داستانک "قتل با شمشیر"
رکنا : داستانک "قتل با شمشیر" را برایتان آورده ایم.
حوصلهام دیگه سر رفته امروز باید تکلیفش رو روشن کنم. زن به شما کار نگرفته؟ نه حمید آقا چند بار شما نبودی خواست زورکی بیاد تو خونه سریع در رو بستم. یک چاقوی تیز دم دست بذار یا نه شمشیر گاوکشی بابام رو برمیدارم تیزه باید بکشیش کنار حیاط سریع کارش رو تموم کنم. آدم بشو نیست یک روز نباشم میترسم بلا سرت بیاره.
حمید آقا انقدرها هم پسر بدی نیست فقط فقط! فقط چی؟ صبح زود قوقول قوقول راه میاندازه از خواب بیدار میشم ببرش حیوون رو مرغداری گناه داره.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
گل خوشبختی/ 0939---5632
ارسال نظر