در گفت و گوی رکنا با مانی مظفری، روان شناس بالینی مطرح شد؛
با درمان هیجان مدار چگونه حال خود را خوب کنیم؟
رکنا: یکی از درمان های نوین در حوزه روان شناسی درمان هیجان مدار است. در این درمان بر اساس شناخت و آگاهی از هیجانات مان مانند احساس خشم، می توانیم کنترل بیشتری بر کیفیت زندگی مان داشته باشیم.
یکی از درمان های نوین در حوزه روان شناسی درمان هیجان مدار است. در این درمان بر اساس شناخت و آگاهی از هیجانات مان مانند احساس خشم، می توانیم کنترل بیشتری بر کیفیت زندگی مان داشته باشیم.
در این گفت و گو علاوه بر تشریح درمان هیجان مدار، بر شناخت هیجان خشم و رویکرد درمان سیستمی در بروز مشکلات خانوادگی خواهیم پرداخت.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مانی مظفری، متخصص روان شناسی بالینی در تشریح درمان هیجان مدار در روان شناسی به خبرنگار اجتماعی رکنا اظهار داشت: اصولاً وقتی قصد داریم در خصوص درمان های روان شناسی و روان درمانی صحبت به میان آوریم، در رویکردهای روان شناسی روی تغییر 3 مسئله تمرکز می کنیم. این موضوع بسیار در جامعه رایج است که می گویند اکثر روان شناس ها ابراز می دارند که افراد برای تغییر مسائل زندگی و مشکلات شان باید باورهایشان را تغییر دهند. مثلاً در خصوص درمان کودکان با تقویت کردن، پاداش دادن، تنبیه کردن و امثالهم می توانیم رفتارشان را کنترل و تغییر دهیم. بنابراین اکثر روان شناس ها بر تغییر رفتار و باورها معتقد و متمرکز هستند. با این حال رویکرد هیجان مداری که جدیداً در دنیا و از اوایل دهه 90 میلادی مطرح شده است، تمرکز بر روی تغییر هیجان دارد، البته هیجان در این رویکرد جدید به عنوان یک ماده خام است و نه چیزی که حاصل رفتارها و یا باورهای ماست. در رویکرد هیجان مدار مستقیماً روی هیجان افراد مداخله انجام می شود، یعنی روی هیجان کار می شود، تغییراتی در آن ایجاد می شود و با این تغییر دادن و تبدیل کردن هیجان که خودش تکنیک ها و اصول متعددی دارد، می توان کیفیت زندگی فرد را تغییر داد و به چیزی که مطلوب فرد است رساند.
درمان هیجان مدار، تغییر را در هیجان می بیند
مظفری در تشریح درمان هیجان مدار گفت: منظور از هیجان این نیست که ما در مسابقه فوتبال به استادیوم می رویم و به تشویق کردن می پردازیم و هیجان داریم، بلکه هیجان همان حالاتی هستند که ما به صورت درونی احساس شان می کنیم، مثلاً به اصطلاح روان شناسی ما غمگین و خشمگین هستیم. بنابراین منظور از هیجان بیشتر حالات درونی است که ما آن را احساس می کنیم، این حالات مثل غم، خشم، شرم، ترس و... است. باید توجه داشت که هرکدام از این هیجانات می تواند سالم، ناسالم و به جنبه های متعددی از درمان مربوط شود. در مجموع درمان هیجان مدار تغییر را در تغییر هیجان می بیند و نه در تغییر باورها و تغییر رفتار افراد.
خشم همیشه هم بد نیست
این روان شناس بالینی در خصوص روش های ابراز خشم با توجه به بالا رفتن میزان پرخاشگری در برخی از افراد در سطح جامعه گفت: خشم نوعی از هیجان است. وقتی از هیجان صحبت می کنیم، به هر حال هیجانی است که در وجودمان داریم و آن را احساس می کنیم، بنابراین باید بدانیم که هیجان خشم یکسری منافع نیز برای ما دارد، به عبارتی نباید فرض کنیم که خشم به صورت مطلق بد است. باید بدانیم که خشم در بعضی موارد خوب است و باعث می شود تا ما از حقوق خودمان در بعضی مواقع دفاع کنیم. نوعی از خشم وجود دارد که خشم سالم است و حریم های ما و حد و مرز ارتباطات ما را مشخص می کند، مثلاً وقتی فردی در اداره ای کار می کند که حقوقش را ماه هاست پرداخت نکرده اند، اگر این فرد احساس خشم نسبت به این موضوع پیدا نکند، نمی تواند حقوق خود را از آن اداره طلب کند. بنابراین این مطلب مهم است که بدانیم که خشم همیشه ناسالم نیست و گاهی مفید هم هست. البته گاهی هم پیش می آید که ما خشمی را احساس می کنیم که خشم اصیلی نیست و در جهت برآوردن حقوق ما برانگیخته نمی شود، این خشم بیشتر پاسخی است بر چیزی که ما آن را به صورت درونی احساس می کنیم و می خواهیم آن را بپوشانیم. به عنوان مثال در اکثر مردانی که خشونت به خرج می دهند، در کلیشه های مردانه ای که وجود دارد ابراز می کنیم که "مرد نمی ترسد"، با این حال وقتی که یک مرد به یکباره و در یک جو احساس ناامنی می کند، مثلاً در جمع خانواده از سوی همسر و فرزندش احساس ترس و ناامنی می کند، برای اینکه آن ترس را احساس نکند، خشمی از خود بروز می دهد که ناسالم است، زیرا این خشم در جهت طلب حقوق خود نیست و خشمی ناسالم است.
برای تنظیم هیجانات تان از آن صحبت کنید
مظفری با اشاره به اینکه صحبت کردن یکی از راه های کنترل خشم است، افزود: هر هیجانی که افراد از جمله احساس خشم تجربه می کنند در دو بعد درونی و رفتاری هم احساس می کنند. مثلاً زمانی پیش می آید که ما در هنگام خشم، دوست داریم لیوانی که در کنار ماست را پرتاب کنیم، زمانی هم پیش می آید که مادامی که دوست داریم این کار را انجام دهیم، در عمل هم به پرت کردن لیوان اقدام می کنیم. این مهم است که اولاً احساسی که در ما به وجود می آید را قبل از آن که به عمل درآید، بشناسیم و بپذیریم و دریابیم که چطور می توانیم این احساس خشم را چطور ابراز کنیم تا ما را به هدف و نیازمان برساند. سخنی منتسب به یکی از فیلسوفان یونانی است که معقتد است "موضوع بر سر آن نیست که ما چرا خشمگین می شویم، موضوع بر سر آن است که در زمان، مکان و به گونه ای درست خشمگین شویم" این موضوع مهم است که زمانی که خشمگین می شویم از آن آگاه باشیم و قبل از آن که آن را به مرحله عمل دربیاوریم، تا جایی که می توانیم از هیجانی که داریم صحبت کنیم. چیزی که بسیار مهم است آن است که از موضوعی که ما را به خشم درآورده صحبت کنیم و از آن موضوع آگاه باشیم.
لزوماً با ابزار هیجان انگیز نمی توان انرژی روانی خود را تخلیه کرد
این روان شناس بالینی در مورد تخلیه هیجان برخی نوجوانان و جوانان که امکانات مناسبی برای تخلیه انرژی و هیجان خود ندارند، ابراز داشت: به نظر می رسد بحث امکانات بیرونی در تخلیه هیجان مطرح نیست، زیرا همانطور که در کشورهای دیگر بامبی جامپینگ و وسایل دیگر موجود است در کشور ما نیز چنین ابزارهای هیجان انگیزی برای تخلیه هیجان وجود دارد. به نظر می رسد موضوع اساسی که در بحث تخلیه انرژی روانی مطرح است، لزوماً تفریحاتی چون بامبی جامپینگ و امثالهم نیست و تنها راه تخلیه انرژی روانی استفاده از این ابزارها نیست. ما می توانیم انرژِی مان مانند سرمایه و پول محدودی که داریم و می خواهیم برای خرید خانه صرف کنیم را مدیریت نماییم، در این رابطه ما براساس سرمایه ای که داریم، تصمیم می گیریم که در کدام محله خانه بخریم و آن خانه را چگونه مهیا کنیم که برایمان راحت تر و لذت بخش تر باشد، تخلیه انرژِی روانی هم به همین صورت است، اگر ما توانایی آن را داریم که از وسایل بازی هیجان انگیز استفاده کنیم از همان ها استفاده می کنیم و اگر هم توانمندی استفاده از این ابزارها را نداریم، می توانیم به جای بامبی جامپینگ به ورزش های همگانی، پینگ پنگ و پیاده روی و امثالهم بپردازیم. با این حال اگر شرایط استفاده از این ابزارها بیشتر شود و خودمان نیز از امکانات محیط پیرامون خود آگاهی داشته باشیم، طبعاً به صورت راحت تری می توانیم به تخلیه هیجانات و انرژی روانی بپردازیم. علاوه بر این ها باید بدانیم که بسیاری از افراد تخلیه انرژی روانی خود را در قالب نقاشی کردن، انجام کارهای هنری، فعالیت های اجتماعی و محیط زیستی و امثالهم انجام می دهند و اینگونه نیست که لزوماً باید با یک فعالیت جسمی هیجان انگیز و ابزارهای گران قیمت انرژِی خود را تخلیه کنیم.
سیستم خانواده مانند سیستم اتومبیل عمل می کند
مانی مظفری در مورد اختلافات خانوادگی و درمان این اختلافات به وسیله روش درمانی سیستمی و تشریح آن گفت: موضوعی که بسیار در این حوزه حائز اهمیت است آن است که ما در مشکلات خانوادگی معمولاً فرد را سرزنش می کنیم. در مشکلات خانوادگی مشاهده می شود که مادر، پدر یا یکی از فرزندان بی اعتنایی می کند و یا به دلیل درس نخواندن یکی از بچه ها بحرانی در خانواده ایجاد می شود. در درمان ها و رویکردهای سیستمی که مکتبی جدید در حل مشکلات روانی افراد هستند، ما سیستم را به شکل واحد در نظر می گیریم، مثلاً اگر نوجوانی را که مبتلا به اختلال خوردن است در نظر بگیریم، نمی توانیم به او بگوییم که این موضوع مشکل خود نوجوان است و باید غذا بخورد تا نمیرد، بلکه در درمان سیستمی اعتقاد بر این است که در بافت خانواده یکسری ارتباطاتی وجود دارد که باعث این اختلال می شود. اختلال خوردن به این صورت است که نوجوان از خوردن غذا امتناع کند، بدنش ضعیف شود، کارش به بیمارستان کشیده شود و حتی تا سر حد مرگ هم پیش برود و دلیل جسمی نداشته باشد و کاملاً روانی باشد. در این خصوص مشاهده می شود که مثلاً در درون خانواده ای پدر و مادر همواره با هم مشاجرات لفظی و فیزیکی دارند و همیشه با هم دعوا می کنند، در این خانواده روزی یا هفته ای متوجه می شویم که دختر این خانواده مبتلا به اختلال خوردن شده است، دلیل این موضوع نیز به علت آن است که خانواده به صورت سیستمی واحد عمل می کند و مسئله مربوط به خانواده می شود. اگر مشاهده می کنیم که کسی افسرده است، مبتلا به اختلال خوردن است و یا اضطراب دارد، ما می توانیم این موضوع را نه در بُعد درونی و این که افراد چه باوری دارند، بلکه می توانیم این مسئله را در بُعد ارتباطات میان فردی بررسی کنیم، باید ببینیم که چگونه می شود تا در یک خانواده 4 نفره، دختری دچار اختلال خوردن می شود. همچنین باید بررسی کرد که در آن خانواده، پدر با مادر، مادر با پسر، پدر با دختر و... چه ارتباطی دارند؟ باید توجه داشت که همه این موارد در ساخت مشکل مورد نظر سهیم هستند. در واقع این موضوع مانند سیستم اتومبیل است که وقتی حرکت نمی کند ما علت این موضوع را به چرخ اتومبیل و یا بنزین نداشتن و سایر اشکالات در قطعات اتومبیل مربوط می دانیم، حال مشکلات مربوط به خانواده هم مثل مشکل اتومبیل است.
مثالی از چگونگی درمان سیستمی در بافت خانواده
مظفری در ادامه تشریح درمان سیستمی در حل تعارض های بین فردی گفت: بهتر است این موضوع را با ذکر یک مثال تشریح کنیم. در درمان اعتیاد، یکی از روش های موثر، استفاده از درمان سیستمی است. وقتی در خانواده ای پسری وجود دارد که به سوء مصرف مواد مخدر دچار شده است، مادامی که این پسر سوء مصرف مواد دارد، پدر خانواده به او گوشزد می کند که به خاطر اعتیاد وی را از خانه بیرون می اندازد، همچنین ممکن است با وی رفتار خشونت آمیز هم داشته باشد و درگیری فیزیکی رخ دهد. این درحالی است که مادر این پسر مانع از این اتفاق می شود و یا خواهر آن پسر به وی پول می دهد و می گوید که با آن مواد تهیه کند اما حواسش باشد که باید این ماده مخدر را ترک کند و نصیحتش می کند. در هر حال ممکن است روزی این پسر به مرکز ترک اعتیادی مراجعه کند، سم زدایی شود و وابستگی جسمانی اش از بین رود و برگردد به بافت خانواده اش، با این وجود اگر آن پسر احساس کند که جو خانواده اش جوی خشک و مطلوب نیست و همه با هم قهر هستند، بعد از مدتی فرد دوباره به مصرف مواد هدایت می شود. بنابراین وقتی که فرد دوباره شروع به مصرف مواد می کند، بازهم آن تنش ها و شوری که قبلاً در بافت خانواده وجود داشت، ادامه و جریان می یابد، گویی مصرف مواد مخدر، خانواده این فرد را کنار یکدیگر نگه می دارد و شور گذشته را به جمع شان باز می گرداند. بنابراین برای اینکه سوء مصرف مواد ازبین برود، فقط به سم زدایی نباید پرداخته شود و باید سیستم و چرخه خانواده مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. در این جاست که سیستمی کارها و درمانگران سیستمی ورود پیدا می کنند و تلاش می کنند تا ارتباطات بین فردی شخص معتاد را ترمیم کنند تا دوباره این چرخه معتاد شدن تکرار نشود.
لزوم تخصیص بیمه به خدمات روان شناسی و مشاوره
این روان شناس بالینی در پایان اظهار داشت: تا کنون به بُعد فردی تغییرات هیجان مدارپرداختیم و گفتیم درمان هیجان مدار چگونه افراد را تغییر می دهد و درمان اختلالات خوردن و اعتیاد چگونه با استفاده از این موضوع جلو می رود. باید توجه داشت که در بخش دیگری از این موضوع می توانیم کاری انجام دهیم که مراجع نیازی نداشته باشد که پس از 10 سال به مراکز درمانی برای درمان مراجعه کند. اگر بخواهیم صحبت پایانی خودمان را در قالب مثالی پزشکی بیان کنیم، می توانیم بگوییم که، ما خیلی دوست داریم که نوشابه، پفک و چیپس و خوراکی هایی از این قبیل مصرف کنیم، در حالی که اگر پس از 20 سال این اتفاق ادامه یابد، کبد، معده و کلیه ما ممکن است آسیب ببیند و نهایتاً نیاز به دیالیز شدن داشته باشیم. ما در بحث روان شناسی می خواهیم بیان کنیم که باید چه اقدامی انجام دهیم که کارمان به دیالیز شدن و آسیب دیدگی نکشد. همه می دانیم که مصرف نوشابه ممکن است کار ما را تا 20 سال دیگر به دیالیز و بیماری هایی چون دیابت بکشاند ولی در مورد هیجانات مان چنین آگاهی نداریم. بنابراین پیشنهاد می شود آموزش هایی مثلاٌ در سرای محلات، مدارس و مراکزی این چنینی داشته باشیم که در بلند مدت هزینه هایی برای روان درمانی که امسال اعلام شد جلسه ای 150هزارتومان است ایجاد نشود. این موضوع با توجه به اینکه درمان های موثر باید حداقل در 15 جلسه باشد ادامه یابد، باز هم به اندازه یک عمل جراحی ساده از ما هزینه می برد. بنابراین به نظر می رسد که اگر آموزش هایی که مبتنی بر پیشگیری است، از تعارض های خانوادگی جلوگیری می کند، روش ارتباط برقرار کردن با دیگران، شناخت هیجانات و مواردی از این قبیل را مورد بررسی قرار می دهد، به صورت تخصصی برای عموم مردم طراحی شود، تا حد زیادی می تواند موثر و مفید واقع شود. در بحث درمان نیز باید گفت که اگرچه می گوییم بهتر است کاری کنیم تا افراد کارشان به دیالیز کشیده نشود، اما بیمار دیالیزی هم در جامعه وجود دارد. وقتی کار فردی به دیالیز کشیده می شود، پشتیبانی های مالی خوبی از آن می شود، مثلاً امکانات بیمه ای و درمانی خوبی نیز از این عزیزان توسط دولت فراهم می شود. به نظر می رسد اتفاق خیلی خوبی می افتد که از امکانات روان درمانی نیز حمایت هایی مانند تخصیص بیمه صورت گیرد، زیرا فردی که دچار مشکل شده است، برای آن که به خود، خانواده، دوستان و سایر افراد جامعه آسیب نزند، باید بتواند از پس هزینه های روان درمانی برآید. به طور کلی نقش آموزش های پیشگیرانه در جامعه بسیار مهم است، ما در حوزه پزشکی با این موضوع مواجه هستیم ولی در حوزه روان شناسی اقدامی انجام نشده است. با توجه به اینکه اکنون دسترسی به امکانات و خدمات روان درمانی، امکانی لوکس محسوب می شود، لازم است تا برای این حوزه بیمه در نظر گرفت تا افرادی که در طبقات متوسط و ضعیف تر هم قرار گرفتند، بتوانند براساس هزینه های مصوب سازمان نظام روان شناسی به روان شناس و مشاور مراجعه نمایند.
ارسال نظر