زندگی ورزشکار جوان اردبیلی که پای تنور نانوایی رقم می خورد

درس زندگی را پای تنور مادر آموخته است. آتش عشق را در دستان پینه بسته‌زنی دید که نیمه های شب به شوق پخت نان برای خانواده از خواب بیدار می‌شد تا فضای خانه را با عطر نان تازه پرکند. هر برگی از دفتر زندگی برای او چراغی شد تا در آینده به سکو‌های بزرگی دست پیدا کند. سکوهایی که فتح هرکدام شان از توان بسیاری از مردم خارج است. قهرمان زندگی این بار مردی است از جنس ورزش Sport ، علم و نان .

کسی که با رسیدن به جایگاه های بالای علمی و ورزشی هیچگاه خود را گم نکرد و سالهاست با افتخار لباس شاطری به تن کرده و آتش تنور را میهمان هر روز چهره اش می کند. این روزها بسیاری از اهالی سرعین او را می شناسند. مرد 27 ساله ای که برای تحصیل در مقطع دکتری تربیت بدنی تلاش می کند ودر کنار آن با داشتن عناوین مختلف قهرمانی در رشته کشتی و دو ومیدانی زندگی اش را با شاطری و پخت نان اداره می کند. با وجود داشتن کسوت استادی در دانشگاه پیام نور معتقد است از کنار تنور نان به هر چیزی که خواست رسیده است. یونس انعامی قهرمان عرصه ای است که در آن زندگی در کنار علم و ورزش معنا پیدا می کند . او از روزهایی گفت که در کنار تنور خانه چانه گیری را آموخت و در کنار کار و ورزش هیچگاه تحصیلات را رها نکرد و با تلاش زیاد و با وجود مشکلات فراوان توانست به مدارج بالای علمی دست پیدا کند.

درس زندگی پای تنور

کسب عناوین مختلف قهرمانی در رقابت‌های کشتی آزاد و پهلوانی در عرصه کشور و رقابت‌های بین‌المللی و کسب جایگاه استادی در رشته تربیت بدنی در دانشگاه پیام نور تنها گوشه‌ای از افتخارات این شاطر جوان است. زندگی از نگاه یونس انعامی تلاش برای رسیدن به‌موفقیت است و می‌گوید در این راه نباید گوشه‌ای نشست و به پیدا کردن شغل‌های دولتی یا پشت میزی دل بست. او از روزهایی گفت که در کنار شاطری به ورزش و تحصیل پرداخت و توانست پله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کند. 5 برادر و یک خواهر هستیم و من فرزند پنجم خانواده هستم. پدرم نجار بود و از همان کودکی شاهد بودم که هر روز صبح زود در مغازه نجاری برای تأمین هزینه‌های زندگی تلاش می‌کرد. برادر بزرگم کشتی گیر بود و از 12 سالگی همراه او به باشگاه کشتی می‌رفتم. سال 82 وقتی در مقطع دوم راهنمایی تحصیل می‌کردم در مسابقات آموزشگاه‌های اردبیل شرکت کردم و قهرمان شدم. این موفقیت مرا به ادامه راه دلگرم کرد. در کنار ورزش به مادرم در پخت نان کمک می‌کردم. مادر هر روز صبح زود قبل از طلوع آفتاب تنور را روشن می‌کرد و بعد از خواندن نماز خمیر را آماده می‌کرد. خاطرات کودکی من با تنور نان عجین شده است و از 8 سالگی در کنار مادر چانه گرفتن را آموختم. با شوق زیاد خمیر را با وردنه آماده می‌کرد م و مادر آن را به دیواره تنور می‌چسباند. پس از مدتی پخت نان را نیز از برادرانم آموختم. سه برادرم شاطر هستند و من هم در کنار آنها پخت نان و نحوه آماده کردن خمیر را بخوبی یاد گرفتم. از آنجایی که سرعین یک شهر توریستی است تابستان‌ها بعد از فراغت از تحصیل در نانوایی کنار برادرانم کار می‌کردم. تا قبل از 15 سالگی فقط چانه می‌گرفتم اما بعد از آن خودم به تنهایی نان می‌پختم. از 12 سال قبل نیز در نانوایی کوچکی که در یک رستوران راه‌اندازی کرده‌ام کار می‌کنم. تحصیل را در کنار کار ادامه دادم و چند ساعت در روز نیز به باشگاه کشتی می‌رفتم. بعد از دیپلم برای کنکور آماده شدم اما روزهای کنکور مصادف بود با حضور توریست‌ها و مسافران در سرعین و من باید ساعت ‌های بیشتری در نانوایی کار می‌کردم. نیمه‌های شب بعد از تمام شدن کار پخت نان مشغول خواندن درس می‌شدم و هیچگاه به خودم اجازه خسته شدن نمی‌دادم. اما روزی که قرار بود در جلسه کنکور حاضر شوم به‌دلیل اینکه شب قبل تا دیروقت در نانوایی کار کرده بودم خواب ماندم و وقتی ساعت 10 به اردبیل رسیدیم اجازه ندادند در جلسه کنکور حاضر شوم.

مسیر زندگی یونس بعد از این اتفاق تغییر کرد و او راهی خدمت سربازی شد. در آنجا نیز شاطری را در پیش گرفت و در کنار آن کشتی را ادامه داد و توانست در رقابت‌های ارتش در سطح استان و کشور قهرمان شود. می‌گوید: دوران خدمت سربازی‌ام در اصفهان بود و در آنجا نیز نان پخت می‌کردم. علاوه بر آن تمرینات کشتی را رها نکردم و با وجود آنکه 85 روز مرخصی تشویقی به خاطر کسب چند مقام قهرمانی داشتم اما هیچگاه از مرخصی استفاده نکردم. بعد از پایان خدمت سربازی به سرعین بازگشتم و در نانوایی مشغول به کار شدم. تصمیم گرفتم این بار با موفقیت از سد کنکور عبور کنم. نیمه‌های شب تا ساعت 11 روز بعد درس می‌خواندم و بعد از آن به نانوایی می‌رفتم. به سختی کار می‌کردم و در کنار آن درس می‌خواندم و ورزش می‌کردم. سرانجام در کنکور قبول شدم و با جدیت بیشتری ادامه تحصیل دادم. با علاقه زیادی که به تربیت بدنی داشتم توانستم مقطع کارشناسی رادر 6 ترم به پایان برسانم. همزمان نیز در رقابت‌های بین‌المللی کشتی ترکیه شرکت می‌کردم و در یکی از این رقابت‌ها که در دانشگاه شهر ارزروم ترکیه برگزار شد قهرمان شدم و جایزه‌ای که به من دادند بورسیه تحصیل در این دانشگاه برای سال 2015 بود. البته به‌دلیل مخالفت مادرم و اینکه مسیر طولانی سرعین تا این شهر را باید زمینی طی می‌کردم و مرز هم ناامن بود قید تحصیل در این دانشگاه را زدم و در دانشگاه پیام نور اردبیل ادامه دادم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.