اعلام آمادگی دکتر مریم سامانی استاد روانشناس بالینی برای ارائه کمک رایگان به قربانیان پرونده تجاوز
چرخه تلخ سکوت / چگونه یک قربانی کودکانه به 6 کودک تجاوز کرد؟
حوادث رکنا: در روزگاری که خشونت جنسی علیه کودکان، زخمی عمیق بر پیکر جامعه میزند و هر از گاهی خبری تلخ از آن دلها را میلرزاند، اعلام آمادگی دکتر مریم سامانی، استاد دانشگاه و روانشناس بالینی، برای ارائه کمک رایگان به قربانیان این پدیده شوم، نوری از امید در دل تاریکیها میتاباند. او با دعوت از دیگر روانشناسان برای پیوستن به این حرکت انسانی، نشان میدهد که همدلی و مسئولیتپذیری اجتماعی میتواند نخستین گام در مسیر درمان زخمهایی باشد که سالها در سکوت ماندهاند. متن پیشرو، نگاهی علمی و اجتماعی به عوامل زمینهساز این خشونت دارد و راهکارهایی برای شکستن چرخه آزار و بازسازی روانی قربانیان ارائه میدهد.

به گزارش رکنا، یکی از پرسشهای مهمی که این روزها ذهن خبرنگارانی که بهطور جدی پیگیر پروندههای آزار جنسی کودکان هستند و همچنین ذهن بسیاری از مردم را مشغول کرده، این است:
چگونه ممکن است فردی که خود قربانی تجاوز بوده، روزی همان درد را به دیگری تحمیل کند؟
این پرسش تلخ و سنگین، ما را به یکی از دردناکترین و پیچیدهترین واقعیتهای روانشناختی میبرد؛ جایی که تجاوز و آزار جنسی، تنها یک زخم بر بدن قربانی نیست، بلکه زخمی عمیق بر روح فرد و روان جمعی جامعه وارد میکند.
آزار جنسی کودکان، یکی از بزرگترین دغدغههای بهداشت عمومی و نظام کیفری در سطح جهانی است. آمارهای ارائهشده توسط پژوهشها، بسیار تکاندهنده است: بین ۳ تا ۱۰ درصد از مردان در جهان، اعتراف کردهاند که به نوعی درگیر تماس یا تعامل جنسی با کودکان بودهاند.
اما چرا؟ چرا برخی از کسانی که زمانی خود قربانی بودهاند، در بزرگسالی همان تجربه دردناک را برای دیگران رقم میزنند؟
برای پاسخ به این پرسش، لازم است به مجموعهای از عوامل روانشناختی، زیستی و اجتماعی توجه شود. اگر بخواهیم به زبان ساده و خلاصه این عوامل را بیان کنیم:
گروهی از این افراد به دلیل داشتن گرایشهای جنسی پایدار نسبت به کودکان، که در علم روانشناسی تحت عنوان «پدوفیلیا» طبقهبندی میشود، مرتکب چنین اعمالی میشوند. برخی دیگر به دلایلی مانند استرس شدید، مصرف مواد مخدر، اختلالات شخصیتی یا از روی فرصتطلبی و نبود مهارتهای خودکنترلی، دست به آزار جنسی میزنند.
از منظر علمی، یکی از علل اصلی این رفتارها به شرطیسازیهای جنسی نابهنجار بازمیگردد، که غالباً در سالهای اولیه زندگی شکل میگیرند. این افراد به تدریج نسبت به محرکهایی که به کودکان مربوط است، پاسخهای جنسی شرطیشده پیدا میکنند و این گرایش در آنها تثبیت میشود.
عامل دوم به تروماها و مشکلات دلبستگی در کودکی برمیگردد. برخی از کودکان تجربههای بسیار آسیبزایی را پشت سر گذاشتهاند، مانند سوءاستفاده جنسی، که آثار آن در ذهن و روان آنها ماندگار میشود. در بسیاری از این موارد، فرد متجاوز خود در کودکی قربانی همین نوع سوءاستفادهها بوده است. بر اساس مطالعات، حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد از مجرمین جنسی، در دوران کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. هر چه این تجربه در سن پایینتری رخ داده باشد، اختلالات رشد روانی و جنسی شدیدتر و آسیبهای رفتاری در بزرگسالی پررنگتر خواهد بود.
همچنین، در بررسی سوابق بسیاری از متجاوزین جنسی، غفلتهای شدید در دوران کودکی گزارش شده است؛ این غفلتها میتواند شامل بیتوجهی به نیازهای عاطفی، جسمی یا جنسی کودک باشد. در نتیجه این تجارب، در ذهن چنین افرادی مدلهای ذهنی تحریفشدهای از صمیمیت، قدرت و روابط انسانی شکل میگیرد.
در کنار این موضوع، دلبستگیهای ناایمن در کودکی که ناشی از مراقبتهای ناپایدار و آشفته هستند، منجر به کاهش توانایی در همدلی و تنظیم هیجانی در این افراد میشود. بنابراین، آنها برای رفع نیازهای عاطفی یا جنسی خود، ممکن است به کودکان آسیب برسانند.
از دیگر عوامل قابل توجه، تحریفهای شناختی و توجیههایی است که این افراد برای اعمال خود مطرح میکنند. عباراتی نظیر: «او خودش راضی بود»، «او من را تحریک کرد»، «من نیاز به محبت داشتم» یا «کودکان به محبت نیاز دارند»، از جمله باورهایی هستند که متجاوزین برای کاهش فشار روانی، احساس گناه و خنثیسازی خشم جامعه، بهکار میبرند. اینها مکانیزمهایی دفاعیاند برای کاستن از بار اخلاقی جرم ارتکابی.
همچنین، باید به آسیبهای شخصیتی و نقص در خود تنظیمی هیجانات توجه کرد. افرادی که دارای اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند، معمولاً ویژگیهایی نظیر تکانشگری، ضعف در کنترل تکانهها و فقدان همدلی دارند. یافتههای نوروسایکولوژیکی نیز نشان میدهند که این افراد در عملکردهای اجرایی مغز، مانند برنامهریزی، کنترل افکار و تنظیم هیجانی، دچار نقص هستند.
عملکرد تنظیم هیجانی نیز در این جرم نقش حیاتی دارد؛ زیرا در شرایط فشار درونی و نیازهای شدید، به ما کمک میکند تا رفتارهای تکانهای خود را کنترل کنیم. در افرادی که مرتکب سوءاستفاده جنسی میشوند، این توانایی بسیار پایین است. به همین دلیل، حتی وقتی از عواقب رفتاری خود – مانند زندانی شدن – آگاه هستند، ممکن است باز هم کنترل رفتارشان را از دست بدهند.
در برخی موارد، نارساییهای نوروسایکولوژیکی در حافظه، توجه و انعطافپذیری شناختی این افراد مشاهده میشود. این اختلالات ممکن است ریشه در آسیبهای مغزی اولیه یا رشد نامعمول ساختارهای عصبی داشته باشند، که منجر به مشکلات جدی در کنترل رفتار و بروز رفتارهای ضد اجتماعی میگردد. با این حال، این اختلالات به تنهایی برای وقوع این جرم کافی نیستند، بلکه در تعامل با عوامل روانی و اجتماعی به شکل رفتاری آسیبزا بروز پیدا میکنند.
عامل دیگر ، محیط و ساختارهای اجتماعی است. بسیاری از این افراد در کودکی روابط اجتماعی ضعیفی داشتهاند و منزوی بودهاند. رابطه ضعیف با همسالان را باید مورد توجه قرار داد در این خبر تلخ می بینیم که متهم می گوید قربانیان او در کوچه تنها بوده اند و نظارت خانواده کمرنگ بوده است .همچنین، نداشتن راه حلهای سالم و آموزشدیده برای پاسخ به نیازهای جنسی، موجب شده آنها به راههایی مخرب و آسیبزا روی آورند.
یکی از آسیبزنندهترین عوامل در این زمینه، دسترسی آزاد به محتوای پورنوگرافی، بهویژه در کودکان و نوجوانان است. تماشای این محتواها میتواند انحرافات جنسی را تشدید کند و مرزهای اخلاقی را کمرنگ سازد. در چنین شرایطی، بهجای سلب دسترسی صرف به تکنولوژی، باید سطح آگاهی کودکان را افزایش داد و نظارت مؤثرتری اعمال کرد.
در نهایت، باید توجه داشت که در پدیده تجاوز جنسی به کودکان، با چرخهای از سوءاستفاده مواجه هستیم. در این چرخه، تروما، نبود حمایت عاطفی و اجتماعی، و ناتوانی در تنظیم هیجان، زمینهساز بازتولید خشونت میشوند.
برای شکستن این چرخه، توجه به سه محور اساسی ضروری است:
1. ارائه مشاوره تخصصی روانشناسی به قربانیان و افراد در معرض خطر.
2. آموزش مهارتهای ارتباطی، اجتماعی و کنترل هیجانات به کودکان، نوجوانان و خانوادهها.
3. ایجاد نظام حمایتی گسترده برای قربانیان، تا بتوانند مسیر ترمیم روانی خود را طی کنند.
چنانچه فردی را میشناسید که در معرض خطر است، این ویدیو یا محتوا را با او به اشتراک بگذارید. اطلاعرسانی و پیشگیری، مهمترین ابزارهای ما برای شکستن چرخه خشونت و تجاوز به کودکان هستند.
من، دکتر مریم سامانی، به عنوان روانشناس بالینی، آماده کمک رایگان هستم و می دانم روانشناسان دیگر هم به ما ملحق خواهند شد.
بیایید این بار، شبکههای اجتماعی را نه برای جنجال، که برای حمایت از سلامت روان فرزندان ایران زمین فعال کنیم.
بیایید صدای کودکانی باشیم که هیچکس صدایشان را نشنیده است.
ارسال نظر