درس خواندن به امید یافتن شغل مناسب ، الگویی که منقضی شد!

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، به گفته کارشناسان آموزش یکی از مهمترین علل کاهش علاقمندان به ثبت نام و مشارکت در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری موضوع بیکاری است. به عبارتی بسیاری از افراد نه به دلیل فرهیخته شدن و افزایش سواد و دانش بلکه به دلیل کسب شغل و درآمد وارد مقاطع بالاتر دانشگاهی می شوند.

آزمون کارشناسی ارشد که تا چند سال پیش یکی از آزمون‌ های پرطرفدار محسوب می‌شد، این روزها درحال از دست دادن محبوبیت خود است. درحالی که ابتدای دهه 90، تعداد 930 هزار و 172 نفر داوطلب شرکت در آزمون ارشد دانشگاه‌ها حضور داشت، اما اکنون این عدد با بیش از 49 درصد افت در سال 98 به 481هزار و 84 نفر رسیده است و امسال نیز تا 23 آذر 99 نزدیک به 220هزار نفر در آزمون ثبت نام کردند، به این دلیل زمان ثبت نام در آزمون کارشناسی ارشد 99 تا 26 آذرماه تمدید شد. در واقع در این سال‌ ها تعداد داوطلبان ورود به مقطع کارشناسی ارشد به نصف کاهش پیدا کرده، این درحالی است که ایران در گذشته به تحصیلات تکمیلی به‌ عنوان یکی از عوامل رشد علم به دلیل تولید مقالات نگاه می‌کرد، اما اکنون این روند نیز تحت‌ الشعاع سیاست ‌های دیگری ازجمله کاهش ظرفیت ارشد قرار گرفته است. در این بین نه‌ تنها تعداد داوطلبان آزمون ارشد کاهش پیدا کرده بلکه براساس آمار سال گذشته حتی تعداد داوطلبانی که در آزمون کارشناسی ‌ارشد مجاز به انتخاب‌ رشته شده‌اند، با کاهش روبه‌ رو بوده است.

درس خواندن و درس نخواندن تغییری در وضعیت کاری افراد نمی کند

محمدرضا نیک نژاد، کارشناس آموزش در خصوص علل کاهش آمار ثبت نام و مشارکت در کارشناسی ارشد و دکتری به خبرنگار اجتماعی رکنا اظهار داشت: یکی از دلایل کاهش علاقه به شرکت در مقاطع تحصیلی بالاتر در جامعه ریشه در مسئله کار دارد در واقع در بسیاری از خانواده ها غیر از آموزش های پایه که در سطح دبستان پیگیری می شود، وقتی کودکان به پایه های بالاتر می آیند و انتخاب رشته می کنند، انگیزه خانواده به این سمت می رود که فرزندشان کار پیدا کند و شاغل شود، الان بازار کار و شرایط کار در ایران به گونه ای شده که فرد چه درس بخواند و چه درس نخواند با یک چالش روبروست، یعنی به قدری شغل در کشور کم شده است که حتی اگر تحصیلات داشته باشید و بخواهید در کاری مرتبط با آن مشغول شوید، برایتان سخت است، چه بسا کسی که میزان تحصیلاتش کم تر باشد آسان تر وارد بازار کار می شود، زیرا کسی که مدرک بالاتری داشته باشد احتمالاً به دلیل درخواست حقوق بیشتر، سخت تر وارد بازار کار می شود، از طرفی هرچقدر مدرک فرد بالاتر می رود، فرد به دلیل گرایش های درونی ممکن است برخی کارها را دون شان خود بداند، به هر حال یکی از مهمترین و اصلی ترین دلایل کاهش استقبال افراد برای ادامه تحصیل این است که با بحران شغل در کشور مواجه هستیم و خانواده های دانش آموزان و دانشجویان می بینند که اقوام و آشنایان شان با اینکه در دانشگاه و رشته ای خوب تحصیل کرده اند اما بیکار هستند و این موضوع موجب کاهش انگیزه افراد برای ادامه تحصیل شان می شود.

جامعه برخلاف گذشته با هدف فرهیخته شدن درس نمی خواند

نیک نژاد به نکات منفی بیکاری  در جامعه اشاره کرد و افزود: یکی از نکات منفی بیکاری این است که استقلال بچه ها از خانواده ها کم می شود، این موضوع را می توان مختص به جامعه خودمان دانست زیرا بسیاری از افراد که مشغول تحصیل می شوند، با هدف کسب شغل و درآمد این کار را می کنند در حالی که در برخی جوامع و حتی 50 سال قبل جامعه ایرانی افراد جدای از شغلی که در آینده به دنبال آن بودند، به دنبال فرهیختگی نیز بودند و فکر می کردند از طریق مدرک گرفتن، ادامه تحصیل و باسواد شدن، به جایگاه فرهیختگی که جامعه انتظار دارد، میرسند و در واقع هم این اتفاق رخ می داد. اکنون تفاوت بین افراد تحصیل کرده قدیمی با افراد تحصیل کرده کنونی کاملاً مشهود است. اگر ما از لحاظ فرهنگی طوری شرایط جامعه را جلو ببریم که به افراد بگوییم به گونه ای درس بخوانند تا توانایی فردی خود در زندگی اجتماعی به دست آورند، یا مایل به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شدند، می توانند این مهارت ها را بیشتر کسب کنند، شاید بتوانیم اصلاحی بینشی در خانواده ها داشته باشیم که برای ادامه تحصیل انگیزه پیدا کنند.

لزوم نیازسنجی سیستم آموزش از جامعه

این کارشناس آموزشی با اشاره به اینکه در دوره هایی افراد به گرفتن مدرک تشویق می شدند و اکنون کسانی که مدرک گرفتند به دلیل بیکاری تبدیل به معترضانی افسرده و خشمگین شده اند، افزود: متاسفانه سیستم آموزشی از نظر نیازسنجی جامعه ضعیف عمل کرده و مسئولین، برنامه ریزان، و سیاست گذاران آموزشی نیازسنجی از جامعه نکردند که مثلاً افراد در رشته ای مایل به ادامه تحصیل در آن هستند، جامعه چقدر به آن نیازمند است؟ مثلاً صنعت ما چقدر توان این را دارد که افراد را حمایت کند، در این ماجرا بازگشایی دانشگاه های آزاد، غیردولتی و غیرانتفاعی و یا پیام نور گرایش به مدرک گرایی را بیشتر کرد، بنابراین در این بین چون بحث پول پیش آمد در واقع بخش هایی که بازگشایی شدند چون به چیزی غیر از پول به چیزی فکرنمی کردند و نیازسنجی ها از جامعه را فراموش کرده بودند. در واقع وظیفه نیازسنجی از جامعه بر عهده مسئولین عالی رتبه تر جامعه قرار دارد. اکنون مسئولینی که در سیاست گذاری های علمی، صنعتی، فرهنگی و اجتماعی هستند باید وارد میدان می شدند و می گفتند که افراد به چه میزان می توانند وارد رشته یا دانشگاهی خاص شوند، به هر صورت این اتفاقات رخ داده ولی از این به بعد می توان از جامعه نیازسنجی کرد و براساس نیازهای واقعی جامعه به افراد اجازه ورود به رشته هایی خاص داد. یکی از دانشگاه هایی که اکنون با مشکل مواجه شده و علی رغم داشتن امکانات، اساتید و منابع خوب، دانشجویی ندارد و از نظر مالی دچار مشکل شده است، این موضوع به دلیل آن است که مبنای عملکردش را بر اساس مسائل مالی بنا نهاده است، اگرچه این مسئله فقط در پیام نور مطرح نیست و در برخی واحدهای دانشگاه های غیرانتفاعی و حتی دانشگاه آزاد نیز با آن مواجهیم.

محمدرضا نیک نژاد در پایان با بیان اینکه اصلاحات نظام آموزشی از ابتدایی تا دانشگاه نیازمند برنامه ای بلند مدت است، افزود: امید است در 25 سال آینده دو نکته رعایت شود، یعنی تحصیلات سطح بالا مثل کارشناسی ارشد و دکتری را به آن نیازی که در جامعه وجود دارد نزدیک کنیم و از طرفی فرهنگسازی کنیم که درس خواندن فقط به دلیل کسب شغل و درآمد نیست و افراد می توانند به فرهیختگی و پختگی لازم در جامعه نیز دست پیدا کنند.  آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

 

خبرنگار: مهدی برازنده