«سارا» زن جوان و خوش چهره‌ای بود. سر و وضع خوب و آراسته‌ای داشت. وقتی روی صندلی اتاق مشاوره نشست، اندکی تأمل کرد و سپس با صدایی که بغض آن را لرزان کرده بود گفت: «پنج سال قبل به‌عنوان منشی در شرکت سامان استخدام شدم. اوایل رابطه ما عادی بود اما کم کم حس خاصی به او پیدا کردم و او هم سعی می‌کرد با من صمیمی و گرم باشد. طی مدت کوتاهی حسابی به او علاقه‌مند شده بودم.

با اینکه می‌دانستم زن دارد اما به هر طریقی می‌خواستم سامان را مال خودم کنم. دلم می‌خواست هر طور شده کاری کنم که او، همسرش را طلاق بدهد و با من ازدواج کند. تنها چیزی که آن روزها به آن فکر می‌کردم همین بود. هر روز لباس‌های شیک می‌پوشیدم و با آرایش‌های تحریک‌کننده به شرکت می‌رفتم. کم کم سامان هم واکنش نشان می‌داد و سعی می‌کرد بیشتر با من باشد. حتی به قدری صمیمی شده بودیم که او به جای همسرش با من به گردش می‌رفت.

پس ازمدتی متوجه شدم به هدفم خیلی نزدیک شده‌ام اما می‌ترسیدم او وقتی کنار همسرش است من را فراموش کند. به همین دلیل وقتی از هم جدا می‌شدیم تا صبح روز بعد مدام برایش پیام عاشقانه می‌فرستادم. این رفتارها پس از یک سال نتیجه داد و بچه دار نشدن همسر سامان بهانه‌ای شد تا دعواها و مشاجره‌های آنها جدی‌تر شود و سرانجام از هم جدا شدند.

روزی که خبر طلاق سامان را شنیدم ازشدت خوشحالی سرازپا نمی‌شناختم و لحظه شماری می‌کردم که او از من به طور رسمی خواستگاری کند اما هیچ خبری نشد. درحالی که طاقتم طاق شده بود بالاخره خودم پا پیش گذاشتم.

یک روز که حسابی به سر و وضعم رسیده بودم استعفایم را نوشتم و به اتاقش رفتم. وقتی برگه را دید یکه خورد و من هم گفتم دیگر حاضر نیستم با این شرایط اینجا بمانم. اگر به من علاقه‌داری باید به خواستگاری‌ام بیایی. او هم بدون معطلی خندید و گفت: «همین شب جمعه به خواستگاری ات می‌آیم.»

آن روز با شنیدن این حرف فکر می‌کردم به تمام آرزوهایم رسیده‌ام. به همین خاطر خوشحال و سرخوش به خانه رفتم. وقتی موضوع را با پدر و مادرم مطرح کردم آنها با صراحت مخالفت کردند. اما باز هم با اصرار من، آنها مجبور به تسلیم شدند و من با یک مراسم ساده به عقد دائم سامان درآمدم و شدم خانم خانه اعیانی‌اش.

اوایل همه چیز عالی بود و من خیلی خوشحال بودم اما افسوس که این شرایط زیاد طول نکشید. چون 6 ماه بعد از ازدواج‌مان متوجه رابطه مشکوک سامان با دختر جوانی به نام الهه شدم. وقتی موضوع را با او درمیان گذاشتم نه تنها منکر نشد بلکه وقیحانه در چشم‌هایم نگاه کرد و گفت: «برای خلاصی از تنش‌هایی که تو برایم به وجود آوردی با الهه دوست شدم و از حالا به بعد هم هر وقت ناراحتم کنی پیش او می‌روم.» با شنیدن این حرف احساس کردم تمام دنیا را روی سرم خراب کرده‌اند. اشک درچشمانم حلقه بست. هیچ حرفی برای گفتن نداشتم. هرگز تصور نمی‌کردم شرایطی که من یک روز برای زندگی زن اول سامان به وجود آوردم، خیلی زود برای خودم اتفاق بیفتد. خانواده‌ام هنوز چیزی نمی‌دانند و چون آنها مخالف این ازدواج بودند حتی روی برگشت به خانه پدری را هم ندارم. همه راه‌ها به سمتم بسته شده است. من متوجه اشتباهم شده‌ام اما حالا برای نجات زندگی‌ام نیاز به کمک دارم...

نبود مهارت ارتباطی بین زوجین

کارشناس مرکز مشاوره «آرامش» پلیس Police اصفهان دراین باره اظهارداشت: هر فرد باید از مهارت‌های زناشویی و ارتباط با همسر تا حدودی برخوردار شود و هر جامعه‌ای باید بتواند این شرایط را به هر یک از اعضایش به صورت نسبی انتقال دهد تا افراد با استفاده از این مهارت‌ها در مواقع بحرانی تصمیم درست را گرفته و رفتار بهنجار مورد نظر جامعه خود را داشته و از کج روی پرهیز کنند. متأسفانه نبود ملاک و معیارهای صحیح انتخاب همسر کانون برخی خانواده‌ها را به صحنه نبرد تبدیل کرده است و همین امر سبب بر هم خوردن آرامش روحی و روانی خانوادگی شده و هر یک از زوجین طرف دیگر را به شکل‌های مختلف مورد خشونت قرار می‌دهند.

از طرفی نداشتن اعتماد نیز عامل اساسی بروز واکنش‌های هیجانی است و همسر خیانت Cheat دیده پس از کشف بی‌وفایی نه تنها به هر دلیل از رفتار سرد همسرش احساس آزردگی می‌کند بلکه احساس می‌کند دیگر هرگز قادر به اعتماد کردن به او نیست.

ازدواج‌های بی‌سرانجام

کارشناس مرکز مشاوره آرامش اظهارداشت: ازدواج‌هایی که ناشی از روابط نامتعارف هستند به سرانجام نمی‌رسند. در این گونه موارد نیز زنان و دختران جوان هستند که بیشترین ضرر و خسارت روحی و روانی را می‌بینند. بنابراین توصیه می‌کنیم که طرفین بویژه زنان و دختران جوان حتی برای انتخاب همسر و تشکیل زندگی مطلوب خود ازایجاد هرگونه روابط نامتعارف و جلب جنس مخالف به طرف خود پرهیز کرده و در رابطه با جنس مخالف حدود شرعی را به دقت رعایت کنند تا گرفتار مسائل و مشکلات مختلف و حتی بحران نشوند. در این پرونده روابط نامتعارف قبل از ازدواج باعث شکل‌گیری خانواده‌ای شده که اکنون در معرض فروپاشی است و چیزی جز اضطراب و ناامنی را برای هر دو طرف به ارمغان نیاورده است. از طرف دیگر پایبند نبودن مرد به تعهدات اخلاقی و مسائلی که به‌صورت عادت در آمده به سقوط Fall بیشتر این خانواده دامن زده است. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.