رکنا گزارش می دهد؛
کوله بار بستگان به سمت بورس، از قشر متوسط تا روستائیان / تهییج افراد ناآشنا به سرمایه گذاری در بورس، فقرزا است
اجتماعی رکنا: شرکت در بازارهای سرمایه ای، چقدر برای افرادی موفقیت به همراه دارد که در آن تخصصی ندارند؟ با این قضیه به بررسی این موضوع می پردازیم که چرا دولت مردم را بر سرمایه گذاری خُرد در بورس دعوت می کند.
بورس | به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، اردیبهشت امسال، جراید ایران مملو شداز تیترهایی مانند، « حمایت دولتی دلیل رشد بی سابقه بورس» یا « چرا دولت بر تنور بورس می دمد؟». برخی کارشناسان معتقد هستند که دولت با کمبود اعتبارات مواجه است. پس بورس را به عنوان یک ابزار قوی برای ایفای دو نقش اساسی انتخاب کرد. اول این که نقدینگی را از سطح جامعه جمع کند و مانع تورم شود . سپس، قصد دارد در تامین مالی بنگاه ها و دولت ها نقش کلیدی داشته باشد. البته اظهاراتی هم شد که منتقدانه تر بود. مثلا، برخی معتقد بودند که دولت، میدانست که ناچار است بازارهای جدیدی برای جذب نقدینگی معرفی کند. بازارهایی که با کمترین اثر مخرب بر روی وضعیت عمومی زندگی باشند. زیرا نتوانسته بود با راهکارهای علمی رشد بی سابقه نرخهای بازار ارز، سکه، کالا و مسکن را کنترل کند. زیرا که این کنترل نسبی بود، پس جذاب کردن بازار بورس با «مشاوره ضعیف »، به گزینه جذب نقدینگی افسار گسیخته مبدل شد.
مشاوره ضعیف کلمه کلیدی این نوشتار است و به سوال نخست باز می گردیم. آیا افرادی که وارد بورس می شوند اما تخصصی در آن ندارند، موفق می شوند یا خیر؟ سود می کنند یا زیان؟اگر قرار است سود کنند، مشروط به چه امکانات و آگاهی هایی است؟ اگرنه چرا دولت سبب می شود مردم وارد فضایی بشوند که برای آنها باخت به همراه دارد!چقدر مردم موفق می شوند؟ برای پاسخ به این سوال باید به کنش جامعه ایران در مواجهه با بازارهای سرمایه ای اتکا کنیم.
دولت به شکست خوردگان در بورس نیز توجه کند
از یک فرض، بازارهای سرمایه ای فضایی است که افراد با جای گزاری اقلام سرمایه ای خود مانند پول، طلا و ارز، تولید سرمایه می کنند. یکی از این بازارها شرکت های هرمی بودند. البته سازوکار بورس و شرکت های هرمی از اساس متفاوت هستند و در این مقاله سعی نمی کنیم که بر این همانی این دو بازار اصرار کنیم. اما اتفاقی که در فرایند شرکت های هرمی افتاد ، میتواند در بورس هم بیافتد.
قبل از توضیح اینکه چه اتفاقی در شرکت های هرمی افتاد، این توضیح مهم است که چرا بحث را باید از منظر اجتماعی بررسی کرد. مباحث اجتماعی عام تر از کارکرد الگوهای اقتصادی است. شاید از منظر اقتصادی این پاسخ کافی باشد که بورس یک امکان برای حفظ سرمایه است، اگر مردم آگاهی لازم را داشته باشند، می توانند در بورس وارد شوند و سرمایه خود را حفظ نکنند. اما در مبحث آسیب و جامعه شناسی، تاثیر این تصمیمات بر کلیت جامعه در یک بازه زمانی مطرح است. یعنی توجه به کسانی که شکست می خورند مهم است.
کنش تمامی افراد جامعه ( چه شکست خورده و چه پیروزمند) برآورد می شود، تاثیر آن بر جامعه سنجیده می شود و در نهایت باید روشن شود که تاثیرش بر کل جامعه چه بوده است. بنابراین ما نگاه می کنیم که این تصمیم بر معیشت کل افرادجامعه، اختلاف طبقاتی و فقر و به تبع آن آسیب های مربوط به فقر چه تاثیری می گذارد. آیا تاثیر آن می تواند همان تاثیر شرکت های هرمی باشد؟
اگر دولت افراد ناآشنا با بورس را تهییج به سرمایه گذاری کند، فقرزا است؟
اتفاقی که در شرکت های هرمی افتاد چه بود؟ تنها از این منظر می شود شرکت های هرمی را با بورس مقایسه کرد که موفقیت در بازار سرمایه نیاز به مهارت و استعداد دارد.
مثلا در بورس، به عنوان یک بازار سرمایه ای که تضمینی در آن وجود ندارد، لازم است فرد اصول اولیه بورس را بداند. تحلیل بنیادی ریسک در بورس را بداند. دامنه نوسانات در بورس را بداند. برآوردی از معاملات کشور (حداقل در حوزه ای خاص) داشته باشد و البته، مواردی که اصطلاحات تخصصی تر محسوب می شوند. همچنین، در شرکت های هرمی نیز ( با فرض اینکه بازاری باشد قانونی و معقول) اصول بازاریابی، اصول فن بیان، استعداد پرزنت کردن و ... توانی نبوده است که هر کسی داشته باشد.
محدودها بردند و مابقی باختند
در شرکت های هرمی، نتیجه آنشد که افرادی در ابتدا جذب این شاکله سرمایه گذاری شدند. به تبع برد نسبی آنها افراد عام تری وارد شدند. آنها سرمایه های زندگی خود را هزینه عضویت در این تجارت کردند. برخی که معدود بودند بردند و برخی که کثیر بودند باختند. نتیجه برای کل جامعه فقرزا بود. اگرچه کسانی توانستند سرمایه کلان تولید کنند. اما اگر در مبحث جامعه شناسی بحث می کنیم، آسیب های فقر برای همه مردم جامعه و امکانات ثروت تنها برای ثروتمند جامعه است. در حال حاضر نیز، ورود افراد به بورس چقدر به دانش نیاز دارد؟ و اکنون درباره بورس چه باید گفت؟ تا چه حد این فرض قابل دفاع است اگراین فرض که بگوییم تشویق دولت به بورس، سبب می شود افرادی که عامی هستند و دانشی از اتفاقات در بورس ندارند، وارد بشوند و سرمایه خود را از دست می دهند، چقدر قابل دفاع است. خلاصه آنکه فقیرتر می شوند و ناکامی به بار می آید.
کارآمدی بورس غرب را از کشورهای خاورمیانه انتظار نداریم
بورس چه میزان از سرمایه افرادی که تخصص ندارند صیانت می کند؟ پس از بررسی نکات مذکور و واکاوی اهمیت پرسش، با محمد خوش چهره، یکی از اقتصاددانانی صحبت کردیم که معتقد است « نمی توانیم کارآمدی بورس آمریکا را از بورس ایران انتظار داشته باشیم. البته اگر باور کنیم که بورس آنها نیز موافق با ادعاهایشان عمل کرده است. به هر حال بورس ایران و تمام کشورهایی که تقلیدی عمل میکنند، پدیده ای ناهمگون است. اصالت تحرک منابع در آن مشکوک است ». و اما، محمد خوش چهره یکی از نماینده اصولگرای تهران در هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران که دارای دکترای تخصصی توسعه و برنامهریزی اقتصادی از دانشگاه استرثکلاید انگلستان است و در کمیته تدوین استراتژی IPU در ژنو - بینالمجالس (سازمان تجارت جهانی WTO) و اتحادیه جهانی مناطق آزاد (پردازش صادرات) WAEPZ عضویت علمی داشته و عضویت در کمیته نخبگان اقتصاد ایران در کارنامه حرفه ای او است در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا می گوید: نیاز است مروری اجمالی بر بورس داشته باشیم . باید توجه کرد که بورس در نظام سرمایه داری یک معنا دارد؛ بورس در کشورهایی که تقلیدی رفتار می کنند یک معنای دیگر دارد. بعضی ها فکر می کنند بورس در کشورهایی مانند کشور ما، همان نقشی را می تواند داشته باشد که در کشورهایی مانند آمریکا دارد. اما این اشتباه است. این مربوط می شود به امکانات و ابزارهایی که بورس در یک نظام سرمایه داری از آن برخوردار است.
بورس در آن کشورها بدنی با استخوانبندی و عضلات قوی و منسجم دارد. در واقع تحرک پول عامل اصلی و تنومندی اندام بازارهای غربی است. بازارهای پولی مانند بورس به مثابه قلب تپنده این خون یعنی پول در اقتصاد آنها است. به این صورت که پول را جذب می کند و به بخش های مولد تزریق می کند. در واقع آنجا شرکت هایی که سهام معقول دارند می توانند از مردم منابع جمع اوری کنند. افرادی هم که دنبال سود هستند در این تولیدات سرمایه گذاری می کنند. واسطه این اقدام هم شرکت های سهامی هستند. این تئوری کلی درست در می آید. البته نه در بورس ما و نه در بورس غرب این رویه حاکم نیست. آنها هم دغل بازی هایی کردند که بحران های سال های 2002 و 2007 را پدید آورد و سلب اعتماد کرد. اما در موضوع گفتگوی ما نیست. به هر حال، پمپاژ این پول به بنگاه های مولد بنا بر اعتماد و سازوکارهایی است که آنجا وجود دارد. علت این اعتماد اعضای سالم ساختار بورس در آنجا است.
بورس در ایران پدیده ای کمدی کلاسیک است
آیا ما این سازمان منسجم و قابل اعتماد را در ایران یا کشورهایی که به قول خوش چهره تقلیدی عمل می کنند داریم؟ پاسخ او نه است. خوش چهره می گوید: اگر به همین سازوکار در ایران نگاه کنیم، پدیده بورس یک شاکله کمدی کلاسیک است. یعنی، یک سازوکار بورس داریم و مصر هستیم که بگوییم همانند بورس در غرب است. اما نیست. چراکه شفاف نیست. چراکه بر مبنای اعتماد نیست. همچنین، بر مبنای سازوکارهای مناسب نیست. البته نمی خواهم کلیت این سازوکار ( یعنی بورس در کشور) را نفی مطلق کنم. اما بورس نیاز به آن پمپاژ مالی دارد. ماهیت بورس همان است. آن پمپاژ پولی نیز منوط به سلامت جوارج اندامی است که به آن سازوکار بورس می گوییم. پس اگر سازوکار بورس ما از جوارح سالمی برخوردار نیست، پمپاژ پولی مناسبی نمی کند و پول به واحد های فعال و مولد تزریق نمی شود.
چرا سهام واحدهایی که فعال نیستند رشد می کند؟
خوش چهره ادامه می دهد : خیلی از بنگاه ها واحدهای فعال نیستند و سوال این است که چرا سهام آنها بالا رفته است. آنها دارائی های بالائی دارند و به خاطر سقوط ارز و تورم سهامشان بالا رفته است. سهام آنها بالا رفته است چون دارائی های آنها گران شده است. بطور مثال،اگر در صورت مالی یک شرکت 5 دستگاه پراید وجود داشت و هر کدام 5 میلیون تومان می ارزد، چون تورم اوج گرفت و اکنون این پرایدها 50 میلیون می ارزند، سهام آن شرکت بالا رفته است. این هیچ ارتباطی با پمپاژ پول به بنگاه های مولد یا تحرک پول در بازار ندارد. ممکن است فردی که تخصص بورس ندارد گمان کند که این شرکت در بورس صعود کرده، موفق است و اقدام به خرید سهام بکند. اما این شرکت هیچ فعالیتی ندارد، مولد نیست و محکوم به شکست است. این رشد سهام یک صورت تورمی است که در حساب ها آمده است. بخشی از شرکت های ایران در بورس اینگونه هستند. حالا فرد سهام می خرد و نمی داند و سرمایه اش را از دست می دهد. چرا که اصالت با فعالین و تولید نیست، رشد حبابی است و هر آن ممکن است این حباب ها بترکد.
مشاوره با کارگزاری ها ، شانس برندگی است ؟
بسیاری از موافقین تشویق آحاد جامعه به ورود به بورس، در واکنش به چنین اظهاراتی، از نقش پررنگ کارگزاران بورس صحبت می کنند. آنها می گویند که آموزش و مشاوره کارگزاران می تواند این مشکل را رفع کند. بنابراین باید نگاهی به کارگزاران و مشاوره ای که به خریداران سهام می دهند بیاندازیم.
کارگزارانی که برخی آنها را مانند بنگاه معاملات و ملکی می دانند. در حقیقت خوش چهره نیز از این گروه است. سوال این است، آیا مشورت و هماهنگی با کارگزاران می تواند سبب موفقیت افراد ناآگاه در بورس باشد؟ خوش چهره ناامید است و می گوید: در دنیا مردم به شرکت های کارگزاری سهام اعتماد می کنند.بطور مثال بازنشستگان قسمتی از سبد درآمد خود را در اختیار آنها می گذارند تا سهام بخرند. اما در کشور ما این اتفاق نمی افتد. نمی شود به این وضع موجود اعتماد کرد.
با اقتصاد نابسامان و سهام صوری اعتماد بی معنا است
این اقتصاددان گفت اگر کسی از من بپرسد که بازارهای مالی و سهام چگونه است، پاسخ خواهم داد که از لحاظ تئوریک خوب است. می توانیم این برنامه را پیش ببریم، اما نمی توانیم به این وضع موجود اعتماد کنیم. بنابراین مردم نمی توانند به کارگزاری های ما اعتمادی داشته باشند که مثلا یک بازنشسته ی غربی دارد. چرا که زمان و کار زیادی لازم است تا این کارگزاری ها به تشکیلاتی تبدیل شوند که با پختگی خدمت ارائه دهند و نظارت های عالمانه بر آنها صورت بگیرد.
تدارک محفلی گرم و پر سود برای دولت!
فعلا دولت می خواهد که یک محفلی گرم باشد، از یک سو برای خودش مصرف دارد، از سوی دیگر نقدینگی را مهار می کند تا ورود نقدینگی تنه به جریان های اقتصادی دیگر نزند. اما واقعیت این است که همین خواسته دولت هم برآورده نمی شود.
ما می بینیم که ورود نقدینگی حتی با گرم کردن بازار سهام تنه به مسکن، خودرو، ارز ، تورم ، صنعت و ... زد. در نتیجه تصمیم درستی نیست. نهایتا دولت هم سازوکار سهام را آلوده کرد و هم بحرانهایی را که خیال می کرد با این تدبیر حل می کند، برجای گذاشت. واقعیت این است که بازار پولی و مالی، قوام خوبی نداردو نظارت خوبی بر آن نمی شود.اگر قرار باشد پمپاژ خوبی به تولیداتمان داشته باشیم، باید بازار سالم و کارآمد سهام و سرمایه داشته باشیم که راهش مشخص است. اما اگر قرار است اقتصاد نابسامان باشد و سهام،امری صوری باشد، نتیجه اش از پیش مشخص است.
تدابیر غلطی که فقر و آسیب های اجتماعی را گسترده می کنند
ما از آن جهت شرکت های هرمی را با سهام ایران مقایسه کردیم که شاخصه بی نظمی، و بی اصالتی در هر دوی آنها وجود دارد.
در واقع سهام هیچ ارتباطی یک شرکت هرمی ندارد اما وقتی نابسامان باشد یا بی اعتمادی در آن اوج بگیرد، و یا اینکه، تشویشی از سمت دیگری فرد را تهییج کند که سرمایه گذاری کند و منفعت بدست بیاورد، اساسا اصلتی بیش از یک شرکت هرمی نخواهد داشت. در نهایت هم افرادی که دسترسی بیشتری به اطلاعات دارند و توانایی بیشتری در تحلیل بازار ، برندگان بورس می شوند و کسانی که تهییج شده اند اما دانشی ندارند که سرمایه خود را در بورس مدیریت کنند، متضرر می شوند.
تکلیف مالباخته های بورس چه خواهد بود؟
ابعاد این ضرر منوط است به گستردگی تبلیغات و جمعیتی که با این تهییج در بورس وارد می شوند. از آنجا که این مشوق دولت است و مخاطب آن یک ملت هستند، هر سود و زیانی ابعاد بزرگی پیدا می کند.
آنان که پیروز می شوند به کنار. تکلیف آن تعدادی که در این سرمایه گذاری متضرر می شوند و کنار خواهند کشید، یا سرمایه خود را از دست می دهند چه خواهد بود؟ آیا آنها شکست خورده ی سوداگری هایی می شوند که خوش چهره به آنها اشاره کرد.
تبانی های پشت پرده بورس
سوداگری هایی که دولت نمی تواند نظارت کند تا در کارگزینی ها اتفاق نیافتد. یا ممکن نیست گول تبانی شرکت ها را بخورند. آنگونه که خوش چهره می گوید « گاهی دوشرکت تبانی می کنند سهام های یکدیگر را بخرند. تا تقاضای کاذب و فریبنده ایجاد کنند و بتوانند منابع جمع کنند». این مسئله را نیز نباید از نظر پنهان کرد که دولت به ورود به سهام دعوت میکند، اما اگر افراد وارد بورس شوند، جز دولت شرکت های بسیاری برای کسب منابع به تبلیغ می پردازند. فضای آنها بازار سهام است، پس دعوت دولت می تواند اتصال همان دو شرکتی باشد که به قول خوش چهره با هم تبانی کردند و فوج مردم بی تخصصی که می خواهند سرمایه بدهند و سهام بخرند.
دعوت مردم به محفی که نمی توان کنترلش کرد!
آیا دولت باید مردم را به محفلی دعوت کند که نمی تواند کنترلش کند. و در نهایت اگر این تصمیم دولت، فقر آفرین باشد، چقدر به بحران های اقتصادی، آسیب های ناشی از آن می افزاید.
مثلا روستاییانی که از ترس کاهش بیشتر ارزش پول ملی ، دار و ندار خود را می فروشند که مثلا با ورود به بورس، آنچه دارند بی ارزش تر نشود .سرپرستان خانواری که برای تامین کمی بیشتر معاش خانواده مثلا ماشین زیر پا می فروشند به جای مسافر کشی وارد بورس می شوند که معاش زندگی را سرپرستی بهتری داشته باشند اما دریغ از اتفاقاتی که در ناآگاهی آنان از علم بورس رخ می دهد. جوانانی که اندک پس انداز خود را به میدان بورس می آورند به امید فردای بهتر که در ندانستن تخصص بورس احتمال از دست دادن آن زیاد است و ...
ورود به بورس خوب است به شرط آگاهی
ورود به بورس برای مردم زمانی می تواند سودآور و مناسب باشد که اول علم آن به آنها آموخته شود . دنیای بورس ، تخصص پیچیده خود را می خواهد که سرمایه گذار باید شخصا آن را بداند که اگر نداند به شکست می رسد. وقتی این شکست از سوی افراد متوسط جامعه و کم بضاعت باشد ؛ جامعه با فقر بیشتر مواجه شده و آسیب ها و معضل ها رشد تند تر و بیشتری می گیرند.
آنچه محرز است، تدابیر اقتصادی دولت بر معیشت، فقر و رفاه مردم تاثیر می گذارد و معیشت یکی از اصلی ترین عوامل آسیب و بزه است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر