دام مکـار 40 ساله برای دختر 17 ساله مشهدی / سحر را ول نمی کند!

زن جوان که با چهره‎ای شکسته و غمگین وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان این که گاهی فقط مرگ خود و دخترم را آرزو می‎کنم، درباره ماجرای تلخی که او را به کلانتری کشانده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع)مشهد گفت: سال ها قبل و درحالی که 20 بهار از عمرم گذشته بود، پای سفره عقد نشستم و با جوانی که شاگرد تعمیرگاه خودرو بود، ازدواج کردم؛ اما آرام آرام متوجه شدم که من و «قربان» هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداریم.

او مردی درون‎گرا و مغرور بود اما من دختری شاد و خندان بودم که به مسافرت و مهمانی‎های خانوادگی اهمیت زیادی می‎دادم. به همین خاطر همواره با یکدیگر مشکل داشتیم و به مشاجره می‎پرداختیم.

بالاخره این ناسازگاری‎های اخلاقی به حدی رسید که تصمیم به طلاق گرفتم و تا مرز جدایی هم پیش رفتم اما به خاطر دختر و پسر خردسالم نتوانستم از او طلاق بگیرم؛ چراکه دوست نداشتم فرزندانم زیردست ناپدری یا نامادری بزرگ شوند و درآن سن و سال از محبت پدری محروم بمانند.

این درحالی بود که من در یکی از ادارات دولتی استخدام شده بودم و سرکار می رفتم. دراین شرایط «سحر» و«نیما» را نزد مادرم می گذاشتم تا از آن‎ها مراقبت کند. دخترم که به تحصیل ادامه می‎داد نیز بسیار آرام و گوشه گیر بود و مدام با درس و مدرسه خود را سرگرم می کرد تا این که در 14 سالگی و با شیوع کرونا برایش گوشی هوشمند خریدم تا از تحصیل عقب نماند؛ اما او بلافاصله وارد شبکه های اجتماعی شد و در این میان با مردی 38 ساله ارتباط برقرار کرد که با چرب زبانی و حیله گری او را درفضای مجازی فریب داده بود.

«سحر» با جملات عاشقانه آن جوان مکار، به او دل باخت و تلاش های من برای جدایی آن ها فایده ای نداشت. این علاقه هوس‎آلود چنان فکر و ذهن دخترم را درگیر کرده بود که چندبار از خانه فرار کرد و نزد آن مرد شیاد رفت و من با هزار بدبختی او را به منزل بازگرداندم.

حالا دیگر شب ها خواب نداشتم و در اتاق ها را قفل می کردم تا این رفتارهای ناهنجار و هیجان گونه دخترم تکرار نشود. چرا که می دانستم او آینده خود را به تباهی می کشاند. از سوی دیگر هم وقتی فهمیدم آن جوان 40 ساله به مواد مخدر اعتیاد دارد،ترس و نگرانی ام بسیار دلهره‎آور شد اما او دخترم را که اکنون17 سال دارد، رها نمی کند و من چاره ای جز توسل به قانون نداشتم؛ اما ای کاش ...

با توجه به حساسیت ماجرا و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ غلامعلی تیموری(رئیس کلانتری امام رضا(ع))اقدامات قانونی و بررسی های روان‎شناختی این ماجرای تاسف بار در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی