کاش پدرم به دنبال هوس نمی رفت

این طوری نگاهم نکنید. یک روز برای خودم کسی بودم و تیپ و قیافه‌ای به هم می‌زدم که همه همکلاسی‌هایم حسرت مرا می‌خوردند.
مشکل جدی زندگی ما از روزی شروع شد که مادرم و پدرم قهر کردند. مادرم می‌گفت پدرت به ما خیانت کرده و لایق زندگی مشترک نیست. قهر او شش ماه طول کشید و در این مدت ما آلاخون والاخون شده بودیم.
بالاخره با پادرمیانی بزرگ‌ترهای فامیل‌، مادرم کوتاه آمد و ما به خانه پدرم برگشتیم. اما دیگر نه آن قرب و احترام قبلی را داشتیم و نه مادر و پدرم با هم مثل قبل بودند.
پدرم معتاد شده بود و این مسئله ما را رنج می‌داد. بعد از پنج سال مادرم با دو بچه طلاق گرفت. من آن موقع ١۶‌‌ساله بودم. ما زندگی جدیدی آغاز کردیم. مادرم سرکار می‌رفت و من و خواهر کوچولویم نیز درس می‌خواندیم.
یک خواستگار برایم پیدا شد. مادرم که می‌خواست فقط هرچه زودتر تکلیف مرا روشن کند بدون تحقیق جواب بله داد.
ازدواج کردم با شوهری که پدر و مادرش معتاد بودند و خودش هم بعد از چند سال معتاد شد. او مرا هم به دام انداخت و این طوری بود که شدم یک زن معتاد ولگرد دله دزد.
ماموران کلانتری ۴٣ دستگیرم کرده‌اند. بی‌حوصله‌ام و تنها چیزی که در زندگی‌ام دارم، گذشته‌ای است که خیلی قشنگ و دوست‌داشتنی بود و با ندانم‌کاری‌های پدرم خراب شد.
اگر او دنبال هوس نمی‌رفت و اشتباهاتش را جبران کرده بود برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.