این داستان خیالی از یک کاربر برایمان ارسال شده است
وقتی لامپ کممصرف شکست و من خوابم برد...
رکنا: بارها درباره مضر بودن بعضی از چراغها شنیده بودم، به خصوص لامپهای کممصرف که همه جای دنیا تاکید میکنن و میگن که فوقالعاده سمی و خطرناک هستن و خودم چندین بار از رادیو شنیده بودم که میگفتن اگر توی اتاق یک لامپ کممصرف بشکنه، باید به سرعت اونجا رو ترک کرد.
بعد از اینکه ماسک به صورت زدیم و دستکش دستمون کردیم، باید برگردیم و پنجرهها رو باز کنیم و با جارو و خاکانداز اون لامپ شکسته رو از خونه خارج کنیم.
همیشه برام سوال بود که چرا یک همچین جسم خطرناکی رو باید توی خونهمون نگه داریم و ازش استفاده کنیم. تازه سرطانزا بودنش هم موضوع دیگهای بود که ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. احساس میکردم اینکه آدم به جای چند لامپ کممصرف یکی، دو تا لامپ معمولی توی خونهاش داشته باشه، خیلی عاقلانهتره، اما دو ماه پیش بالاخره متوجه شدم که دلیل این همه تبلیغ منفی درباره لامپهای کممصرف چیه و دیگه هیچ نگرانی و اضطرابی در موردشون ندارم.
همون دو ماه پیش بود که نشسته بودم پشت میز تحریرم و مشغول نگاه کردن به برنامههای اون روزم بودم که یکدفعه صدایی از سمت سالن به گوشم رسید و چون برادرزادهام توی سالن تنها بود، کمی نگران شدم و از پشت میز بلند شدم و به سرعت رفتم تا ببینم چه اتفاقی افتاده. وقتی از اتاق خارج شدم، چشمم افتاد به یکی از لوسترها که به شدت داشت تکون میخورد و طولی نکشید که متوجه شدم وقتی برادرزادهام داشته با توپ پلاستیکیاش بازی میکرده، یکی از لامپهای کممصرف اون لوستر رو شکسته.
با دیدن اون تصویر دیگه نفهمیدم دارم چه کار میکنم و به قدری نگران برادرزادهام شده بودم که بدون رعایت کردن موارد ایمنی دویدم سمت لوستر و بدون ماسک و دستکش شروع کردم به جمع کردن تکههای شکسته اون لامپ و بعد از چند دقیقه بردمشون بیرون از خونه. اونجا بود که متوجه شدم قسمتی از دستم با شیشه اون لامپ بریده.
مطمئن بودم که دچار بیماری سختی میشم و قصد داشتم به بیمارستان برم و جریان رو برای پزشکها تعریف کنم، اما بعد از بریده شدن دستم، به شدت خوابم گرفته بود و احساس ضعف عجیبی میکردم، این بود که بدون اینکه بفهمم چطوری روی کاناپه توی سالن خوابم برد و بعد از چند ساعت با صدای برادرزادهام از خواب بیدار شدم.
از اون لحظه به بعد، آروم آروم متوجه شدم که دلیل تبلیغات منفی درباره لامپهای کممصرف اینه که هیچ کجای دنیا دوست ندارن یک آدم تبدیل به یک هیولای واقعی بشه. به محض اینکه چشمهام رو باز کردم، احساس فوقالعاده خوبی بهم دست داده بود، پر از نیرو و انرژی شده بودم و وقتی رفتم کنار پنجره، متوجه شدم که قدرت بیناییام چند برابر شده و انگار با دوربین داشتم به اطراف نگاه میکردم.
از فاصله چند کیلومتری میتونستم حتی یک کلاغ رو ببینم و تازه صدای پر زدنش رو هم میشنیدم.وقتی رفتم سمت برادرزادهام و خواستم بغلش کنم، دقیقا مثل این بود که برادرزادهام وزن خودش رو از دست داده باشه و این فقط یک معنی داشت و این بود که قدرتم چند برابر شده بود.
برای اینکه قدرتم رو امتحان کنم، رفتم سمت میز ناهارخورری و وقتی با یک دست بلندش کردم، از شدت خوشحالی شروع کردم به خندیدن و قصد رفتن به بیمارستان رو از ذهنم پاک کردم. از اون به بعد هر روز به قدرتم اضافه میشد و امروز اتفاقی برام افتاد که بهم ثابت کرد یک هیولای واقعی شدم، چون وقتی قصد رد شدن از یک خیابون رو داشتم، ماشینی با سرعت زیادی خورد بهم و من حتی زمین هم نخوردم و کوچکترین دردی احساس نکردم.
در صورتی که اون ماشین بعد از تصادف Crash با من تقریبا چیزی ازش باقی نموند.
از همون لحظه به صورت جدی تصمیم گرفتم ماجرای قدرتم رو برای کسی فاش نکنم، چون احتمالا اگه باخبر بشن چه اتفاقی برام افتاده، هر کاری که از دستشون بربیاد رو انجام میدن تا قدرتم رو ازم پس بگیرن. توجه: این داستان کاملا تخیلیه و واقعیت نداره و لامپهای کممصرف شکسته، جدا خطرناک و سمی هستن.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
این اخبار را از دست ندهید:
همسر فوتبالیست چینی که درگل خوردن تیم کشورش مقصر بود راز خوابیدن او با زنان زیاد است را لو داد!+عکس
کچل شدن عروسخانم در جشن ازدواج + عکس
اولین قرار شیطانی دختر تلگرامی با پسر جوان
بازی خطرناک و کثیف کارمند زن با رئیس شرکت
مرا در یک اتاق حبسم کرد و دو دوستش را آورد و بلایی شیطانی سرم آوردند
شوهرم از زندان فرار کرد و پس از فروش جهیزیه ام شب ها درخانه یک زن می ماند تا اینکه...
پرونده زنی که پسران را از دیوار به خانه اش می برد+عکس
گفتگو با روباه شب / خیابان خلوت بود از زن جوان خواستم به اتاقکم بیاید و ...
این مرد مرد است او را می شناسید+عکس
اقدام شیطانی معلم خصوصی موسیقی با دختر 16 سال در گنجه کلاس+ عکس
خریدهای میلیونی زن شیک پوش با ثروت توخالی!+عکس
دختر 16 ساله به خاطر یک پسر همکلاسی اش را کشت / قربانی رقیب عشقی بود! +عکس
مریم شناسنامه اش را برداشت و فردای شب خواستگار فرار کرد
سگ های ولگرد با محبت تر از من بودند / 2 راهزان در محاصره 30 سگ
سوسن، دختر 15 ساله را به خلوتگاه شیطان برد
ماجرای کشته شدن هزاران خدمهی بینام و نشانِ در جنگی عجیب+فیلم و عکس
اقدام وحشیانه با عروس جوان در برابر چشمان داماد / این زن و شوهر برای ماه عسل به تایلند رفته بودند+ عکس
ارسال نظر