان و متخصصات بروند و رو دررو حرف هایشان را بزنند ومطمئن باشند که این انتخاب برای بهتر شدن زندگیشان است .»

یک مرد حدود 42 ساله وقتی از او پرسیده می شود چند درصد روانی است ، می خندد و می گوید: 100 درصد، از دست این زنان مگر می شود دیوانه نبود آنها هم کاری نداشته باشند در محیط کار به این حال می افتیم، مردان اگر دیوانه مادرزادی نباشند مطمئن باشید در زمان مرگ کاملا دیوانه اند حتی بدتر از دیوانه های زنجیره ای!

یک واقعیت تلخ پیش رویمان است ، در این آشفته بازار تشخیص مردان دیوانه از مردانی که سالمم هستند و یا بیمار روانی اند سخت است ، نمی توان بهانه آورد مردان به دنیا آمده اند تا دیوانه شوند اما خودشان همیشه از این حقیقت در هراسند و فرار می کند .

در تیمارستان می توان گروهی مرد دیوانه را دید که دور هم جمع شدند ، می خندند دست می زنند و می خوانند:«امشب شب مهتابه عزیزم او می خواهم و…»

آرزو می کنی که ای کاش تو هم دیوانه بودی، خوش، سرحال و به دور از هیاهوی زندگی، گاهی دیوانه بودن خصوصا وقتی شرمنده زن و بچه می شوی، بخاطر فقر به هر کسی رو می اندازی یا در دنیایی از ثروت در زندگی ات عاطفه نداری بهتر از مرد بودن است،شما هم دوست دارید دیوانه باشید؟!...آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.