دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام:
واقعه مسجد گوهرشاد از کشف حجاب آغاز شد / حدود 6 هزار نفرکشته شدهاند
رکنا: یکی از مبارزان انقلاب میگوید: روزی مادرم به حمامی در محله دورافتاده مشهد میرود. پاسبانی به او و زن دیگری حمله میکند که چادرشان را بردارد. آنها فرار میکنند.
به گزارش رکنا، رضاشاه بر این باور بود که چادر و حجاب اسلامی مانع ترقی و آزادی بشر است و زنان برای «پیشرفت جامعه» باید به شکل غرب لباس بپوشند؛ به همین منظور پروژه کشف حجاب را درروز 17 دیماه ۱۳۱۴ آغاز کرد.
درباره این اتفاق مهم و تأسفبار تاریخی با کسی به گفتوگو نشستیم که از ۱۰ سالگی برای مقابله با رژیم پهلوی به فداییان اسلام پیوست، در ۱۵ سالگی اسلحه به دست گرفت و در ترور کسی شرکت کرد که معتقد بود دولت ملی ایران را از راه دین و دیانت، دور میکند.
محمدمهدی عبدخدایی دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام تا سال ۱۳۴۳ هشت سال محکومیت را پشت سر گذاشت و در کارنامه او ثبت و ضبط شد. او بعد از سال ۴۲ هم در عرصههای مختلف انقلاب حضور داشت، اما پس از پیروزی انقلاب هیچ مسئولیتی نپذیرفت.
درباره زمینههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قانون کشف حجاب برایمان بگویید.
رضاخان بعد از تاجگذاری و تبدیل کردن لباسها به لباسهای خارجی که به خاطر سرمایهداران انگلیسی اتفاق افتاد، در سال ۱۳۰۷ خواست لباس مردم را به نام تمدن، متحدالشکل کند. علت این تصمیم آن بود که رضاخان به ترکیه رفته و با مصطفی کمال پاشا ملاقات کرده بود. او هم چند چیز را به رضاخان دیکته کرد که یکی از آنها لباس و پوشش مردم بود؛ غافل از اینکه رضاخان از این موضوع آگاهی ندارد که انگلیسیها آمده و در هند سرمایهگذاری کردهاند.
متحدالشکل کردن لباسها علاوه بر یک کار اقتصادی، یک کار فرهنگی هم بود
در هند هم دستمزد ارزان و هم مواد اولیه فراوان بود. چون هند هم پنبه و هم پشم داشت. به همین دلیل، تولید پارچه و فاستونی در هند ارزان تمام میشد و پارچههای تولیدشده انگلیس در انبارهای هند دپو شده بودند. برای همین، اولین کاری که کردند، متحدالشکل کردن لباس مردم بود. مردم ایران، اقوام مختلفی هستند و لباسهای متفاوتی دارند. متحدالشکل کردن لباسها علاوه بر یک کار اقتصادی، یک کار فرهنگی هم بود؛ چون لباس، نماد فرهنگی یک ملت است. به همین دلیل روحانیون با این جریان مخالفت کردند.
واکنش مردم و روحانیون به این قوانین چه بود؟
در تبریز، مرحوم آقامیرزا صادق آقا، آیتالله آقاسیدابوالحسن انگجی و پدر من مخالفت کردند. پدرم تبعید شد و زمینههای این قضیه که فراهم شد در سال ۱۳۱۴ فرمان کشف حجاب داده شد. مقاومتهای زیادی در ایران انجام شد. مثلاً در محله صابونپزخانه تهران، چند هزار زن باحجاب با چوب بیرون آمدند که پاسبانها را از محله بیرون کنند.
پاسبانها وقتی یک زن باحجاب را میدیدند، چادر را از سرش میکشیدند. مثلاً مادر من که زن ۲۴ سالهای بود، به خاطر تبعید پدرم به مشهد رفته بود. در محله آذریهای مشهد که پدرم در آنجا خانهای را تهیه کرده بود، حمامی بود به نام حمام «سالار بهادر». یک روز مادرم با زن همسایه به حمام میرود. پاسبانی در آن محله دور افتاده مشهد میبیند که دو زن چادری میروند. به آنها حمله میکند که چادرشان را بردارد و آنها فرار میکنند و به خانه همسایه میروند و پای مادرم به چهارچوب در، گیر میکند و میافتد.
بله، مادرم باردار بود. بچهاش سقط میشود و ۱۶ روز بعد هم از دنیا میرود. در آن موقع یک ساله بودم و به همین دلیل، مادرم را خیلی به یاد ندارم. پدرم میگفت وقتی به خانه آمدم، دیدم پاسبان روی تخت حیاط خانه دراز کشیده و چادر مادرت به سرش است و برادر ۶ سالهات، پاهایش را در حوض قرار داده است. میگفت اول بچه را برداشتم و دیدم پاسبان از من امضا میخواهد. امضا را دادم و رفت. آمدم داخل اتاق و دیدم زنان همسایه جمع شدهاند و غوغایی است.
در حمله به مسجد گوهر شاد حدود ۵ ـ ۶ هزار نفرکشته شدهاند
کشف حجاب را طوری انجام دادند که واقعه مسجد گوهرشاد پیش آمد. در حمله به مسجد گوهرشاد، اولین گزارش به شاه این بود که سه تا پنج نفر کشته شدهاند. وقتی روزنامههای خارجی نوشتند در مسجد گوهرشاد کشتار شده است، یک افسر گزارش داد ۲ هزار نفر کشته شدهاند. شاهدان عینی میگویند حدود ۵ ـ ۶ هزار آدم کشته شدهاند. یکی از نظامیانی که در قیام گوهرشاد بود و در سرکوب مردم نقش داشت، میگفت: چهار توپ را روی پشت بامهای مسجد گوهرشاد گذاشته و بر مردم مسلط کرده و آنها را مثل برگ خزان روی زمین ریخته است. مردم شهید و مجروح را در محله خشت مالها و باغ خونی مشهد دفن کردند.
آیتالله خزعلی به من میگفت: بچه بودم و دیدم از کشتهها پشته ساخته بودند. میگفت دو تا در به سمت فلکه و دو تا به سمت بازار باز میشد که همه اینها را به دستور سرهنگ قادری بسته بودند. این کشتار بیرحمانه در مشهد انجام شد.
در جاهای دیگر هم مقاومتهای زیادی انجام شد. رضاخان نمیفهمید نباید کاری تا این اندازه مهم را با توپ و تانک و مسلسل انجام بدهد. بعد از فرار رضاخان و سر کار آمدن محمدرضا شاه، مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی چند چیز از دستگاه خواست که یکی از آن درخواستها، آزاد گذاشتن زنان برای گذاشتن چادر بود. مردم از حجاب، استقبال کردند و هم در تهران و هم در شهرستانها معلوم شد اکثریت مردم حجاب را میخواهند.
البته بعدها محمدرضا یک حرکت فرهنگی انجام داد و با آوردن فیلمهای مستهجن و چاپ عکسهای مستهجن در مجلات میخواست جامعه را بیهویت کند. یکی از مسائل محمدرضاشاه بیهویت کردن مردم بود؛ چون مسئله هویت برای مردم ایران بسیار ارزشمند بود.
اول لباس مردم را متحدالشکل کردند و بعد به سراغ بیحجاب کردن زنان رفتند
مثلاً در چهاراه گلوبندک، سینمایی درست کرده بودند که در آن، قبل از فیلم، پیشپردهای را نشان میدادند که ادای شهرستانیها را در میآوردند و آنها را مسخره میکردند. این در حالی بود که مردم با یک فتوای میرزای شیرازی، کمپانی رژی را ورشکست کردند و ناصرالدین شاه مجبور شد قرارداد را لغو کند.
چون اینها میخواستند جامعه را بیهویت کنند. اول لباس مردم را متحدالشکل کردند و بعد به سراغ بیحجاب کردن زنان رفتند. همه اینها تحمیلی بود که سلطه خارجیها و آمریکا بر ایران را میسر میکرد.
ایران یک کشور کثیرالقوم و کثیرالملت است. در این کشور، امنیت وجود نداشت و مردم از ناامنی خسته شده بودند و میخواستند کسی بیاید که امنیت بیاورد. رضاخان هم اوایل در هیأتهای مذهبی شرکت میکند و به پیشانیاش گِل میمالد و پشت سر هیأتها پا برهنه حرکت میکند، اما بعداً هیأتها و روضهخوانیها را محدود میکند و مانع فعالیت آنها میشود. یکی از کارهای بد رضاخان این بود که همه هیأتهای مذهبی را که کانونهای مخالفش بودند، جمع کرد. خیلی کارها کرد؛ یکی بیحجابی، یکی متحدالشکل کردن لباسها و یکی هم از بین بردن هیأتهای مذهبی و ذاکران امام حسین(ع) و دیگری نابود کردن حرکتدهندگان عاشورا.
به نوعی تمام کانونهای مقاومت را که از بطن مردم برمیخاستند، نشانهگذاری کرد و سعی کرد آنها را از بین ببرد. حجاب، عزاداری، نوع پوشش و نمادهای فرهنگی گوناگون را تلاش کرد از بین ببرد. او آلت دست خارجیها بود و هر چه را که استاد ازل میگفت، میگفت. طوطی صفتش کرده بودند.
ارسال نظر