15 ساعت زیر بهمن هراز زنده به گور بودم/مرگ را با چشمان خودم دیدم/عکس باورنکردنی
رکنا: راننده کامیونت که در بهمن سهمگین جاده هراز، 15 ساعت با پیکر مجروح، زیر برف و در میان آهن پارهها مانده بود، پس از نجات معجزه آسا، ناگفتههایی تکان دهندهای ازساعتهای پردلهرهاش را تشریح کرد.
مجید رمضانعلیزاده که هماکنون دربخش مراقبتهای ویژه «آی سی یو» بیمارستانی بستری است در گفتوگو با خبرنگار حوادث Accidents «ایران» زنده ماندن معجزه آسایش را نشانه قدرت واراده خدا دانست.
آخرین مأموریت قهرمان
محمدعلی طلوعی مقدم، رئیس اداره راهداری و حمل و نقل جادهای شهرستان پردیس و راهدار پیشکسوت استان که از نخستین دقایق برف و کولاک برای خدمت به مسافران در راه مانده به جادهها آمده بود، ثانیههایی پیش از سقوط Fall بهمن و در حالی که مرگ را در چند قدمی میدید اما در اوج فداکاری و برای هدایت یک خودروی سواری از خودروی راهداری پیاده شد که ناگهان در هجوم سنگین بهمن جان خود را در راه خدمت به مردم از دست داد.
مجید 43 سال دارد و بعد از 25 سال رفت و آمد در جادهها، با برف و سرما غریبه نیست. اما عصر پنجشنبه گذشته، در جاده مبارک آباد شرایط فرق میکرد. او پس از سفر چند ساعتهاش به تهران، در حال بازگشت به آمل بود. برف سنگینی میبارید اما جاده مشکلی نداشت. تا نخستین راهدارخانه در امامزاده هاشم، با احتیاط رانندگی کرد اما ناگهان گرفتار برف و کولاک شد. چشم، چشم را نمیدید. جاده کاملاً سفیدپوش شده و سرما، شلاق Whip وار دل کوهستان را درمی نوردید. کمی جلوتر یک خودروی پلیس Police راهنمایی ورانندگی و یک خودروی راهداری مسیر را بسته بودند و کامیونت مجید و چهار خودروی دیگر در انتظار بازشدن راه متوقف شدند.
راننده کامیونت درباره لحظات هولناک به خبرنگار گروه حوادث «ایران» گفت: «من 25 سال است که در همه فصول در جادهها بوده ام. شرایط را خوب میشناسم. آن برف و کولاک نشانه خوبی نبود. به همین دلیل وقتی دیدم جاده را مسدود کردهاند، حس کردم شاید دیگر زنده نمانم و به همین دلیل سریع به یکی از دوستانم پیامک زدم و نوشتم: «من تا چند دقیقه دیگر زیر بهمن گیر میافتم» و از او خداحافظی کردم. باورش نمیشد. فکر میکرد با او شوخی میکنم اما فرصتی برای توضیح بیشتر نبود. همه چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد. یک غرش سهمگین و ناگهان آوار سهمگین برف و....من آخرین لحظات رئیس راهداری –محمد علی طلوعی- را دیدم که درآن سرمای استخوان سوز، برای نگه داشتن یک تویوتا ازماشیناش پیاده شد. از وقتی شنیدم جانش را از دست داده مدام آن صحنه مقابل چشمانم است... .» راننده آملی ادامه داد: «شدت بهمن به قدری بود که همه چیز را سر راهش از زمین میکند و میبرد. اگر دیده باشید کنار این جاده دیوارهای یک متری کشیدهاند تا از سقوط خودروها جلوگیری شود. آن لحظه بهمن، کامیونت من و خودروهای دیگر را مثل قوطی کبریت به دیوار کوبید و چون ارتفاع کامیونتام زیاد است، چندین معلق خورد و به دره سقوط کرد. همه این لحظات هشیار بودم و فقط امام حسین(ع)وحضرت ابوالفضل (ع) را صدا میکردم. اما لحظاتی بعد از هوش رفتم.»
کامیونت مجید رمضان علیزاده با سقف روی زمین سقوط کرده بود. برف هم خودروی باری را پوشانده بود. اما فقط گوشهای ازچرخهایش دیده میشد. اتاقک مچاله شده و ستونهایش تاب بهمن سهمگین را نداشتند. «وقتی چشمانم را باز کردم همه جا تاریک بود. برف همه بدنم را پوشانده بود و به پهلوی چپ روی زمین افتاده و پاهایم جایی گیر افتاده بود و نمیتوانستم حرکتی کنم. شیشهها در اثر ضربه بهمن و فشار شکسته و ستون اتاقک تا شده بود. شاید 30، 40 سانتیمتر جای نفس کشیدن داشتم. در آن لحظات باورم نمیشد زنده هستم و نفس میکشم. به خدا قسم درآن لحظات نور عجیبی در تاریکی نظرم را جلب کرد. فکر کردم اشتباه میبینم اما صدایی را شنیدم که گفت: «تو مرا صدا کردی و من هم جوابت را دادم». تازه آنجا فهمیدم معجزه زنده ماندنم، محبت امام حسین(ع) بوده است. این اتفاق 3 بعدازظهر پنجشنبه افتاد اما نمیدانم چند ساعت درماشین مچاله شدهام زیر برف بودم. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، تازه فهمیدم 15 ساعت در آن شرایط سخت بودم اما به لطف خدا نجات پیدا کردم.»
یادآوری آن لحظات سخت، چشمان مجید را خیس اشک کرده بود. اینکه در آن شرایط هیچ راه ارتباطی با دنیای بیرون نداشته باشی و بدن یخ زده ات نای فریاد زدن را نیز از تو گرفته باشد، براستی دشوار و باورنکردنی است. «فضای بدی بود و جز خدا هیچکس صدایم را نمیشنید. تلفنم گم شده بود و هر لحظه سرما را بیشتر در بدنم حس میکردم. انگار به پاهایم وزنههای سنگینی بسته بودند و دستهایم هم نای تکان خوردن نداشتند. دمای بدنم بشدت افت کرده بود. وقتی امدادگران حجم انبوه برف را کنار زده و سعی کردند مرا بیرون بکشند توهم زده بودم و فکر میکردم آنها میخواهند بلایی سرم بیاورند. با اندک توانی که در بدنم مانده بود سرشان فریاد میزدم اما آنها با صبوری مرا آرام کردند وبالاخره نجاتم دادند.همین جا از نیروهای فداکار و زحمتکش هلال احمر، اورژانس، آتشنشانی و تیم بیمارستان تشکر میکنم که به لطف خدا نجاتم دادند. از روز جمعه که به بیمارستان منتقل شدم، تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفتم و پزشکان تشخیص دادند به دلیل سرمازدگی بدنم و بخصوص پاهایم باید چند روز بستری باشم. خدا را شکر میکنم که از این حادثه Incident جان سالم به در بردم و میتوانم دوباره خانوادهام و تنها دخترم را ببینم.»
عملیات هماهنگ برای نجات
مرتضی مرادی پور- معاون عملیات امداد و نجات هلال احمر استان تهران-نیزدراین باره به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «صبح جمعه 15 بهمن خبردار شدیم در محور آبعلی، امامزاده هاشم و در منطقه مبارک آباد سه خودروی سواری و یک کامیونت زیربهمن مانده و ناپدید شدهاند. با دریافت گزارش بلافاصله نیروهای امدادی به محل اعزام شدند. سرنشینان خودروها نجات داده شده بودند. اما یک کامیونت زیر بهمن مانده بود. عملیات رهاسازی پس ازساعتها تلاش انجام شد و در کمال ناباوری رانندهای که نزدیک به 15 ساعت در آن سرما و در لاشه خودرو مانده بود، زنده بیرون آمد. در این عملیات نیروهای اورژانس و آتشنشانی همکاری زیادی داشتند و مصدوم پس از رهاسازی به بیمارستان منتقل شد.»
بعد از این حادثه عملیات گروه های امدادی برای یافتن مفقودان احتمالی بار دیگر از سر گرفته و به شهروندان توصیه شد هشدار های پلیس و امدادگران را جدی گرفته و از رفت و آمد در جاده های خطرناک خودداری کنند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
زهره صفاری
ارسال نظر