عقربه‌های ساعت 22 و 30 دقیقه شامگاه 20 خرداد 89 را نشان می‌داد که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد.

آن سوی خط یکی از ماموران کلانتری بود که به من خبرداد خانواده‌ای که ساکن نصیرآباد شهریار هستند در چاه خانه‌شان جمجمه و استخوان‌های انسان پیدا کرده‌اند. با شنیدن این خبر موضوع را به بازپرس جنایی وقت خبر دادم و همراه تیمی از کارآگاهان پلیس Police آگاهی و گروه بررسی صحنه جرم Crime در خانه مورد نظر حاضر شدیم.

همان موقع مردی در حالی که مضطرب بود و به سختی حرف می‌زد، به سمتمان آمد. او بشدت ترسیده بود. کمی با او حرف زدم. زمانی که آرام شد، گفت: در این خانه مستاجرم. لوله فاضلاب دچار مشکل شد و هر کاری کردم درست نشد تا این که لوله یکباره ترکید. ترکیدگی همانا و بیرون زدن جمجمه و استخوان‌‌های انسان از آن همان. می‌ترسم در این خانه بمانم. نمی‌دانم چه کسی در اینجا دفن بوده که بعد از سال‌ها اکنون جمجمه و استخوان او از فاضلاب بیرون آمده است. اظهارات او را نوشتیم. بعد هم جمجمه و استخوان کشف شده

را به پزشکی قانونی فرستادیم تا شاید ردی از هویت مقتول و علت مرگ او مشخص شود. از همکارانم خواستم همه جای این خانه را خوب جست‌وجو کرده و اظهارات همسایه‌ها را هم ثبت کنند. بعد دستور احضار صاحبخانه را دادم. وقتی آمد، تحقیقاتم را شروع کردم که گفت: حیاط خانه آخرین بار سال 83 موزائیک شده است. آن زمان زوج جوانی اینجا مستاجر بودند که چند ماه قبل از پایان قرارداد اینجا را ترک کردند. بعد هم مستاجران بعدی آمدند تا این که این حادثه Incident رخ داد و مجسمه و استخوان کشف شد. نمی‌دانم این استخوان‌ها متعلق به چه کسی است.

با جمع‌بندی این اطلاعات از صاحبخانه، دستور شناسایی مستاجران قبلی این خانه را دادم. دو نفر از آنها را یافتیم و از این افراد تحقیق کردیم که معلوم شد خبری از وجود جمجمه و استخوان در این خانه نداشته‌اند. در حالی که از زوج جوان که سال 83 مستاجر خانه بودند، خبری نبود.

این در حالی بود که پزشکی قانونی اعلام کرد جمجمه و استخوان متعلق به یک مرد است که به قتل Murder رسیده و دفن شده که بعد از سال‌ها بقایای جسد او کشف شده است. همچنان در تلاش برای یافتن زوج جوان بودیم تا این که با گذشت چند هفته توانستیم ردی از مرد جوان به دست بیاوریم و او در قاسم‌آباد شهریار شناسایی و بازداشت شد. او تنها مظنون ما در این پرونده قتل بود. متهم را دستبند به دست به پلیس آگاهی منتقل کردیم. از او چند روزی بازجویی کردیم، اما هر بار در جریان تحقیقات مدعی بود که اشتباهی دستگیر شده و در زمان مستاجری در آن خانه متوجه نم در حیاط شده و موزائیک‌ها را عوض کرده است.

او همچنان منکر جنایت Crime بود تا این که ماموران احتمال دادند در این سال‌ها باید خانواده مقتول به یکی از اداره‌های پلیس رفته و درباره گم‌شدن او شکایت کرده باشند. علاوه بر پرونده‌های مفتوح افراد گمشده در پلیس آگاهی، پرونده افراد گمشده ثبت شده در دیگر اداره‌‌های پلیس را نیز بررسی کردیم تا این که با پرونده‌ای در پلیس آگاهی رباط کریم روبه‌رو شدیم که مربوط به مردی میانسال است که در مسیر رباط‌کریم ـ شهریار مسافرکشی می‌کرد. پنج سال پیش برای جابه‌جایی مسافر خانه را ترک کرده و دیگر بازنگشته بود. چند روز بعد از گمشدن وی خودرویش بدون سرنشین پیدا شد، اما از آن زمان تاکنون خانواده‌اش دیگر ردی از او پیدا نکرده بودند. ماموران که احتمال می‌دادند مقتول همان راننده گمشده باشد از این خانواده آزمایش دی‌ان‌ای گرفتند و زمانی که آن را با استخوان‌های پیدا شده مطابقت دادند معلوم شد مقتول همان راننده گمشده است. با شناسایی هویت مقتول، مرد جوان که در بازداشت به سر می‌برد، سکوت چند هفته‌ای خود را شکست و به قتل راننده میانسال اعتراف کرد و گفت: شب حادثه وقتی وارد حیاط خانه‌ام شدم، مشاهده کردم همسایه‌ها در حال مشاجره با همسرم هستند و مردی میانسال کنار آنها ایستاده و سیگار می‌کشد.

پس از صحبت با همسایه‌ها، آنها را از خانه خارج کردم، ولی مردی که در محله‌مان راننده بود، همچنان در حیاط خانه کنار همسرم ایستاده بود و اعتراض می‌کرد که نباید با همسایه‌ها دعوا کند. اگر مشکلی هست باید میان خودشان ماجرا را حل و فصل کنند. ناراحت شدم که چرا مرد راننده این‌قدر دخالت می‌کند. عصبانی شدم و ابتدا به سوی همسرم حمله‌ور شده و او را کتک زدم که وی بیهوش شد. سپس مرد راننده را که قصد فرار Escape داشت، بشدت کتک زدم که بدحال شد و کف حیاط افتاد. در همین موقع او را خفه کردم و جسدش را در دستشویی انداخته و از خانه خارج شدم. وقتی برگشتم متوجه شدم همسرم نیز از خانه خارج شده است. از ترس این که همسرم به پلیس اطلاع دهد، قسمتی از حیاط خانه را که به فاضلاب منتهی می‌شد، حفر و جسد را در آنجا دفن کردم. خودروی مقتول را نیز در بلوار اصلی منتهی به رباط کریم رها کردم و به خانه بازگشتم. می‌ترسیدم دیر یا زود ماجرا لو برود و کسی جسد راننده را پیدا کند. هر طور بود می‌خواستم از آن خانه بروم. روز بعد با اصرار از صاحبخانه پول ودیعه‌ام را خواستم که او هم بالاخره پولم را پرداخت کرد و من نیز به یکی از شهرهای شمال غربی رفته و خانه‌ای را اجاره کردم.

زمانی که ماموران اظهارات او را ثبت کردند، همسر وی هم شناسایی و به پلیس آگاهی فراخوانده شد. این زن زمانی که متوجه شد مرد راننده به قتل رسیده، گفت: از قاتل The Murderer بودن شوهرم بی‌اطلاع بودم. شبی که شوهرم می‌گوید مرگ راننده بی‌گناه را رقم زده است، من در خانه نبودم و نمی‌دانم شوهرم چگونه و به چه انگیزه‌ای مرد میانسال را به قتل رسانده است.

پس از شنیدن گفته‌های این زن، مطمئن شدم انگیزه این جنایت موضوع دیگری باشد. بنابراین دوباره از عامل جنایت تحقیق کردیم که این بار اعلام کرد قصد سرقت Stealing پول‌های راننده را داشته که در جریان درگیری او را کشته و از ترس این که نمی‌دانسته با جسد چه کند آن را در حیاط خانه دفن کرده است.

با اعتراف متهم به قتل و مشخص شدن انگیزه او روانه زندان Prison شد تا در برابر مجازات سنگینی که انتظارش را می‌کشید قرار بگیرد. 

براساس خاطره‌ای از سرگرد کار آگاه علی‌اصغر جعفری / رئیس جرایم جنایی پلیس آگاهی ویژه غرب استان تهران

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

دومین مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری 96 + دانلود مناظره

موضوع محموله لباسهای دختر وزیر در مناظره امروز / تک قالیباف ، پاتک روحانی +فیلم

این اخبار را از دست ندهید:

شیون دلخراش 26 کودک روستایی که پدرشان در معدن آزادشهر گلستان دفن شد + عکس قربانیان و جدول

اختصاصی / عکس و اسامی گرفتار شده ها و قربانیان معدن آزادشهر گلستان / 4 روستا سیاه پوش شد + جزئیات

هنگام شستن ظرف ها بودم که شوهر دخترخاله ام پیشنهاد شرم آور داد و مرا به زور به اتاق برد و ...

راز شوم دختر 16 ساله که در خانه تاجر 62 ساله زندانی شده بود / این مرد خانه فساد داشت و ...

یک روز وقتی به محل کار پسرم رفتم با صاحبکارش آشنا شدم و ملاقات های شیطانی ما شروع شد تا اینکه در باغ آن اتفاق افتاد و ...

پس از اولین گناه با همسر دوستم دیگر عذاب وجدان نداشتم تا اینکه یک روز سر زده به خانه آمدم بابک را در شرایط بد با زنم دیدم و ...

شلیک مرد اراکی به همسرش در وسط خیابان / انگیزه ای این پرونده هنوز روشن نیست!

موهای راضیه 14 ساله را گرفت با مشت به صورتش کوبید و به سمت دکه کشاند تا...

شکایت احمدی‌نژاد از جهانگیری!

هادی پس از یک سال ارتباط شرم آور راز زندگی ام را فهمید و رفت ...

 

وبگردی