دردسر داشتن هوو برای زن چاق مشهدی / شوهرم همزمان با عروسی دخترم با زن دیگر ازدواج کرد
رکنا: از روزی که به دلیل اضافه وزن، خودم را به تیغ جراحی سپردم دچار عارضه های وحشتناکی شدم که زندگی مشترکم را به شدت تحت تاثیر قرار داد و اکنون همسرم قصد دارد با زن دیگری ازدواج کند ...
این ها بخشی از اظهارات زن 50 ساله ای است که مدعی بود با یک تصمیم اشتباه زندگی اش را به تباهی کشیده است. او که برای شکایت از شوهرش وارد کلانتری قاسم آباد مشهد شده بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 28 سال قبل «کرامت» به خواستگاری ام آمد.
او شغل آزاد داشت و جوانی سر به راه بود ،من هم که بعد از گرفتن دیپلم به امور خانه داری مشغول شده بودم با صلاحدید بزرگ ترها پای سفره عقد نشستم و با او ازدواج کردم، روزگار خوبی داشتم و به این زندگی مشترک عشق می ورزیدم وقتی صاحب یک دختر و پسر هم شدم شیرینی زندگی مان بیشتر شد در این سال ها اگرچه من به وضعیت ظاهری خودم بیشتر اهمیت می دادم و مراقب بودم تا دچار اضافه وزن نشوم اما متاسفانه این مشکل گریبانم را گرفت و زندگی ام را نابود کرد. ماجرا از حدود چهار سال قبل زمانی آغاز شد که به دلیل مرگ پدرم دچار افسردگی شدید شدم و به پرخوری روی آوردم به طوری که در مدت زمان کوتاهی 35 کیلو اضافه وزن پیدا کردم و مسیر زندگی ام عوض شد همه تلاشم را به کار گرفتم تا با رژیم غذایی خودم را لاغر کنم اما موفق نشدم، از انواع قرص ها و داروهای کاهش وزن که در شبکه های ماهواره ای تبلیغ می شد استفاده کردم ولی نه تنها کاهش وزن نداشتم بلکه عوارض زیاد آن ها نیز آزارم می داد.
سرزنش همسر به خاطر چاقی
در این شرایط مدام از سوی همسرم سرزنش می شدم و او همواره چاقی مرا به رخم می کشید و تحقیرم می کرد. دیگر از خودم بدم می آمد، در وضعیت بدی قرار داشتم چرا که دیگر همسرم توجه زیادی به من نمی کرد و آرام آرام ارتباط عاطفی ما به سردی گرایید این گونه بود که با یک تصمیم احمقانه خودم را به تیغ جراحان زیبایی سپردم تا شاید از این مخمصه رهایی یابم و لاغر شوم. بالاخره با استفاده از دفترچه های بیمه عمل جراحی انجام دادم و میلیون ها تومان پول پرداخت کردم ولی با گذشت زمان و در حالی که لاغر شده بودم اما اضافه پوست زیادی در پیکرم به وجود آمد و به طرز بسیار زشتی دچار افتادگی پوست شدم.
ارتباط همسرم با زنان غریبه
از آن روز به بعد همسرم از این وضعیت به شدت ابراز ناراحتی کرد و دیگر همان ارتباط سرد هم به طلاق عاطفی انجامید، حالا کرامت به چشمانم خیره می شد و به صراحت ادعا می کرد علاقه ای به من ندارد. از آن زمان به بعد ناسازگاری و درگیری های ما شدت گرفت تا جایی که فهمیدم او با زنان غریبه ارتباط دارد. وقتی پیام ها و تصاویر درون گوشی همسرم را به خودش نشان دادم به شدت عصبانی شد و مرا از خانه بیرون انداخت.
همسرم مرا کتک زد
من هم نزد مادر پیرم رفتم تا از او مراقبت کنم. در همین روزها بود که دخترم نیز پای سفره عقد نشست و ازدواج کرد. اما درگیری های خانوادگی ما همچنان ادامه داشت به طوری که من در یک هتل ساکن شدم و همسرم را به حال خودش رها کردم. امیدوار بودم کرامت از تصمیم ازدواج با یک زن دیگر منصرف شود اما نه تنها این گونه نشد بلکه او مرا که به خانه رفته بودم کتک زد و بیرون انداخت. این درحالی است که من دوست ندارم خانواده دامادم در جریان اختلافات خانوادگی ما قرار بگیرند و ...
با وجود این به زنان جوانی که مشکل چاقی دارند توصیه می کنم با کارشناسان آگاه و متخصص مشورت کنند و خودشان به صورت هیجانی و تحت تاثیر تبلیغات دیگران تصمیم های احمقانه نگیرند.
بررسی های روان شناختی و کارشناسی این پرونده با دستور سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) به مشاوران کارآزموده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
ارسال نظر