تکرار خودکشی از سارینا تا  نیکا و اسرا ؟! /  اصلا به جهنم که قرص خورده و مرده است !

به گزارش رکنا به نقل از برترین ها ، «اصلا به جهنم که قرص خورده و مُرده است!»؛ این جمله دیروز سیدکاظم موسوی، نماینده اردبیل درباره مرگ اسرا پناهی در گفت‌وگو با دیده‌بان ایران است که شنیدنش از زبان کسی که وکیل مردم در مجلس است و اتفاقا معمم نیز هست تعجب و واکنش‌های بسیاری را برانگیخت .در ادامه با یادداشتی از روزنامه توسعه ایرانی همراه ما باشید تا ببینیم چطور مرگ های جنجالی امروزی؛ به تابوشکنی مسئولان منجر شد؟

سیدکاظم موسوی، نماینده اردبیل

حواله دادن مرگ یک دختر جوان از سوی نماینده اردبیل به جهنم در پی ضد و نقیض‌ها بر سر مرگ جوانان و نوجوانانی است که گفته می‌شود در جریان اعتراضات یک ماه اخیر کشته شده‌اند اما قرائت رسمی مرگ آنان را منتسب به خودکشی کرده است.

پس از آنچه در مدرسه شاهد اردبیل رخ داد، اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه مسئولان مدرسه دانش‌آموزان را به زور به راهپیمایی برده‌اند، برخی دختران معترض شده و حجاب از سر برداشته‌اند، به دنبال آن پلیس و نیروهای امنیتی وارد مدرسه شده و کار به خشونت کشیده است. گفته شد 10 دانش‌آموز مجروح و 7 نفر دستگیر شدند. یک نفر نیز در بیمارستان جان باخته است.

امام جمعه اردبیل از میان تمام اینها فقط به زور بردن دختران برای راهپیمایی را تایید و از آن انتقاد کرد. بقیه موارد اما از سوی او و مسئولان تکذیب و درباره فوت دختر مذکور نیز گفته شد که او با قرص برنج خودکشی کرده است. نماینده اردبیل هم به قرآن قسم خورد که نیروهای امنیتی وارد مدرسه نشده‌اند.

چند روز بعد گفته شد که بیماری زمینه‌ای و نارسایی قلبی موجب مرگ اسرا شده است. ضد و نقیض‌گویی‌ها، بی‌اعتمادی به قرائت‌های رسمی و مقاومت در برابر آن؛ ظاهرا نماینده روحانی اردبیل را چنان برآشفته که آنچه در دل داشته را بی هیچ ملاحظه‌ای بر زبان آورده است؛ بدون آنکه لباس تنش و کرسی وکالتش را به یاد آورد!

تابو کردن یک واقعیت

سال‌هاست که اعتراف به آمار بالای افسردگی، خشم و خودکشی در تریبون‌های رسمی یک تابو است. افت شدید شاخص‌های مربوط به سلامت روان علی‌‌رغم ماهیت اجتماعی و انسان‌شناختی که دارند، مانند بسیاری مسائل دیگر در ایران به موضوعات سیاسی و امنیتی و حتی به یکی از خطوط قرمز تبدیل شده‌اند.

حادثه در آبان

هرگونه صحبت درباره رشد فراگیر افسردگی، خشونت و در پی آنها خودکشی در کشور با واکنش تند و منفی مسئولان و برخی رسانه‌های همسو مواجه شده است

شهریور چهار سال پیش گزارشی منتشر شد مبنی بر اینکه «ایران از جهت فراوانی پدیده خودکشی در بین ۱۸۲ کشوری که مورد مطالعه قرار گرفته‌اند، رتبۀ ۱۲۴ را به خود اختصاص داده است.»

همان سال سایت اصولگرای جهان‌نیوز در مطلبی با عنوان «از فضاسازی تا واقعیت آمار خودکشی در ایران»، نوشت: «امروزه یک جریان سیاسی فرهنگی خاص در نشریات، تریبون‌ها و حتی فیلم‌هایشان ایران و مردم ایران را افسرده، تیره‌بخت و بی‌فرهنگ معرفی می‌کنند. فی‌الواقع این جریان فکری در هرجا که اندک نفوذی داشته و مخاطبی دارند؛ چنان وانمود می‌کنند که گویا افسردگی یعنی ایران و ایران یعنی خودکشی!» اشاره این گزارش به «جریان سیاسی- فرهنگی خاص» حکایت از سیاسی کردن مسئله بهداشت روان داشت.

خبرگزاری تسنیم نیز پارسال طی گزارشی در همین باره نوشت: «در حالی‌ که رسانه‌های غربی به‌ دروغ اصرار دارند ایران را از افسرده‌ترین کشورهای دنیا نشان دهند، اما آمارهای رسمی جهانی چیز دیگری را نشان می‌دهد!»

این خبرگزاری در گزارش خود نوشته بود که بر اساس داده‌های سازمان بهداشت جهانی (WHO)، ایران حتی بین 10 کشور اول دنیا نیست و «آمریکا دومین کشور افسرده جهان است.»

کشاندن «سلامت» به سطح منازعات با دشمن خارجی

نه تنها رسانه‌ها، بلکه مقامات نیز در ایران به شدت در قبال زنگ خطر سلامت روان در کشور مقاومت می‌کنند. 22 مرداد سال جاری، تنها یک ماه پیش از فوت مهسا امینی و حوادث پس از آن؛ احمد وحیدی، وزیر کشور در واکنش به گزارش‌های مربوط به آمار افسردگی در کشور، گفت: «یکی دیگر از القائات این است که می‌گویند جامعه ما دچار افسردگی است که این حرف غلط و بی‌ربطی است.»

به نظر می‌رسد تلاش مقامات و برخی رسانه‌ها برای اثبات عدم خشونت نیروهای انتظامی و امنیتی در کنترل اعتراضات اخیر، موجب شده تا برای اولین بار حقیقتی را که همیشه کتمان می‌کردند، با زبان خود و از تریبون‌های خود عریان کنند

ناگهان اصرار پس از سال‌ها انکار!

حال اما چه شده که اینقدر اخبار خودکشی تکرار می‌شوند؟! در جریان اعتراضات سه- چهار هفته‌ای اخیر همان مقامات و رسانه‌هایی که همواره در برابر آمارهای نگران‌کننده خودکشی جبهه می‌گرفتند، مدام در حال انتشار اخبار خودکشی هستند.

نیکا شاکرمی

پیش از اسرا پناهی ، فوت نوجوان دیگری به نام نیکا شاکرمی خبرساز شده بود که گفته می‌شد در جریان اعتراضات جان باخته اما صدا و سیما با پخش گزارشی اینگونه روایت کرد که او خود را از بلندی به پایین پرت و خودکشی کرده است. هرچند که مادر وی این موضوع را تکذیب کرد؛ اما به هر حال منابع رسمی درگذشت این دختر را بر اثر خودکشی اعلام کردند.

درباره دختر دیگری به نام سارینا اسماعیل‌زاده نیز همین گزارش داده شد. صدا و سیما با دوربینش به جایی که مدعی بود محل حادثه است رفت و گفت که سارینا از راه‌پله خود را به طبقه پنجم رسانده و از آنجا پس از ورود به پشت بام همسایه به پایین پریده است. در خصوص او، زنی به عنوان مادرش نیز بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و گفت که دخترش حتی سابقه خودکشی ناموفق با قرص را هم داشته است.

مورد دیگر در ایلام بود. نوزدهم ماه جاری خبری منتشر شد با تیتر «تازه‌ترین دروغ ضدانقلاب از خودکشی دختر ایلامی». دادستان ایلام در گفت‌وگو با رسانه‌ها تاکید کرد که «دختر هیچ‌گونه سابقه کیفری و امنیتی نداشته؛ خودکشی کرده و سال قبل نیز با مصرف قرص اقدام به خودکشی ناموفق کرده بود. بنابراین ماجرای خودکشی او هیچ ارتباطی با اغتشاشات اخیر نداشته است.»

مرگ با گلوله یا افسردگی ناشی از ناامیدی و نابرابری

تلاش‌ها برای باورپذیر کردن روایت‌ مسئولان از مرگ این نوجوانان تاکنون موفق نبوده و به جدالی تازه با افکار عمومی تبدیل شده است. در قبال اصرار مقامات بر خودکشی آنها، مخالفان با بی‌اعتمادی مطرح می‌کنند که تریبون‌ها و چهره‌های مدعی خودکشی نوجوانان، صرفا قصد سرپوش گذاشتن بر عملکرد نیروهای انتظامی و امنیتی در مواجهه با معترضان را دارند.

اعتراضات

گذشته از اهمیت راستی‌آزمایی ادعای خودکشی یا کشته شدن این نوجوانان؛ نکته قابل تامل دیگر در این میان آن است که گویا اعتراضات اخیر خط قرمز آقایان مسئول در برابر وضعیت قرمز آمار خودکشی در کشور را شکسته است! در واقع تلاش مقامات و برخی رسانه‌ها برای اثبات عدم خشونت نیروهای انتظامی و امنیتی در کنترل اعتراضات اخیر، موجب شده تا برای اولین بار حقیقتی را که همیشه کتمان می‌کردند، با زبان خود و از تریبون‌های خود عریان و به آن اعتراف کنند.

شاخص‌هایی که موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی به عنوان عوامل تاثیرگذار بر افسردگی، خشم و درنهایت خودکشی اعلام می‌کنند، شاخص‌هایی است که در ایران به شدت پایین هستند؛ مواردی مانند حمایت اجتماعی، آزادی در انتخاب زندگی، سخاوتمندی در سطح جامعه و تصورات مردم از فساد دولتی و کسب و کار؛ دقیقا همان‌ شاخص‌هایی که جامعه معترض در ایران به دنبال آنهاست و برای دستیابی به آن امیدی به کاظم موسوی‌ها نمی‌بیند!

نویسنده : محبوبه ولی از توسعه ایرانی