سکوت اسیدپاش خیابان برزیل شکست / حسادت زنانه انگیزه اسید پاشی + عکس
رکنا: زن اسیدپاش که خالهاش را هدف حمله قرار داده است در مصاحبه با شوک، انگیزهاش را حسادت دانست.
ساعت 3 ظهر یکشنبه پنجم اردیبهشت ماه سال جاری مأموران کلانتری 145 ونک در تماس زنی در جریان ماجرای اسید پاشی خواهرزاده جوانی روی خاله اش قرار گرفتند و خیلی زود مأموران با حضور در خیابان برزیل شرقی موفق شدند عامل اسید پاشی را که قصد فرار داشت دستگیر کنند.
وحیده 42 ساله وقتی از سوی بازپرس مدیر روستا در شعبه ششم دادسرای امور جنایی تحت تحقیق قرار گرفت با خونسردی به اسیدپاشی روی خاله عشرت 60 سالهاش اعتراف کرد و گفت که قصد داشته همان روز به سمت کانادا پرواز کند.
این زن اسیدپاش که زندگی پررمز و رازی دارد در برابر انگیزهاش از این اقدام هولناک سکوت کرد تا اینکه در تحقیقات پلیسی پرده از نیت کودکانهاش برداشت.
مصاحبه با زن اسیدپاش
وحیده که مقیم کانادا بوده و تحصیلکرده است در همه مراحل مصاحبه با شوک خونسرد است.
انگار دندانپزشک هستید؟
بله، اما مطبی ندارم و فعالیتی نمیکنم، حوصلهاش را هم ندارم.
در بیمارستان کار میکنی؟
نه، حدود 8 سال است که به خاطر افسردگی کارم را کنار گذاشتهام و دیگر به دندانپزشکی فکر نمیکنم.
چرا افسردگی؟
زندگی در خارج از کشور، طلاق و تنهایی باعث افسردگی ام شد.
مگر در کانادا مشکلی داشتی؟
بله درشهر ونکوور کانادا زندگی میکردم که 10 سال پیش از همسرم جدا شدم و 2 سال پس از آن بود که به خاطر شروع بیماری افسردگیام به ایران برگشتم.
تنها زندگی میکردی؟
وقتی به ایران برگشتم در یکی از خانه های پدریام وقع در خیابان برزیل رفتم و در کنار خانوادهام زندگی میکردم.
خالهتان هم با شما زندگی میکرد؟
بله، با مهربانی های پدر و مادرم او مدام جلوی چشم من بود.
انگار دل پری از او داری؟
از خالهام نه! بیشتر از دست پدر و مادرم دلگیرم. آنها اصلاً مرا و شرایطم را درک نمیکردند.
چه شرایطی؟
من از شوهرم طلاق گرفتم و برای رهایی از فضای بد روحی به ایران برگشتم اما در اینجا هیچکس مرا درک نکرد، دیدند به خاطر افسردگی کار دندانپزشکی نمیکنم اما اصلاً هوایم را نداشتند.
خالهات کجای این تقصیرات است؟
پدر و مادرم به جایی اینکه به من محبت و کمک کنند به خاله عشرت رسیدگی میکردند و همین باعث حسادتم شد.
حسادت کودکانه؟
نه چرا کودکانه؟! من بیمارم باید هوایم را میداشتند.
قصد فرار به کانادا را هم داشتی؟
قصد داشتم با بلیطی که از قبل برای کانادا خریده بودم به آنجا فرار کنم که مأموران خیلی زود مرا داخل کوچه دستگیر کردند.
پشیمانی؟
سکوت...
منبع: شوک ایران
ارسال نظر