به گزارش رکنا، 20 مهر سال 1402 زن جوانی به نام مریم با انتقال پسربچه 5 ساله‌اش به بیمارستان مدعی شد که او در حال بازی بوده که به یکباره حالش بد شده و روی زمین افتاده است.

پس از آن پزشکان پسربچه را مورد معاینه قرار دادند و مشخص شد که او ساعت‌ها قبل فوت کرده است.

از آنجا که اظهارات زن جوان متناقض بود و مرگ پسربچه مشکوک به نظر می‌رسید پزشکان پلیس را در جریان ماجرا قرار دادند و مأموران دقایقی بعد با حضور در بیمارستان و تهیه گزارش جسد کودک را به دستور مقام قضایی برای مشخص شدن علت تامه مرگ به پزشکی قانونی انتقال دادند.

کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینه جسد در گزارشی اعلام کردند: «پسربچه به علت فشار بر عناصر حیاتی گردن و خفگی فوت کرده است. همچنین بررسی‌ها نشان می‌داد که زخم‌های قدیمی ناشی از کودک آزاری و تنبیه بدنی روی بدن پسربچه مشخص است.»

 این موضوع باعث شد فرضیه قتل کودک برای پلیس پررنگ شود و تحقیقات خود را برای شناسایی عامل جنایت آغاز کنند. با بررسی‌های پلیسی مأموران دریافتند که کودک فوت شده ناپدری داشته و او بعد از مرگ فرار کرده است.

به این ترتیب مأموران مرد جوان را ردیابی و بازداشت کردند. وی پس از انتقال به پلیس آگاهی و در همان بازجویی‌های اولیه به قتل پسرخوانده‌اش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: چند سال پیش شوهر مریم فوت کرد.

 او با یک پسربچه 3 ساله تنها مانده بود که با من ازدواج کرد. روز حادثه من و بچه در خانه تنها بودیم که از او خواستم برایم یک لیوان آب بیاورد.

 اما او به حرفم گوش نداد و من هم از روی عصبانیت با آجر ضربه‌ای به کمرش زدم و گلویش را فشار دادم تا اینکه دیدم دیگر حرکتی نمی‌کند و بی‌حال روی زمین افتاد. همان موقع همسرم مریم رسید و شروع به داد و فریاد کرد.

به همین خاطر به دروغ گفتم که پسر بچه در حال بازی بوده که ناگهان حالش به هم خورده و روی زمین افتاده است. وقتی همسرم بچه را به بیمارستان برد چون من می‌دانستم که او فوت کرده از ترس فرار کردم و به اصفهان و بعد شیراز رفتم اما بعد از چند روز دستگیر شدم.

به دنبال اظهارات متهم برای وی به اتهام قتل عمد کیفرخواست صادر و پرونده‌ برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای جلسه مادر مقتول به جایگاه رفت و گفت: من هیچ شکایتی از همسرم ندارم و رضایت بدون قید و شرط خودم را اعلام می‌کنم. از قضات هم می‌خواهم تا شرایط آزادی همسرم را فراهم کنند تا او بتواند به خانه برگردد. از وقتی شوهرم زندانی شده سرپناهم را از دست داده‌ام و شرایط سختی دارم. من همسرم را دوست دارم و قرار است بعد از آزادی باهم به افغانستان برویم و زندگی تازه‌ای را شروع کنیم.

قاضی از مادر مقتول پرسید: چطور متوجه مرگ فرزندت شدی؟

مریم جواب داد: من بیرون از خانه بودم که همسرم تماس گرفت و گفت حال بچه بد شده وقتی به خانه رسیدم دیدم بدن پسرم سرد شده با عجله او را به بیمارستان رساندم اما پزشکان اعلام کردند چندین ساعت از مرگ او گذشته است.

سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن ابراز ندامت گفت: من به ماده مخدر ناس و شیشه اعتیاد داشتم. سه ماه بود اعتیادم را کنار گذاشته بودم اما شب قبل از این ماجرا به میهمانی دعوت شدم و بار دیگر مواد مصرف کردم و دچار توهم شده بودم. وقتی به خانه برگشتم از بچه خواستم تا برایم آب بیاورد و وقتی گوش نکرد کنترلم را از دست دادم و کاری کردم که موجب مرگ او شد.

قاضی پرسید: پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کرده و کارشناسان آثار کودک‌آزاری و زخم‌های قدیمی روی بدن او را تأیید کرده‌اند. چه دفاعی داری؟

متهم گفت: من تحت تأثیر مصرف مواد مخدر بودم و یادم نمی‌آید چه اتفاقی افتاد. خودم حدود ۳ ساعت بیهوش بودم و وقتی به هوش آمدم دیدم پسرک فوت کرده است. حالا هم پشیمان هستم و هر لحظه عذاب وجدان دارم و مدام برای او گریه می‌کنم. حالا هم از قضات می‌خواهم تا من را ببخشند.

در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.