بی آبرویی تازه داماد در دسیسه برادرعروس! / آبرویم پیش زنم رفت  + عکس و گفتگو

افشای نقشه سرقت 40 کیلوگرم طلا توسط یکی از سارقان

سال 97 بود که  یکی از کارکنان یک کارگاه طلاسازی در تهران، پس از اطلاع از نقشه سرقتی که برادرزنش و چند همدست دیگر طراحی کرده بودند، موضوع را به کارفرمایش اطلاع داد. این اقدام در نهایت منجر به ناکام ماندن سرقت و دستگیری یکی از عوامل آن شد.

بر اساس گزارش‌ها، این فرد که در کارگاه طلاسازی مشغول به کار بود، با وجود آگاهی از عواقب افشای نقشه سرقت، به دلیل عذاب وجدان، ماجرا را به کارفرمایش اطلاع داد. در پی این تماس، صاحب مغازه به همراه پسرش به محل سرقت رفت و متوجه حضور افراد مشکوک در مقابل مغازه شد. همزمان با تماس وی با پلیس، سارقان که متوجه لو رفتن نقشه خود شده بودند، از محل متواری شدند.

نحوه اجرای نقشه سرقت

تحقیقات اولیه نشان داد که سارقان با گروگان گرفتن نگهبان پاساژ، کلیدهای ورودی را به دست آورده و وارد محوطه شده بودند. آن‌ها با استفاده از دستگاه هوابرش قصد داشتند 40 کیلوگرم طلای موجود در کارگاه را سرقت کنند اما در نهایت موفق به اجرای نقشه خود نشدند.

با حضور مأموران پلیس در محل، تحقیقات برای شناسایی و بازداشت عوامل این سرقت آغاز شد. در همان ساعات اولیه، «آرش»، یکی از کارکنان کارگاه، دستگیر و برای بازجویی به اداره پلیس منتقل شد. وی در بازجویی‌ها اعتراف کرد که با برادرزنش و چند همدست دیگر برای این سرقت همکاری کرده اما در لحظه آخر، به دلیل عذاب وجدان، تصمیم گرفته است ماجرا را افشا کند.

اعترافات متهم

این متهم 28 ساله که سه سال از عقدش می‌گذرد و در آستانه برگزاری مراسم ازدواجش قرار داشت، در بازجویی‌ها گفت: «برادرزنم که به‌دلیل مشکلات مالی و بدهی‌های سنگین ناشی از هزینه‌های عروسی، به دنبال راهی برای تأمین پول بود، نقشه سرقت را مطرح کرد. ابتدا مخالفت کردم اما در نهایت اطلاعاتی درباره کارگاه، ساعات کاری و وضعیت نگهبانی را در اختیار او قرار دادم.»

وی ادامه داد: «در زمان اجرای سرقت، من در یکی از شهرستان‌های اطراف تهران بودم تا ظن پلیس را از خود دور کنم. اما عذاب وجدان به من اجازه نداد که در این ماجرا سکوت کنم، به همین دلیل موضوع را با صاحبکارم در میان گذاشتم.»

سرنوشت نگهبان پاساژ

یکی از نکات مهم این پرونده، گروگان‌گیری نگهبان پاساژ توسط سارقان بود. متهم در این باره گفت: «به برادرزنم اصرار کردم که حداقل نگهبان را آزاد کنند. در نهایت، او را 12 ساعت بعد رها کردند.»