دلایل توقیف فیلم بازیگر زن از زبان خودش
رکنا: مهشید افشارزاده یکی از بازیگران شناخته شده سینماست که با «بایسیکلران» کارش را به طور جدی آغاز کرد و سپس در تعداد زیادی فیلم و سریال نقشآفرینی کرد. این هنرمند که در دهه70 یکی از پرکارترینهای سینما بود به مرور کمکار شد تا این که وارد حوزه فیلمسازی شد.
افشارزاده در سال92 فیلم سینمایی Movie «پنجستاره» را کارگردانی کرد و توانست رضایت نسبی مخاطبان و منتقدان را به دست آورد. افشارزاده اخیراً در گفتوگویی گفته: «با وضعیت فعلی سینمای ایران ترجیح میدهم به جای بازیگری در خانه بمانم و آشپزی کنم. من مثل بسیاری از افراد که دارای باند و لابی هستند و کارهای نامتعارف میکنند نیستم.» به بهانه این جملات با مهشید افشارزاده گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
این جملات خبرساز را در فضای مجازی منتشر کردهاید یا در یک گفتوگو؟
در گفتوگویی پرسیده شد که چرا با وجود کارگردانی فیلم موفق پنج ستاره، آنقدر کمرنگ و کمکار هستم و من این صحبت را بیان کردم.
پنج ستاره نخستین تجربه کارگردانیتان است؟
خیر من در سال82 فیلم «آغازدوم» را ساختم که در جشنواره دفاع مقدس و جشنواره آیینه و آفتاب اصفهان هم حضور داشت و جایزه هم گرفت. متأسفانه بعداً این فیلم توقیف شد.
علت توقیف فیلمتان چه بود؟
در همان سال82 که برای کارگردانی اقدام کردم، کانون کارگردانان به من کملطفی کرد و یکی از عوامل توقیف فیلم نخست من شد. خیلی از همکاران من بدون داشتن شروط لازم برای کارگردانی، مجوز فیلمسازیشان را گرفتند و تا امروز چند فیلم هم ساختهاند. درآن موقع شرایط خاصی برای اعطای مجوز کارگردانی وجود داشت و من برای همین موضوع به دانشگاه رفتم و مدرک تحصیلی دریافت کردم. فکر کنید من در آن سن ساعت7صبح به دانشگاه میرفتم و درکلاسها شرکت میکردم تا مدرک بگیرم؛ شاگرد اول هم شدم! خواستم ثابت کنم که نمیتوانند مانع هدف من شوند.
تعداد زیادی کارگردان مشغولند؛ مگر با شما مشکل شخصی داشتند؟
واقعاً نمیدانم مشکلشان با من چه بود که اجازه کار نمیدادند. کانون کارگردانان به این خاطر که بازیگران در بین مردم مشهور هستند، زیاد دوست ندارند که آنها وارد کارگردانی شوند. اصولاً یکی از علل فروش فیلم خودم هم همین شناختم در بین مردم و لطف آنها بود. به همین خاطر گویا کانون کارگردانان نسبت به ورود بازیگران به فیلمسازی حساس است و سعی میکند سنگاندازی کند. این فیلم را با سرمایه شخصی ساختم و گفتند چون ما به شما مجوزهای لازم را ندادهایم اجازه اکرانش را نمیدهیم. البته سر مضمون فیلم هم مشکل داشتند.
مضمون فیلم چه بود؟
یک زوج جوان نسل سومی هستند که به تازگی ازدواج کردهاند. آنها خانهای را از یک پیرزن اجاره میکنند و کمی بعد آن پیرزن فوت میکند. پسر جوان برای کنجکاوی به اتاق متروک طبقه بالا میرود و متوجه میشود که اینجا، اتاق فرزند پیرزن است که شهید شده است. با وسایل و یادگاریهای این شهید کلنجار میرود و حتی لباسی را که لحظه شهادت به تن آن شهید بوده لمس میکند. متوجه میشود آن شهید مثل خودش هم نقاش و هم دانشجوی پزشکی بوده است.
این شباهتها باعث میشود که این جوان، ناخودآگاه خودش را جای آن شهید بگذارد. از دید آن شهید به جامعه نگاه میکند و از خودش میپرسد پس آن آرمانها چه شد؟ چرا اوضاع اینگونه شده است؟ دوستان همرزم آن شهید را پیدا میکند و متوجه میشود که برخی از آنها اهل دنیا و مسائل مادی شدهاند، یکی افسرده شده و دیگری کارگر مکانیکی شده است.
چرا برای کار اول سراغ سوژهای حساس رفتید؟
شاید اشتباه کردم. آن دوره که فیلم را ساختم میگفتند باید برای فیلمسازی امتیاز لازم را کسب کنید و در جشنوارهها حضور داشته باشید. مثل الان نبود که اگر صرفاً پول داشته باشید باقی مسائل حل شود. به خاطر این مشکلات تصمیم گرفتم که فیلمی درخور بسازم و اتفاقاً در جشنوارههای مختلف کاندیدا هم شد.
بعداً پنج ستاره را ساختید که موفق بود؛ پس الان مشکل چیست که کمکارید؟
الان هرکس فیلم میسازد با بودجه دولتی است. تهیهکنندگان خصوصی اکثراً مجری طرحاند. در تمام رشتههای هنری پول حرف اول را میزند. شاید شما استعداد نداشته باشید ولی با پول میتوانید خوانندگی کنید. دستگاههای کامپیوتری هم به این اتفاق کمک میکنند که صدایتان تقویت شود.
منظورتان از کارهای نامتعارف همین مشارکت اقتصادی بود؟
صرفاً مشارکت نیست. آدمهای زیادی را میشناسم که هرسال با استفاده از روابطی که دارند فیلم میسازند. امروز بسیاری از فیلمسازان باتجربه ما بیکارند و سرمایه برای تولید را ندارند. مشارکتها هم در حد دستمزد است و نه بیشتر.
سراغ تهیهکنندگان برای همکاری نرفتهاید؟
راستش سراغشان نرفتهام. همسرم معتقد است باید بخشی از سرمایه را داشته باشم و برای بقیه آن به تهیهکنندگان مراجعه کنم. وقتی هیچ سرمایهای نباشد نمیشود قدم اول ساخت را برداشت. البته دو مورد بود که شخصاً با آقای امامی، تهیهکننده «شهرزاد» صحبت کردم، ایشان گفتند:« که فیلمتان باید بفروش باشد و تیم مشاورین من باید تأیید کنند.» همه جا باند خودش را دارد. مشاورین آقای امامی کسانیاند که طبیعتاً هیچ وقت اجازه ورود من را نمیدهند. آقایان پیمان قاسمخانی، حسن فتحی و چند نفر دیگر از اطرافیان آقای امامی دراین موضوع هستند. در اصل افراد را تأیید میکنند و نه طرحها را.
پس طرحهای شما حتی اگر خوب هم باشند رد میشوند؟
فیلمنامهای به آقای امامی ارائه کردم که هنری و براساس واقعیات بود و اتفاقاً به نظرم فروش هم میکرد. اما ایشان گفتند: نه! من چنین سوژهای را کار نمیکنم چون فروش ندارد. ضمن اینکه مشاورین من هم گفتهاند که اصلاً وارد چنین سوژههایی نشوم!
کلاً دنبال سوژههای حساس هستید!
من چند سال پیش با خانمی آشنا شدم که همسرش یکی از سران حزب توده بود. خب ظاهراً شرایط برای پرداخت به چنین مسألهای مهیا نیست. البته سوژههایی که جنبه فروش فیلم را هم تضمین کنند دارم منتها به دلیل نبود سرمایه اولیه برای تولید مشکل داریم.
حوزه بازیگری چطور؟
چند سریال دعوت شدم که به دلیل مسائل شخصی نرفتم. کاری سینمایی از آقای لطیفی بود که باز به توافق نرسیدم.
همین فیلم «به وقت خماری»؟
بله همین فیلم بود. درابتدا پیشنهاد نقش اول را ارائه کردند. اما بعداً نقش دیگری را پیشنهاد دادند که من قبول نکردم. البته نقش اول هم سکانس خیلی زیادی نداشت و اصولاً کار شلوغ پربازیگری است.
نگران فراموش شدن نیستید؟
من از سال72 پرکارترین بازیگر Actor بودم. متأسفانه به دلیل کارشکنی یکی از همکارانم در آن دوره مدتی ممنوعالکار شدم. اتفاقی افتاد که به آن اشاره نمیکنم. اما امیدوارم چه در بازیگری و چه در فیلمسازی بتوانم در آینده کارهایی انجام دهم که دوست دارم و مخاطبان هم از آنها راضی باشند.
ارسال نظر