فرمانده ای که سه روز در برابر پاتک‌های دشمن جنگید / صادق محصولی شهید حمید باکری را از سپاه بیرون کرد

شهید حمید باکری متولد آذر ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه می باشد. فیض الله، نام پدر شهید حمید باکری بود که از مهاجرین آذربایجان شوروی و کارمند کارخانه قند ارومیه به شمار می رفت و نام مادرش اقدس زنوزی بود که  پدرش در یک حادثه رانندگی، ۱۸ ماه پس از تولد حمید کشته شد. ششمین فرزند خانواده باکری، حمید نام داشت.

وی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند و بعد از اخذ دیپلم، با وجود قبولی در کنکور، به سربازی رفت. دوران سربازی را نیز در یکی از پاسگاه‌های ژاندارمری اطراف ارومیه گذراند و بعد از پایان خدمت حدود یک سال در تبریز ساکن شد و به مطالعه و تزکیه نفس و خودسازی پرداخت.

سپس برای ادامه تحصیلات عازم آلمان شد، اما با تبعید امام خمینی به نوفل‌لوشاتو، به پاریس رفت. آن‌جا مأموریت یافت به سوریه و لبنان برود تا با شرکت در دوره‌های آموزش نظامی، مهارت‌های جنگ شهری، جنگ چریکی، روش‌های سازمان‌دهی نیرو و شیوه ساختن بمب‌های دستی را فرا بگیرد. مأموریت بعدی او تهیه اسلحه و انتقال آن‌ها به کشور بود. انتقال سلاح‌ها تا مرز ترکیه به عهده حمید و از مرز تا تبریز به عهده برادرش مهدی باکری بود.

پس از بازگشت امام خمینی به ایران و هم‌زمان با پیروزی انقلاب، حمید باکری نیز به ایران برگشت و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸، به عضویت سپاه ارومیه درآمد و عضو شورای مرکزی آن‌جا شد. او هم‌زمان با فعالیت در سپاه ارومیه، در قالب گروه‌های جهادی به روستاهای استان می‌رفت و در بازسازی و محرومیت‌زدایی از آن‌ها تلاش فراوانی می‌کرد.

صادق محصولی شهید حمید باکری را از سپاه بیرون کرد

سید محمد صادق محصولی معروف در زمانی که به فرماندهی سپاه استان‌های آذربایجان غربی، شرقی و اردبیل منصوب شد، به علت اینکه علی باکری از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق بوده و در دوران محمد رضا پهلوی اعدام شده‌است، به مخالفت با برادران باکری (حمید و مهدی باکری) پرداخت. هرچند محصولی در گفتگویی این موضوع را رد کرده‌است.

محمد مهاجری در گفتگو با آرمان درباره شهید حمید باکری گفت : مساله خالص‌سازی از گذشته نیز وجود داشت، اما اسمش خالص‌سازی نبود. بعد از انقلاب آقای محصولی که فرمانده سپاه ارومیه بود شخصی مثل شهید حمید باکری که در سپاه آن شهر همه روی نام وی قسم می‌خوردند و محور تواضع، تقوا و ایمان بود به دلیل اینکه به لحاظ سیاسی با جریان آقای محصولی موافق نبوده؛ جریان خالص‌سازی از سپاه ارومیه حذف کرد که بعد‌ها به اتفاق برادر به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند.

ازدواج حمید باکری در دی ماه ۱۳۵۸

شهید حمید باکری در درگیری‌های کردستان به‌ویژه آزاد کردن سنندج و مهاباد نقش مؤثری ایفا کرد. وی درسال ۱۳۶۰ به آبادان رفت و با استقرار در خط دفاعی ذوالفقاریه به مبارزه با دشمن پرداخت.

حمید باکری وقتی 24 سال داشت با فاطمه چهل امیرانی در تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب ۲ فرزند( یک دختر و یک پسر) شدند.

وی در درگیری‌های کردستان به‌ویژه آزاد کردن سنندج و مهاباد نیز نقش مؤثری ایفا کرد. باکری در سال ۱۳۵۹ مدتی مسئول اداره بازرسی شهرداری ارومیه بود، اما پذیرش مسئولیت‌های سنگینی همچون آزادسازی کردستان، ساماندهی شهرداری ارومیه و محرومیت‌زدایی از روستاهای استان او را از عمل به تکلیف دینی و ملی خود بازنداشت و در سال ۱۳۶۰ به آبادان رفت و با استقرار در خط دفاعی ذوالفقاریه به مبارزه با دشمن پرداخت.

باکری در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس فرماندهی یکی از گردان‌های تیپ نجف اشرف را بر عهده داشت و در گشودن دژ مستحکم عراقی‌ها در خرمشهر بسیار جان‌فشانی کرد.

هم‌زمان با فرماندهی مهدی باکری در تیپ ۳۱ عاشورا، حمید باکری نیز به تیپ ۳۱ پیوست و در عملیات مسلم بن عقیل مسئول محور یکم تیپ عاشورا و در عملیات والفجر مقدماتی فرمانده تیپ ۹ لشکر ۳۱ عاشورا بود. همچنین در نبردهای والفجر ۱، والفجر ۲، والفجر ۴ و خیبر جانشینی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا را بر عهده داشت.

شهادت شهید حمید باکری

شهید حمید باکری در درگیری‌های کردستان به‌ویژه آزاد کردن سنندج و مهاباد نقش مؤثری ایفا کرد. وی درسال ۱۳۶۰ به آبادان رفت و با استقرار در خط دفاعی ذوالفقاریه به مبارزه با دشمن پرداخت.

حمید باکری از ناحیه پا و پشت در عملیات والفجر یک، زخمی و بستری شد و از ناحیه زانو، پای او را عمل جراحی کردند. اطرافیانش میدانستند که از درد پا رنج می کشد ولی خودش هیچ وقت، این را به زبان نیاورد و بالاخره با نخستین گروه پیشتاز در عملیات خیبر که قبل از شروع عملیات در عمق دشمن به صورت مخفیانه پیاده می شدند و مراکز حساس نظامی را تصرف میکردند و منطقه را تحت کنترل خود می گرفتند؛ عازم گردید و عملیات خیبر در ساعت ۱۱ شب چهارشنبه ۳ اسفند ۶۲ شروع شد که خبر تصرف پل مجنون( که به افتخارش پل حمید نامیده شد) در عمق ۶۰ کیلومتری عراق را با بی سیم اطلاع داد که دشمن متجاوز، پس از تصرف آن نتوانست نیروهایی که در جزایر بودند را فراری دهد و یا برایشان نیروی کمکی بفرستد و همین امر باعث اسارت یا مرگ تمام نیروهایش در جزایر شد. سرانجام شهید حمید باکری بهمراه یارانش در مقابل انبوه نیروهای زرهی دشمن سه روز، شجاعانه جنگیدند و در حفظ آن پل به شهادت رسیدند. وی سه روز در برابر پاتک‌های بی‌امان دشمن تا پای جان جنگید و روز ۶ اسفند ماه ۱۳۶۲ به شهادت رسید. متأسفانه پیکر شهید حمید باکری در جزیره مجنون جا ماند و مفقود الاثر می باشد.

حمید باکری قبل از شهادت خطاب به هم‌رزمانش چنین گفته بود:

دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرامی‌رسد که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان سه دسته می‌شوند:

۱. دسته‌ای که به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از آن پشیمان‌اند.

۲. دسته‌ای که راه بی‌تفاوتی در پیش‌ گرفته و غرق زندگی مادی می‌شوند.

۳. دسته‌ای که به گذشته وفادار می‌مانند و احساس وظیفه می‌کنند و از شدت مصائب و غصه‌ها دق خواهند کرد.

پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.

گفتنی است ، این مطلب برگرفته از کتاب «اطلس ۳۱ عاشورا» به نویسندگی جلال معبودی است که در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.