سارا شریعتی: جامعه مدام از ما جامعهشناسان میخواهد بلندتر حرف بزنیم/ علی محمد حاضری:اساتید جوان،فریادگر هستند
مراسم بزرگداشت روز علوم اجتماعی، با سخنرانی هادی خانیکی، علیمحمد حاضری، سارا شریعتی و نعمتالله فاضلی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
به گزارش رکنا به نقل از جماران ، مراسم بزرگداشت روز علوم اجتماعی، با حضور اعضای انجمن جامعه شناسی ایران در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، هادی خانیکی در این مراسم طی سخنانی با عنوان «مسألهگریزی علوم اجتماعی ناشی از رویکرد ایدئولوژیک یا سیاستزدگی؟» گفت: یکی از روایتهایی که مرحوم ناصر تکمیل همایون از کلاسهای مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی ارائه میداد این بود که گفت یک روز پرسیدم استاد حال شما چطور است؟ گفت خیلی بد. گفتم چرا؟ گفت نه سیاست گذاشت بفهمم علم چیست و نه علم گذاشت بفهمم سیاست چیست. طبیعتا این دشواری کسی است که از دو ساحت میخواهد به مسأله بپردازد. البته افراد فراوانی هم هستند که سعی کردهاند این فاصلهها را کم کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه مسأله علوم اجتماعی، «مسألهگریزی» است، تصریح کرد: نمیخواهم خانواده علوم اجتماعی را متهم کنم به خاطر اینکه عوامل بیرونی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم هست که ما درگیر آن بودهایم. طبیعتا اینجا جای بحث جامعهشناسانه و واکاوانه مسأله نیست ولی هرکس میتواند زیستهها و تجربههای خودش را بگوید.
وی افزود: جامعه ایران یک جامعه در حال گذار و دستخوش تغییرات پرشتاب بوده و سرشار از مسأله اجتماعی است. مسأله اجتماعی میتواند منشأ و محرک پژوهشها باشد، ولی عوامل مختلفی این فرآیند را مختل کردهاند. علوم اجتماعی در ایران به دلایل قابل فهمی از این ظرفیت و موقعیت دور افتاده است. به نظر من یک دلیل عمدهاش این است که پرداختن به علوم اجتماعی از سالهای اول انقلاب تا کنون درگیر این بوده که در کجا به این مسأله بپردازد.
خانیکی یادآور شد: با نسل جدیدی رو به رو هستیم که دانش خیلی خوبی دارند، تحقیقات و مسألهشناسیهای در اختیار ما هست و در برابرش یک سیستم رسمی متصلب و سیاستزده داریم که نوع برخورد او دارد یک شکاف نسلی در دانشگاههای ما به وجود میآورد؛ بین ما با دانشجویان و نسلهای بعد از ما که متأسفانه به صورت گزینشی با آنها برخورد و حذف میشوند. بین ما و آنها فاصله میافتد و طبیعتا میراثی شکل نمیگیرد و ما باید کاری کنیم که در چالشهای بعدش قرار نگیریم.
علیمحمد حاضری نیز در این مراسم طی سخنانی با عنوان «گذر از سکوت به فریاد؛ تحول کنش جامعهشناسان ایران طی 50 سال اخیر»، گفت: من جامعهشناسی در ایران را از زاویه بحثهای علمی درون رشتهای بحث نمیکنم و مسأله من نسبت جامعه شناسان با مطالبات اجتماعی و جنبشهای اجتماعی است. جامعه شناسی ایران طی 50 سال اخیر از جامعهشناسی ساکت و کم تحرک نسبت به مطالبات اجتماعی به سمت جامعهشناسی فریادگر در حال تحول است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: در دهه اول تولد جامعهشناسی در ایران جامعهشناسی ما بیشتر درون دانشگاه است و به بیرون از دانشگاه کمتر توجه شده و کمتر ارتباط برقرار کردهاند. در دهه 70 هم چهرههای منتقد، هم چهرههای خنثی و بدون موضع و هم منتقد صریحتر حاکمیت و به تدریج فریادگر داریم. در مجموع با اساتید اصلاحطلب و حذف شده مواجه هستیم.
وی افزود: نسل سومی که دارد به سمت نمود و بروز بیشتر میرود، اساتید جوان و فریادگر هستند که در موضع اخراج یا منع جذب قرار دارند و سرنوشت آنها کاملا تابعی از موضعگیری بقیه افراد علوم اجتماعی است. اگر همچنان این سکوت و مماشات در بقیه اصحاب علوم اجتماعی نسبت به آن گروه فریادگر وجود داشته باشد، آنها دیر یا زود خفه خواهند شد و اگر هم خفه نشوند، صدایشان به جایی نمیرسد.
حاضری یادآور شد: منتقدین طرد شدهای هم داریم که حتی فریادشان هم بلند نیست. اینها منتقدان خاموش و مظلومی هستند که حتی دسترسی به رسانه هم ندارند. من میتوانم به مواردی مثل دکتر محمد فاضلی و دکتر مهرآیین در نمونههای این نسل جدید اشاره کنم که طلایهداران فریادگری و طرح مطالبات اجتماعی با زبان و ادبیات و استفاده از مفاهیم دانشگاهی هستند.
سارا شریعتی نیز در این مراسم طی سخنانی با عنوان «صدایی که شنیده نشد»، گفت: در ایران دهه 50 شاهد تحولات وسیع و سریعی در جامعه بودیم و توسعه اقتصادی رو به رشد و جامعهای که تصویرش از یک جامعه کشاورزی به یک جامعه صنعتی و شهرنشینی تبدیل میشود. اما این رشد اقتصادی با توسعه سیاسی و فرهنگی همراه نبود. در نتیجه شکافی که میان این دو میافتد، زمینه را برای رشد نارضایتیها مساعد میکند و این نارضایتیها زمینه را برای بلوغ یک انقلاب فراهم کرد؛ انقلابی که به نظر میرسد صاحبان قدرت را غافلگیر کرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه ظاهرا صاحبان قدرت این صدا را نمیشنوند، افزود: اگر صاحبان قدرت سیاسی میشنیدند، شاید اتفاقات به گونه دیگری رقم میخورد. نظام منافع یا بیشترین فشارها همیشه از جانب قدرت سیاسی است که همیشه نقش یک ابرمیدان را بازی میکند و میل به تعرض به میدانهای دیگر دارد و خود مختاری میدانهای دیگر را به رسمیت نمیشناسد و کارش حفظ منافع خودش هست. در نتیجه آن قدرت مخاطب ما نیست و مخاطب ما جامعه است.
وی تأکید کرد: به نظر میرسد صدای ما به گوش کسی نمیرسد. انگار جامعه مدام از ما میخواهد بلندتر حرف بزنیم. جامعهشناسان در مواجهه با متن مردم و جامعه در برابر این سؤال قرار میگیریم که چرا سکوت کردهاید و حرف نمیزنید؟ هر بار ما تکرار میکنیم که تمام وقت ما وقف تحقیقات وسیع است و هرکسی دارد پایاننامههایی را هدایت میکند. این تحقیقات در مورد همه مسائل اجتماعی ایران است؛ از فقر، بیکاری، فلاکت، اعتیاد تا تبعیضهای جنسیتی، قومیتی و مذهبی. چرا صدای اینها به جامعه نمیرسد؟ آیا ما گنگ هستیم یا جامعه کر است و نمیشنود؟ شاید دانشی که در دانشگاه تولید میشود مفید نیست و به نظرش میآید که حتی میتواند از خیر این دانش بگذرد چون به فهم پدیدهها و تحولات اجتماعی کمک نمیکند.
شریعتی افزود: به نظر میرسد جامعهشناسی دانشگاهی مرجع فهم جامعه ایران نیست. دانشی مؤثر و مفید است و به درد بهبود نظم اجتماعی میخورد که صدای آن شنیده شود. برای اینکه صدای ما شنیده شود نیاز داریم که خصلتهای انتقادی و پرسشگر خودمان را فعال کنیم.
به گزارش خبرنگار جماران، نعمت الله فاضلی نیز در این مراسم طی سخنانی با عنوان «نسل ناسازگار»، گفت: بیشترین آموزشی که به ما دادند این بود که یاد بگیریم علمی که میخوانیم غربی و سکولار است و ما باید آن را مراقب باشیم و یک هوشیاری ایدئولوژیک داشته باشیم. گفته میشد که این علم غربی و سکولار یک مشکل بنیادین دیگر هم دارد و انگار بقایایی از علوم اجتماعی دوره پهلوی مانده است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادآور شد: اما در واقعیت این اتفاق میافتاد که دائما جامعه داشت تغییر میکرد، شهرها توسعه پیدا میکردند و کلانشهری شدن رخ میداد، رسانههای جدید ظهور میکردند، جمعیت بیشتر میشد و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جدیدی در جامعه ظهور میکرد و ما هم که نسل پس از انقلاب بودیم، تافته جدا بافته نبودیم و میخواستیم خود ابرازی کنیم و خلاقیت و فردیت داشته باشیم؛ ما نمیخواستیم سرباز باشیم و دلمان میخواست که سوژه شویم. البته کسانی که دلشان میخواست این خلاقیتها بروز بدهند، از همان جا به عناصر ناسازگار تبدیل میشدند.
وی تأکید کرد: کسانی که خودشان را با حکومت و گفتمان رسمی سازگار میکردند هیچ مشکلی نداشتند و انواع پاداشها را دریافت میکردند. یا ساکت بودند و ریاکارانه نظام منافعشان را بر هر چیز دیگری ترجیح میدادند و یا معترضین خصوصی بودند و در محافل خصوصی شدیدا نقادی میکردند اما در کلاس درس خلاف آنچه گفته بود عمل میکرد.
فاضلی در پایان گفت: تصور حکومت این نبود که درون واقعیت اجتماعی ناسازواره وجود دارد. گفتمان رسمی نمیخواست واقعیتهای اجتماعی و مسألههای اجتماعی را به رسمیت بشناسد و تنها چیزی که میپذیرفت این بود که ادارات پروژه بدهند و ما پول بگیریم. ما در فضایی زندگی کردهایم که حاکمیت ناسازوارههای خودش را نمیبیند و واقعیتهای اجتماعی را نمیپذیرد و مجموعهای از مشکلات را برای علوم اجتماعی پدید میآورد.
ارسال نظر