داستانک معجزه (بر اساس واقعیت)

روی سقف آشپزخونه یک پنجره بزرگ و مربع‌شکل بود. مشغول آشپزی بودم و بچه بیست روزه‌ام در اتاق خواب بود و همسرم مشغول خواندن خط قرمز بود. نمی‌دانم یکدفعه چه اتفاقی افتاد که شیشه پنجره مستقیم از بالا افتاد روی سرم و دیگر چیزی نفهمیدم.

توی بیمارستان که به هوش آمدم دماغم شکسته بود. همه می‌گفتند خدا به رویت رحم کرده که شیشه به آن بزرگی روی سرت افتاده و زنده هستی! این یک معجزه بود و همه خانواده و مخصوصا همسرم هزاران بار خدا را شکر کردند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

محبوبه محدودی/ 0915---5408

اخبار تاپ حوادث