گزارش رکنا از مرکز جامع خدمات کاهش آسیب برای زنان ،
میان راهی امن برای زنان بی پناه مانده تهران + فیلم
رکنا: منطقه شوش تهران، این روزهای کرونایی، نمایی بحرانی دارد. تردد معتادان و فروشندگان سرقت های خرد ،در این منطقه آنچنان پرجمعیت است که نگاه هر بیننده ای را به مدیریت بحران این روزها بهت زده می کند و در نبود ساماندهی ،امپراطوری فروشندگان مخدر و موج مصرف کنندگان در منطقه شکل گرفته است .
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در گوشه ای از منطقه شوش، میان این خروش بحران ، خانه ای هست که جای امنی است برای زنان آسیب دیده اجتماعی .خانه ای امن برای زنان، زنان مانده در خیابان، زنان جامانده از زندگی ، زنانی که از فقر، معتاد شدند، زنانی که برای کنار مردانشان ماندن به وادی اعتیاد کشیده شدند. زنانی که از نداری در خیابان تن به تن فروشی می دهند.... اینجا خانه تمام زنان آسیب دیده شهر است، زنانی که بی پناه در مساحت پایتخت مانده اند و به اینجا پناه می آورند . اینجا خانه امن شوش است.
سپیده علیزاده - مدیر نخستین مرکز جامع خدمات کاهش آسیب برای زنان در تهران در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا از زنان این خانه ، داشته ها و کمبودها و نیازها و عملکرد مسئولان در این روزهای کرونایی بخصوص پس از آزاد کردن عده ای از زندانیان از زندان به قصد کنترل کرونا و جاری شدن موج معتادان از شهرهای مختلف به منطقه شوش تهران چنین گفت : " مرکز ما مرکزی خدمات دهنده در کاهش آسیب بانوان است. تا دوماه پیش که شیوع کروناویروس در ایران مطرح نشده بود تعداد مددجویانی که روزانه پذیرش می کردیم حدود100 نفر بود ولی مشخصا تعداد مراجعین ما بعد از کرونا آنقدر افزایش پیدا کرده که ما الان روزانه حدودا به 150 نفر خدمات رسانی انجام می دهیم."
وی در خصوص علت این افزایش آمار ناگهانی گفت : رشد آماری از آنجا شروع شد که با شیوع ویروس کرونا، خیلی از زندان ها به مددجویان خود عفو یا مرخصی دادند. تعدادی از مراکز درمان های اجباری نیز تعطیل شدند .تعدادی از کمپ ها تعطیل کردند. حتی مددجویانی این مدت به این مرکز ما مراجعه کردند که از مراکز اعصاب و روان آمده اند که این روزها آنها نیز تعطیل شده اند. با تعداد زیادی مددجو بلاتکلیفی مواجه شده ایم که به خاطر کرونا با درهای بسته مراکز دیگر مواجه شده و به این مرکز مراجعه کرده اند. شرایط فعلی ، این تاکید را با خود به همراه دارد که تصمیم گیری های مدیریتی برای این مقطع زمانی بحرانی ، باید هدفمند انجام می گرفت.
وی در خصوص وضعیت این مرکز کمک به زنان آسیب دیده قبل از وقوع کرونا گفت : زنانی اینجا کنار ما زندگی می کنند که سال ها است در کنار هم روزگار می گذرانیم. زنانی که هر کدام با قصه ای خاکستری، مسیر زندگی آنها را به اینجا کشانده و هم زندگی با هم شده ایم. قصه آنها را می توانید از زبان خودشان بشنوید.
ترک اعتیاد بعد از حرف کودک سه ساله
« عاشق همسرم بودم. دور بودن از او برایم سخت بود. می خواستم لحظه هایم با او طی شود . او لحظه های خوش و مهربانش بعد از تزریق مواد بود .خواستم آن لحظه ها کنار او باشم که ناگهان دیدم ماه هاست مصرف کننده ام . اعتیاد برای همنشینی کنار عشق!»
اینها را فروغ 47 ساله می گوید و همچنان که از خاطرات زندگی با همسرش می گوید با تمام آن سختی ها و سیاهی ها ولی همچنان با یاد همسرش،چشمهایش می درخشند.»
با خنده ای بر چهره ادامه می دهد ،: عشق چه می کند ! برای همراهی با علی رضا(همسرش) دزد هم شدم! سارق خانه بودم آنهم چه سارق متبحری . 12 سال دزدی کردم هیچ وقت دستگیر نشدم. فقط یکبار بازداشت شدم آنهم زمانی که برای همسرم مواد به بازداشتگاه بردم . حتی آن زمان هم متوجه نشدند خودم هم سارقم. 6 ماه حبس کشیدم و بعد از آزادی دوباره مصرف کردم و دوباره دزدی.»
فروغ می گوید کارتن خواب هم شد. آنهم در یک شب تابستانی. شبی که فهمید هوو دارد.
« آن زن را که دیدم، آنهم نشسته بر فرش خانه ام، کنار همسرم ، مشغول کشیدن مواد، دیگر نمی دانم چه کردم ، فریاد می کشیدم و تا توانستم آن زن را زدم. علی رضا هم مرا از خانه بیرون انداخت، دیگر هم راه نداد! کارتن خواب شدم و باز چاره ای نبود جز دزدی.»
فروغ را یک پسر بچه نجات داد. یک کودک 3 ساله .
«آنقدر درگیر اعتیاد شده بودم که وزنم به 37 کیلو رسیده بود . مثل مرده ها. یک روز که رفته بودم برای خرید نان، آن کودک را کنار مادرش دیدم . تا مرا دید، پرید پشت سر مادرش و با چشمان وحشت زده گفت :«مامان لولو!» و همین شد آغاز رهایی از اعتیاد. »
باور می کنید هیچ حرفی ، هیچ نصیحتی ، هیچ بلایی باعث نشد که از اعتیاد و معتاد بودن متنفر شوم ولی آن کودک با آن چشمان وحشتزده اش مرا نجات داد.
فروغ ادامه داد : ماجرا وحشت آن کودک را برای یکی از کارتن خواب هایی که در کنار هم روزگار می گذراندیم تعریف کردم . وقتی گفتم که دیگر نمی خواهم حتی یک روز معتاد باشم و تاکید داشتم گفت برو کمپ. خودم از قاضی خواستم مرا به کمپ بفرستند. التماس می کردم. برایم نوشت و مرا بردند کمپ خانم افشار. پس از سه ماه که از کمپ خارج شدم با خودم گفتم نباید علی رضا را ببینم، می دانستم او را ببینم باز مصرف مواد را شروع می کنم. بعدها فهمیدم او هم ترک کرده ولی خانه را کرده پاتوق معتادان، می آیند آنجا می کشند و می روند ولی خودش دیگر مصرف کننده نیست. 15 روز این سو آن سو گشتم ولی خانه نرفتم. وقتی شنیدم علی رضا دنبالم می گردد ، در به در جایی شدم که پناه بگیرم تا دوباره معتاد نشوم. یکی از دوستانم اینجا را به من معرفی کرد و آمدم اینجا (خانه میان راه در شوش ) و الان دو سال و دو ماه و 14 روز است که پاک هستم.
باردار بودم که خانه را به آتش کشیدم و همسرم گم شد
پشت چرخ خیاطی نشسته بود و می دوخت، ماسک و گان برای کادردرمانی کرونایی ها. صدای چرخ خیاطی اش فضای سالن را پر کرده بود و او بی تفاوت ، بی وقفه می دوخت و با خود ترانه ای را آرام زمزمه می کرد. نوایی همچون لالایی.
« عاشق بودم. عاشق همسرم. در خیاط خانه با هم دوست شدیم. نوجوان بودیم هر دو، اگر بدانید چقدر تلاش کردیم تا خانواده ها راضی شدند ازدواج کنیم. بعد از ازدواج فهمیدم مواد مصرف می کند. یک روز به خودم آمدم دیدم منم ماه ها است کنار او می نشینم و می کشم.»
مریم 27 ساله قصه زندگیش را اینگونه گفت و ادامه داد:« باردارشدم. کودکم در وجودم رشد می کرد و من حتی لحظه ای از روزهای بارداریم یادم نیست . حتی زمانی که کودکم دنیا آمد هم در حال خودم نبودم. همسرم ، از همسری که عاشقش بودم، از روزی که خانه را بخاطر توهم ناشی از مصرف مخدر به آتش کشیدم و مرا به بیمارستان بردند دیگر خبر ندارم. حتی نمی دانم کجاست. نمی دانم در میان شعله های آتش چه بر سرش آمد . ناپدید شده است.»
مریم می گفت و می دوخت. پشت هم لباس های گان برای کادر پزشکی کرونایی ها زیر دستش برش می خورد و چرخ می شد و می رفت برای بسته بندی و او در میان دقایق کار، اینگونه ادامه داد: یکسال است که پاکم. می خواهم کار کنم. همین کار خیاطی . خانه برای خودم بگیرم. پسرم را بیاورم پیش خودم. الان 2 ساله شده و می خواهم از این به بعد برایش مادری کنم . از بارداری تا الان مادری نکردم . نشد که حس مادری را کنار فرزندم حس کنم.
100 زن ساکن یک خانه در قلب شوش
هرکدام از زنان این خانه داستان زندگی خود را دارند. هر کدام روایتی تلخ و سخت از روزگاری که پشت سر گذاشتند تا به این میان راه رسیده اند. به جایی که آنها را از گذشته غرق در اعتیاد و آسیب های دیگر دور می کند و آماده می کند برای ادامه مسیر زندگی .
جایی امن برای پناه زنان بی پناه که هر کدام که به نقطه پایان روایت زندگیشان می رسند ، مخاطب با خود می گوید که مقصر این روزگار آنان، تنها خودشان نیستند . اگر در شرایط اقتصادی ، فرهنگی بهتری زندگی می کردند ، شاید اگر تا این حد بی محبتی ندیده بودند و به حاشیه انداخته نشده بودند حال اینجا نبودند.
چه بسا که تا استعداد های آنان اینجا دیده شد و تا بستری برای سلامت در مکانی امن برایشان ایجاد شد ،تمام توان را جلب کرده اند که پاک باشند و دارند سعی می کنند که پاک بمانند.
افزایش چشمگیر معتادان رسیده به ته خط
بعد از خروج از سالن های خوابگاه و پایان گپ زدن با زنان پناه آورده به این خانه، برگشتیم به اتاق سپیده علیزاده و او در ادامه با بیان اینکه هیچ وقت با درمان های اجباری برای معتادان موافق نبودم ادامه داد : معتقدم موثر نیست. هزینه در این مسیر اثربخش نیست و مددجو را دوباره به خانه اول بر می گرداند . خیلی از مددجوهایی که تحت درمان های اجباری، 6 ماه برایشان زحمت کشیده شد، بعد از ترخیص چون با روش مناسب ترک نکردند دوباره به وضعیتی می رسند که به قول خودشان می گویند:" لگد به پاکیشان می زنند" حتی به خودکشی و خودزنی می رسند. وضعیت زنان مددجویی که با روش نامناسب ترک داده نشده اند به اینجا می رسد ، وضعیت مردان بدتر است . به طور کل تعداد معتادانی که چه زن و چه مرد به ته خط رسیده اند افزایش چشمگیری داشته است.
مدیر نخستین مرکز جامع خدمات کاهش آسیب برای زنان در تهران با گفتن از اینکه مجوز ما از بهزیستی است و ساختمانی که در حال فعالیت می کنیم را نیز شهرداری منطقه 12 در اختیارمان گذاشته است گفت: حمایت این دو ارگان برای ساماندهی مددجویانی که از سراسر کشور به این منطقه سرازیر شده اند کافی نیست . وقت آن است که همانطور که ارگان های دیگری در جمع آوری معتادان متجاهر دخیل بودند و حال بدون برنامه آنها را ترخیص کردند برای این وضعیت نیز کاری انجام دهند.
مهربانی کرونا با معتادان !
علیزاده در خصوص اینکه حرف و فرضیه هایی می گوید که کرونا کمتر سمت مصرف کنندگان مخدر می رود با تاکید بر اینکه باورهای غلط، همیشه هستند و تغییر دادنشان سخت است چنین توضیح داد: اینکه این فرضیه های صحت دارد یا نه ، جای بررسی دارد ولی اصلا بر فرض که اینگونه باشد. این آدم ها می توانند ناقل باشند و کسانی که با این افراد کار می کنند یا با آنها در ارتباط هستند می توانند مبتلا شوند، نمی شود این مهم را نادیده گرفت. به هر حال این افراد می توانند ناقل باشند و این بیماری را در شهر پخش کنند. درست است خیلی از معتادان کارتن خواب و مصرف کننده در حلقه گروه های خودشان هستند و تعامل زیادی با شهر ندارند ولی آسیب دیده های اجتماعی فقط معتادان نیستند.
مدیر نخستین مرکز جامع خدمات کاهش آسیب برای زنان در تهران در پایان گفت: اگر امروز به آسیب دیده های اجتماعی توجه نکنیم. چند سال بعد باید با آسیب های جدی تر و عمیق تری مواجه شویم ، آن زمان هر روز که می گذرد کمک به این افراد سخت تر می شود. بچه ای که امروز از یک مادر آسیب دیده اجتماعی متولد می شود، خودش به مادر و پدر تبدیل می شود که فرزندان آسیب دیده دیگری خواهد داشت و پرورش و تربیت پر آسیبی برای فرزندانش خواهد داشت .شاید در لحظه و فوری عمق آسیب های اجتماعی دیده نشود ، چند سال با تاخیر اما، وجود دارند و آسیب های خودشان را به فرزندان ما به عزیزان ما می رسانند.
خبرنگار: آزاده مختاری
عکس : سیدعلی صالح
ارسال نظر