اعتراف قاتلان به  حمله به دو دختر بچه و مادرشان در محل جنایت+ عکس متهمان و دو دختر بچه
به گزارش پرونده ساعت 8 صبح روز گذشته در حالی که تعداد زیادی از اهالی خیابان حر 41 (محل وقوع جنایت) مقابل منزل مقتولان تجمع کرده بودند و بسیاری از آنان نیز از پشت بام ها و یا روی دیوار نظاره گر حضور عاملان این جنایت فجیع بودند متهمان از خودروی پلیس پیاده شدند و کنار کارآگاهان اداره جنایی آگاهی قرار گرفتند. دقایقی بعد به دستور «قاضی سیدجواد حسینی» بازسازی صحنه قتل در محل وقوع جنایت آغاز شد. ابتدا «افشین» یکی از متهمان پرونده مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و گفت: تبرزین را روز حادثه از یک ابزارفروشی خریده بودم من قصد داشتم با مادرم صحبت کنم به همین خاطر هم با دیگر بستگانم در پارک قرار گذاشتم تا آن ها هم همراه من بیایند. او در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد که پرسید «اگر می خواستی با مادرت صحبت کنی پس چرا با تبر و چاقو رفتی؟» فقط سکوت کرد!

وی سپس به چگونگی جنایت خود اشاره کرد و ادامه داد: احمد (شوهرخواهرم) ابتدا وارد منزل شد و به ما اطلاع داد که همسر مادرم در خانه نیست. وقتی از وضعیت منزل اطلاع کاملی پیدا کردیم 3 نفری وارد حیاط شدیم. یکی از دخترها در حیاط مشغول بازی بود او را به داخل خانه کشاندیم و من به سراغ مادرم رفتم. ابتدا مشاجره کردیم که من ضربه ای با تبر به پایش زدم ولی وقتی سند منزل را داد دیگر نفهمیدم چند ضربه به سر و صورتش وارد کردم. در این هنگام قاضی حسینی پرسید: اگر پدر خانواده از راه می‌رسید چه می کردید؟ متهم پاسخ داد: او را هم می کشتیم او سپس ادامه داد: بعد از این ماجرا «حمزه» (یکی دیگر از متهمان) 2 دختر خردسال را کشت. بنابراین گزارش «حمزه» متهم دیگر پرونده نیز در حالی که چاقوی پلاستیکی را در دست گرفته بود مقابل دوربین ایستاد و پس از معرفی خود گفت: وقتی افشین با مادرش درگیر شد من دختر 3 ساله (نجمه) را گرفته بودم او صحنه قتل مادرش را می دید و فریاد می کشید به همین خاطر ابتدا با چوب دستی ضربه ای به سرش زدم و پس از آن هم او را با چاقو کشتم. در این لحظه سهراب که دختر 6 ساله را گرفته بود حالش بد شد و آن دختر را رها کرد من هم او را گرفتم و مانند دختر کوچک تر با چاقو کشتم سپس جسد مادرش را بلند کردیم و پیکر نغمه (دختر 6 ساله) را زیر جسد مادرش انداختم!! در ادامه بازسازی صحنه قتل احمد نیز گفت: من فقط شرایط را برای ورود دیگر متهمان آماده کردم و در حیاط آن ها را باز گذاشتم اما در قتل نقشی نداشتم. سهراب نیز گفت: من هم که دختر 6 ساله را گرفته بودم در پذیرایی بودم که با دیدن آن صحنه های وحشتناک حالم بد شد و دختر را به حمزه سپردم و خودم به داخل حیاط نزد احمد رفتم. این گزارش حاکی است: با پایان یافتن بازسازی صحنه جنایت و در حالی که بنرهای تقدیر از کارآگاهان پلیس آگاهی و قاضی ویژه قتل عمد در محل وقوع حادثه خودنمایی می کرد متهمان با صدور قرار قانونی از سوی قاضی حسینی روانه زندان شدند.قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در حاشیه بازسازی صحنه قتل ضمن قدردانی از راهنمایی ها و دستورات ویژه دادستان مشهد گفت: با تاکیدات رئیس کل دادگستری خراسان رضوی این پرونده جنایی با سرعت و دقت خاصی در دادسرا در حال رسیدگی است و طی چند روز آینده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال خواهد شد. رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز که در محل بازسازی صحنه قتل حضور داشت درباره جزئیات دستگیری متهمان گفت:اگرچه این پرونده دارای پیچیدگی های خاصی بود و متهمان طوری صحنه را ساخته بودند که پدر خانواده به عنوان مظنون دستگیر شود اما کارآگاهان تنها طی چند ساعت و پس از مشورت های تخصصی با قاضی ویژه قتل عمد به «احمد» که بعد از وقوع جنایت در محل حضور داشت مظنون شدند و این گونه دیگر متهمان نیز به دام افتادند. سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه افزود: «حمزه» آخرین متهم نیز در 3 کیلومتری مرزهای شرقی و در حالی که قصد فرار داشت با شلیک چندین گلوله هوایی در محاصره پلیس قرار گرفت و به دام افتاد.

توان «نه» گفتن نداشتم!
این بار طوری غافلگیر شدم که باید سال های جوانی ام را پشت میله های زندان بگذرانم. کاش یک لحظه این قدرت را پیدا می کردم که از افشین سوال کنم قرار است به کجا و برای چه کاری برویم؟ اما افشین آن قدر با کارهایش ما را غافلگیر می کرد که این بار هم وقتی با من تماس گرفت، نتوانستم از او چیزی بپرسم. از سوی دیگر هم معمولاً عاقبت فرزندانی که در خانواده های آشفته و نابسامان زندگی می کنند بهتر از این نخواهد بود. چرا که این گونه فرزندان به خاطر آن که محبتی از سوی خانواده نمی‌بینند، عقده و کینه در وجودشان رشد می کند و گاهی همین کمبودها از آنان انسان هایی بدبخت می سازد که همانند من به چنین سرنوشتی دچار می شوند...
سهراب جوان 23 ساله ای که به اتهام معاونت در قتل 3 عضو یک خانواده در مشهد دستگیر شده است در حالی که عنوان می کرد به جوانان بگویید تا زمانی که اطمینان کامل پیدا نکرده اند که چرا و به کجا قرار است بروند پای در آن مکان نگذارند، به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: وقتی من به دنیا آمدم نیمی از بدن پدرم به خاطر سکته فلج شده بود. آن روزها ما در یکی از روستاهای مرزی اطراف سرخس زندگی می کردیم. مادرم به خاطر این که همسر اولش ازدواج مجدد کرده بود، از او طلاق گرفته و با پدرم که از همسر اولش 5 فرزند داشت ازدواج کرده بود و در کنار هوویش زندگی می کرد. البته این گونه ازدواج ها در میان اطرافیان ما امری طبیعی بود به طوری که پدربزرگم در طول عمرش 6 زن داشت در حالی که همین عوامل موجب می شد تا فرزندان طعم محبت واقعی پدر و مادرشان را نچشند و برای جبران این کمبودها به دنبال دوستان ناباب بروند. من هم در این شرایط تا کلاس اول راهنمایی تحصیل کردم اما نتوانستم به درس و مدرسه ادامه بدهم. این گونه بود که با ترک تحصیل مسیر زندگی ام تغییر کرد و کار در زمین های کشاورزی را شروع کردم اما وقتی به دلیل خشکسالی آب قنات ها خشک شد، من هم برای کارگری راهی مشهد شدم تا این که 7 سال قبل پدرم فوت کرد و من مجبور شدم به شغل گچ کاری در یکی از روستاهای اطراف مشهد ادامه بدهم. اما 5 سال قبل و در حالی که گواهینامه هم نداشتم سوار بر موتورسیکلت تصادف کردم و دستم شکست. از آن روز به بعد گچ کاری را رها کردم و به شغل نقاشی ساختمان روی آوردم. در همین اثنا گاهی نیز به طور تفریحی با دوستانم مواد مخدر مصرف می کردم. این در حالی بود که برادرم نیز در یک سانحه رانندگی فوت کرد و مسئولیت من هم بیشتر شد. با این وجود بیشتر اوقات بیکاری را با دوستانم می گذراندم و رفاقت خاصی با افشین (یکی از متهمان پرونده) داشتم. او به طور ناگهانی برنامه سفر می ریخت و ما را غافلگیر می‌کرد. البته همه کارهایش به همین شکل بود تا این که در آن روز شوم هم تماس گرفت و من هم سر قرار رفتم او گفت که مادرش را پیدا کرده است و می خواهد با او صحبت کند. اما وقتی به خانه مادرش رفتیم و ماجرای قتل پیش آمد من نتوانستم آن صحنه را تحمل کنم و به بیرون از منزل آمدم با این وجود به خانواده ها می‌گویم نگذارید مسائلی مانند طلاق در زندگی فرزندانتان تأثیر بگذارد یا آن ها را از درس خواندن بازدارد چرا که...

سیدخلیل سجادپور

وبگردی