قتل پسر جوان با 12 ضربه چاقو در بندرعباس / قاتل 2 بار چوبه دار را دید + گفتگو
حوادث رکنا: عامل جنایت در شب یلدا جزئیات قتل پسر همسایه اش را اعتراف کرد.
به گزارش رکنا، شب یلدا بود و پسر جوان قصد داشت به خانه مادربزرگش برود اما وقتی پسر همسایه را در حال درگیری با پدرش دید و خواست تا میانجیگری کند اما پسر جوان با او هم درگیر شد و در این بین او با ضربات چاقو پسر همسایه را به قتل رساند. حالا ۳ سال از آن شب گذشته و پسر جوان ۲ مرتبه تا یک قدمی چوبه دار رفته اما هر بار به طرز شگفت انگیزی نجات یافته است و حالا با سرنوشت نامعلومی روبهرو شده است. او در گفتگویی اختصاصی با همشهری در زندان بندرعباس، جزئیات پرونده را بازگو کرد.
چند سال داری و چطور مرتکب قتل شدی؟
۲۳ سال دارم و اهل بشاگرد هستم. از ۳ سال قبل، زمانی که ۲۰ سال داشتم به اتهام قتل پسر همسایه مان دستگیر شدم. مقتول همسایه مان بود. من در درگیری به صورت ناخواسته مرتکب قتل شدم.
درباره درگیری صحبت کن. چرا با پسر همسایه درگیر شدی؟
درگیری شب یلدای سال ۹۹ اتفاق افتاد. خانه ما در محله چهارراه قدس بندرعباس است و مقتول هم همسایه قدیمی مان بود. آن شب مقتول حال خوبی نداشت و عصبانی بود. من و پدرم از سرکار آمده بودیم و می خواستیم برای شب یلدا به خانه مادربزرگم برویم که دیدیم مقتول سر کوچه با پدرش درگیر شده است. داشت پدرش را کتک می زد. مقتول حدود ۳۰ ساله و از من بزرگتر بود و جثه قوی و بزرگتری داشت. داشت ماشین پدرش را تخریب می کرد که من و پدرم رفتیم جلو تا مانع شویم و کمک پدرش کنیم.
در ادامه درگیری چه اتفاقی افتاد؟
او اول به پدرم گیر داد و با او درگیر شد. من خیلی سعی کردم که درگیری اتفاق نیفتد. یک وایرشمع ماشین دستش گرفته بود و با آن داشت پدرم را میزد. من هرچقدر سعی کردم از پدرم دفاع کنم فایده نداشت. او پدرم را روی زمین انداخته و گردنش را گرفته بود و داشت میزد. من هم چون در دریا کار میکردم همیشه یک چاقو همراهم بود. اول سعی کردم با دسته چاقو چند ضربه به دستش بزنم تا پدرم را رها کند اما فایده نداشت. بعد با چاقو چند ضربه سطحی به دستش زدم اما باز هم پدرم را گرفته بود و در این بین چون او در حال حرکت بود یکی از ضربه ها به جناقش برخورد کرد. در نامه پزشکی قانونی هم نوشته شده ۱۲ ضربه سطحی که یکی از آنها باعث مرگش شد.
بعد از درگیری چه کار کردی؟
پسرعمویش هم جلو آمد و مجبور شدم با او هم درگیر شوم. با چاقو ضربه ای به دست او هم زدم و مجروح شد. بعد از درگیری حدود ۱۳ روز فراری بودم و در اطراف بشاگرد مخفیانه زندگی میکردم. می خواستم خانواده اش آرام شوند تا با خیال راحت برگردم که دستگیر شدم.
وقتی با خانواده مقتول روبه رو شدی آنها چه واکنشی نشان دادند؟
در دادگاه آنها را دیدم. گفتند خواسته شان قصاص است و دادگاه هم من به به قصاص محکوم کرد. در این مدت خانواده ام تلاش کردند از اولیای دم که پدر و مادر مقتول هستند رضایت بگیرند اما تا به حال نتوانسته اند.
بعد از قطعی شدن حکم قصاص چه اتفاقی افتاد؟
یک مرتبه من را پای چوبه دار بردند که حکم را اجرا کنند اما پدر و مادرش به من ۲ ماه مهلت دادند و حکم اجرا نشد. یک مرتبه دیگر اواخر مهر ماه بود که قرار بود حکم اجرا شود. شب قبل مادر در خانه شان رفته بود تا با مادرش حرف بزند. او گفته بود صبح برای اجرا می رویم اما خدا کریم است. آنها آن روز برای اجرای حکم نیامدند و باز هم حکم اجرا نشد.
قبل از اینکه بخاطر قتل دستگیر شوی آیا سابقه کیفری داشتی؟
قبل از این درگیری پایم به کلانتری نرسیده بود و هیچ سابقه ای نداشتم. ما خانواده ای ۶ نفری هستیم. ۳ خواهر دارم که یکی از آنها تازه متولد شده است و من فرزند بزرگ خانواده هستم. تا دیپلم درس خواندم. هم در دریا کار صیادی می کردم و هم می خواستم ادامه تحصیل بدهم که این حادثه اتفاق افتاد.
شب حادثه چرا چاقو همراه داشتی؟
چاقو برای کار صیادی است. آن شب با اینکه می خواستم به خانه مادربزرگم بروم و به چاقو احتیاجی نداشتم اما چون از سر کار برمیگشتم چاقو همراهم بود. بخاطر همین اشتباه حالا ۳ سال است که گرفتار شده ام و تکلیفم معلوم نیست. اما در حال تلاش هستیم تا رضایت بگیریم.
گفتی یک مرتبه پای چوبه دار رفتی. درباره تجربه آن شب بیشتر صحبت کن.
نمی دانم چطور باید آن شب را توضیح دهم. در قرنطینه همه عمرم را با خودم مرور کردم. بیشتر به خانواده ام و گذشته فکر می کردم. به اشتباهی مرتکب شدم. از خدا کمک خواستم و وقتی من را برای اجرا بردند پدر و مادر مقتول ۲ ماه مهلت دادند.
در ۳ سالی که زندانی هستی چه کار می کنی؟
در این مدت صنایع دستی یاد گرفته ام و کار می کنم. خانواده ام هم به ملاقاتم می آیند و دلداری ام میدهند تا امیدوار باشم و بتوانم این روزهای سخت را تحمل کنم.
خودت فکر میکنی چه سرنوشتی در انتظارت باشد؟
نمی دانم. خدا کریم است. هرچه که خدا بخواهد همان می شود.
با خانواده مقتول چه حرفی داری؟
از کاری که انجام داده ام پشیمانم. من قصدی برای این کار نداشتم. الان ۳ سال است که عذاب وجدان دارم. امیدوارم آنها هم به جوانی ام رحم کنند و من را ببخشند.
این داستان عین روایت (خواستیم ثواب کنیم کباب شدیم)