عباس عبدی: فراخوان تتلو را نباید آسیب شناسی کنیم؟
رکنا: عباس عبدی در خصوص هواداران امیر تتلو که 16 میلیون شهروند ایرانی هستند وبرای وی کامنت در اینستاگرام گذاشتند یادداشتی نوشت.
به گزارش رکنا، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:تتلو طی درخواستی از طرفدارانش اعلام کرده که رکورد کامنتگذاری را بشکنند تا او به وعدهای که داده عمل کند. طی مدت نه چندان زیادی، تعداد کامنتهای او به بالای 16 میلیون رسیده است.
من ابتدا فکر میکردم که کامنتها میتواند تکراری باشد ولی برخی دوستان که آشناتر هستند، گفتند بیشترشان فقط از سوی یک کاربر است.
حالا بیایید فرض کنیم که یک سلبریتی مذهبی یا سیاسی اصولگرایان درخواست مشابهی کند و نه 16 میلیون که فقط یک یا دو میلیون کامنت گذاشته شود، آنگاه اصولگرایان چه تحلیلی میداشتند؟ اگر به 5 یا 10 میلیون میرسید چطور؟ چه توصیفها و تحلیلهایی که ارایه نمیکردند؟ چرا الان یک جمله درباره این پدیده از آنان سخنی نمیشنویم؟چگونه این تعداد شهروند ایرانی خواسته او را اجابت کردهاند؟ این را چگونه تحلیل میکنید؟
متولیان امر باید بگویند که این آمار و ارقام در پاسخ مثبت دادن به امثال تتلو را به لحاظ فرهنگی و انسجام اجتماعی چگونه تحلیل میکنند؟ آیا این آمار واقعی است یا همه اینها صوری و فریب است؟ آیا 40 سال پیش که انقلاب شد، هیچ یک از پدران اصولگرا یا اصلاحطلب به ذهنشان خطور میکرد که 40 سال پس از انقلاب 16 میلیون نفر به درخواست چنین موجودی پاسخ مثبت دهند و برایش کامنت بگذارند؟ آیا یک در میلیون نیز احتمال چنین چیزی را میدادند؟
مسکوت گذاشتن مسائل، یا پاک کردن صورت مساله، موجب حل آنها نمیشود. اگر این واقعیت را نبینیم، به معنای آن نیست که آن را از بین بردهایم، دیر یا زود با ابعاد بزرگتری از آن مواجه خواهیم شد. غیرممکن است تاکید میکنم، غیرممکن است که در میان 200 کشور جهان، کشوری را پیدا کنیم که تا این حد میان فرهنگ رسمی آن با فرهنگ واقعی و کف خیابان آن شکاف و حتی تناقض وجود داشته باشد. این حد از تعارض و تناقض آثار روانی گستردهای در جامعه دارد.
متاسفانه سیاست فرهنگی و آموزشی در ایران نسبت به واکنشهای محیط بیتوجه است. این همه علائم چرا بازتابی در سیاست فرهنگی نمییابد؟ سیاست فرهنگی به تکرار تبلیغاتی آرمانها تقلیل پیدا کرده است. برای همین رابطهاش با واقعیت جامعه قطع شده است. جامعه راه خود را میرود و سیاست فرهنگی راه خود را. ولی این وضعیت تا ابد قابل دوام نیست.
نکته دیگر اینکه کنترل فرهنگی دامن فرهنگ نخبگانی را گرفته است. مثلا کتاب کودکی که خودکشی را تبلیغ میکند در سال ۱۳۸۹ و اوج محدودیتهای فرهنگی، مجوز انتشار میگیرد ولی ممیز سرگرم پیدا کردن کلمه خوک و سگ و رقص و شراب در کتابهاست. یا رمانهای متعالی، موسیقیها و فیلمهای باکیفیت با محدودیت مواجه میشوند. وقتی فرهنگ متعالی و باکیفیت را با محدودیت مواجه کنیم، آن وقت تتلوها میداندار خواهند بود. رشد فرهنگ متعالی حتی فرهنگ عامهپسند را هم ارتقا میدهد.
به هر حال انتظار میرود که اصولگرایان درباره این پدیده مهم تحلیل داشته باشند و علت بروز آن و نقش سیاستهای رسمی را در تقویت این فرهنگ و عوارض آن و شیوه حل آن بیان کنند، البته اگر آن را به عنوان یک مساله میشناسند، چون اگر مساله مهمی نمیدانند دیگر جایی برای بحث نمیماند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر