قتل زن همسایه به خاطر ماساژ / دختر تهرانی اعتراف کرد

به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، گزارش قتل هولناک یک زن میانسال به پلیس تهران بزرگ اعلام شد، بررسی‌های اولیه تیم پزشکی قانونی و بازپرس جنایی دادسرای ویژه قتل حاکی از آن بود که مقتول بر اثر اصابت ضربات متعدد شیء تیز به قتل رسیده است.

تحقیقات گسترده پلیس نشان داد که زن میانسال به طرز فجیعی با ۳۸ ضربه چاقو به قتل رسیده است، از همان ابتدا شک بازپرس به همسایگان مقتول جلب شد و آنها بازداشت شدند.

بررسی دوربین‌های مداربسته نیز نشان داد که این دختر در ساعت وقوع قتل به صورت مشکوکی با یک کیسه زباله مشکی رنگ از منزل خارج شده‌است و پس از انداختن آن در سطل زباله به خانه برگشته است.

در ابتدا، متهم به قتل ارتکابی اعتراف نمی‌کرد و حتی پس از اعتراف اولیه نیز در اداره دهم پلیس آگاهی چندین بار اظهارات خود را تغییر داد، اما سرانجام، صبح امروز و پس از ارائه مستندات قانونی، وی برای نخستین بار در برابر بازپرس موسی رضازاده از شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی به قتل اعتراف کرد. این دختر جوان انگیزه خود را از ارتکاب این جنایت، دفاع از خود عنوان کرد.

بر اساس آخرین اعترافات متهم و ادعاهای جدید او ، پرونده جهت ادامه تحقیقات و روشن شدن زوایای پنهان ماجرا، در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفتگو با متهم

چند سال دارید؟

34 سال

به چه جرمی بازداشت شده‌اید؟

قتل زن همسایه

انگیزه شما از کشتن این زن چه بود؟

من به بیماری اختلالات روانی مبتلا هستم، او بارها مرا مسخره می‌کرد و می‌گفت چقدر لاغر شده‌ام، زشت شده‌ام. این موضوع خیلی آزارم می‌داد.

از روز جنایت برایمان تعریف کنید.

آن روز وقتی از بیرون به خانه برگشتم، زن همسایه را دیدم که در خانه‌اش را باز کرد و از من خواست به داخل منزلش بروم. من ابتدا قبول نکردم اما وقتی اصرارهای او را دیدم، راضی شدم تا ساعتی را پیش او بمانم. داروهای اعصابم را نخورده بودم و حالم اصلا مساعد نبود که پیرزن از من خواست تا او را ماساژ بدهم.

در همان موقع، چاقویی با دسته مشکی در دستش چندین بار این درخواست را از من کرد و من از ترس قبول کردم. وقتی دراز کشید و چاقو را بالای سرش گذاشت، من در همان لحظه ناخودآگاه یاد تحقیرهایش افتادم، چاقو را برداشتم و به او ضربه زدم! خیلی ترسیده بودم، سریع به اورژانس و پلیس زنگ زدم اما همان موقع زن شروع به داد زدن کرد! من هم دیگر متوجه نشدم و هرچه در توان داشتم با چاقو به او ضربه زدم تا روی زمین افتاد و دیگر نفس نکشید. من برای دفاع از خودم او را کشتم.

یعنی شما برای سرقت طلاهایش او را به قتل نرسانده بودید؟

نه، من همان موقع فقط برای رد گم کنی النگوهای او را از دستش درآوردم.

النگوها را چطور از دست مقتول خارج کردی؟

همان چاقو را با پارچه تمیز کردم و النگوها را بریدم و داخل یک دستمال کاغذی و مشمای مشکی گذاشتم.

بعد چه کردی؟

رفتم داخل سطل زباله سر کوچه و انداختم دور.

نقش مادر و برادرتان در این قتل چه بود؟

آن‌ها هیچ نقشی در این قتل نداشتند. برادرم در رودهن سر کار بود و مادرم بعد از اینکه به او گفتم چه اتفاقی افتاده، با او تماس گرفت و به خانه آمد.

بعد از قتل کجا رفته بودی؟

به خانه عمه‌ام رفتم و با مادرم تماس گرفتم! مادرم هیچ نقشی در این قتل نداشت. من از روزی که بازداشت شدم هنوز او را ندیده‌ام.

چند سال است که متوجه شده اید به بیماری اختلال روان دچار شده‌اید؟

شاید از سن ۱۷ سالگی

چاقو را چه کردی؟

آن را هم بدون اینکه مادرم متوجه شود، به داخل سطل آشغال انداختم.

در بازجویی‌های قبل از مردی که همسایه شماست نام برده بودید و ادعا کرده بودید که او را هنگام خارج شدن از خانه زن همسایه دیده اید چرا حرفتان را عوض کردید؟

راستش را بخواهید، قبل از اینکه پدرم فوت کند، چند دفعه‌ای بینشان شکرآب شده بود و من هم دنبال موقعیتی بودم تا جبران کنم. برای همین اول این قتل را گردن او انداختم.

یعنی مدیر ساختمان نقشی در این قتل نداشته است؟

نه، او فقط زمانی که من در حال خارج شدن از خانه بودم تا مشمای مشکی را داخل سطل زباله بندازم، دیدمش.

آخرین حرفت چیست؟

من فقط برای دفاع از خودم حاج خانم را کشتم و قصد سرقت طلاهایش را نداشتم و مادرم در این اتفاق بی‌تقصیر است.