در دیدار فرشته نجات با سرهنگ مهدوی بازمانده حادثه سقوط هواپیما در کرج چه گذشت؟ + فیلم و عکس
حجم ویدیو: 11.18M | مدت زمان ویدیو: 00:01:51

به گزارش گروه حوادث رکنا، ظهر دیروز مهرداد راضی، ناجی سرهنگ فرشاد مهدوی، تنها بازمانده هواپیمای 707 ارتش در بیمارستان بعثت با وی دیدار و ملاقات کرد.

صبح 24 دی ماه سال جاری بود که یک فروند هواپیمای باربری 707 حامل گوشت، از مبدا بیشکک کشور قرقیزستان، اقدام به فرود مرگبار در فرودگاه فتح البرز کرده که هنگام فرود از باند خارج و پس از برخورد با دیوار انتهایی باند دچار آتش سوزی شد و تمام سرنشینان آن غیر از یک نفر جان باختند.

در ادامه مشخص شد سرهنگ مهدوی مهندس پرواز توسط یکی از افرادی که پیش از رسیدن نیروهای امدادی در محل حضور پیدا کرده بود نجات پیدا کرد؛ این در حالی است که مهرداد راضی از لحظه نجات سرهنگ مهدوی فیلمبردار کرده بود که فیلم آن در شبکه های اجتماعی بازتاب گسترده ای همراه دارد.

در ادامه گفتگو مهرداد راضی فرشته نجات سرهنگ مهدوی را با خبرنگار رکنا بخوانید:

رکنا: سرهنگ مهدوی هنگامی که شما را دید چه واکنشش چه بود؟

خیلی خوشحال شد، با وجود اینکه حال روحی سرهنگ مهدوی خوب نبود اما با هم شوخی کردیم و سعی کردم فضا را به سمت گریه و زاری نبرم.

رکنا: حال روحی سرهنگ مهدوی بهبود پیدا نکرده؟

بلاخره ایشان 15 تن از دوستان و همکارانش را ازدست داده است اما حال روحی شان نسبت به چند روز گذشته بهتر شده است.

رکنا: صحبت هایتان درباره چه بود؟

درباره آن اتفاق صحبت کردیم و اینکه خیلی خوشحال بود دوباره فرزندانش را می بینید. زنده ماندن سرهنگ یک معجزه بود.

رکنا: واکنش همسر سرهنگ مهدوی چه بود؟

همسر ایشان مثل خواهر بنده هستند او انقدر از من تشکر کرد که من خجالت می کشیدم.

رکنا: خود شما چه حسی داشتید؟

این اتفاق یک تصادف معمولی نبود که مصدوم را به بیمارستان ببریم تا مداوا شود. خودتان می دانید که زنده ماندن یک نفر در سقوط هواپیما مثل معجزه است که چنین معجزه هایی در طول تاریخ شاید پنج بار اتفاق افتاده است. حس من یک حس عجیبی بود، یک پدر و همسر را به عزیزانش برگرداننده بودم. یاد روز حادثه می افتم ترس وجودم را فرا می گیره. سرهنگ مهدوی خود را به زور تکان داد که من دیدمش و به سمت او رفتم.

رکنا: شایعاتی در فضای مجازی منتشر شده است که چند نفر دیگر هم زنده بودند؟

نه اینطور نبود زنده بودن سرهنگ مهدوی یک معجزه است. هواپیما وقتی روی باند نشست به آخر باند رسیده بود. سرهنگ مهدوی فقط به من گفت 15 نفر دیگر هم داخل هواپیما هستند. هواپیما هنگام سقوط آنقدر تکان می خورد که زنده ماندن در این حادثه غیر ممکن است.

رکنا: فکرش را می کردید یک روز جان انسانی را نجات دهید؟

اصلا چنین اتفاق ها را فقط در فیلم ها دیدم، اصلا باورم نمی شود.

رکنا: حالا شما در محله و خانواده مثل یک قهرمان هستید، برخورد مردم چگونه است؟

دوستانم و مردم لطف دارند من کاری را کردم که هرکس دیگر هم جای من بود اینکار را می کرد.

رکنا: بلاخره خطر بزرگی را به جان خریدید؟

بله، زمانی که به سرهنگ رسیدم دود غلیظی همه جا را گرفته بود به طوری که من هنوز سرفه های عجیبی می کنم، این دودها خیلی سمی است و از طرف دیگر شعله های آتش در هواپیما زبانه می کشید و همینطور انفجارهای کوچک داخل هواپیما وضعیت را خطرناک کرده بود اما خدا را شکر توانستم مهندس را به آغوش خانواده اش بازگردانم.

رکنا: ارتش از شما تقدیر یا تشکر کرده است؟

این صحبت ها مهم نیست و من اصلا این کار را دوست ندارم و هیچگاه به این چیزا فکر نکردم. نجات جان یک انسان تنها چیز بود که من در آن لحظه فکر می کردم.

رکنا: حداقل ارتش می توانست تلفنی از شما تشکر کند؟

مهم نیست، توقعی از هیچکس ندارم.

رکنا: مردم در کامن هایشان شما را یک " فرشته نجات " توصیف کردند و سرهنگ مهدوی را تشبیه به یک فیلم هالیوددی به نام "از گور برخاسته " نظری در این باره دارید؟

مردم لطف دارند و یقین دارم اگر آنها هم جای من بودند همین کار را می کردند.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

وبگردی