باند 15 ساله ها تیشرت اسکلت انسان داشتند / از تعطیلی مدارس تا مزاحمت های خیابانی
حوادث رکنا:من خلافکار نیستم و تاکنون هیچ کاری نکرده ام که تحت پیگرد قانونی قرار بگیرم اما حالا فریب یکی از همکلاسی هایم را خوردم تا به خاطر هیجان و خنده خودمان را مامور انتظامی جلوه بدهیم و...
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات نوجوان 15ساله ای است که به اتهام جعل عنوان و اخلال در نظم عمومی توسط نیروهای کلانتری آبکوه دستگیر شده است . این نوجوان درحالی که تیشرتی با تصویر اسکلت انسان و شلوار گشاد به تن داشت پس از پاسخ به سوالات تخصصی افسر دایره اطلاعات، مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نشست و با بیان سرگذشت خود درباره چگونگی ارتکاب این جرم با مجازاتی سنگین افزود: از مدتی قبل به خاطر برگزاری مجازی کلاس های درس همواره در خانه بودم و از سوی دیگر نیز همه سالن های ورزشی و حتی کتابخانه ها تعطیل بود به همین دلیل احساس تنهایی و دوری از دوستان عذابم می داد. این بود که با چند نفر از همکلاسی ها و دوستان هم مدرسه ای که تقریبا هم سن و سال هستیم، تصمیم گرفتیم هنگام عصر در پارک رسالت دور هم جمع شویم وبه نوعی اوقاتمان را بگذرانیم تا این که روزی وقتی مشغول گفت و گو با یکدیگر بودیم ناگهان ((امیر)) پیشنهادی داد که همه ما متعجب شدیم و با نگرانی به پیشنهاد هیجان آمیز او فکر کردیم. امیر ادامه داد ،پدر و مادر من به مسافرت رفته اند و خودروی پژو پارس پدرم در پارکینگ است. حالا می توانیم با خرید چراغ گردان پلیس وسیستم صوتی از بازار ،مردم را سرکار بگذاریم و آن ها را سرکیسه کنیم با این کار هیجانی موجبات خنده وشادی خودمان را فراهم می کنیم. من به آن ها گفتم این کار خیلی خطرناک است اگر ما را دستگیر کنند آبرویمان می رود و زندانی میشویم اما کسی به حرف هایم توجهی نکرد تا این که یک روز عصر، امیر تلفنی با من تماس گرفت و در حالی که از شدت ترس صدایش می لرزید مرا قسم داد که هرطور می توانم خودروی پژو پارس پدرش را به خانه خودمان بیاورم و پنهان کنم. او مدعی بود ماموران انتظامی متوجه خلافکاری های آن ها شده اند و اکنون تحت تعقیب هستند. ابتدا فکر می کردم امیر شوخی می کند و مرا سرکار گذاشته است اما از استرس و جملات دیگر او فهمیدم که آن ها لو رفته اند و امیر حقیقت را می گوید . من هم که حس رفاقتم گل کرده بود خودم را به او رساندم و سوئیچ را گرفتم. خودرو مقابل کلانتری پارک بود. در یک لحظه پشت فرمان نشستم و پژوپارس پدر امیر را به منزل خودمان بردم. مادرم با دیدن این صحنه هراسان بیرون آمد و با نگرانی گفت : این خودرو را از کجا آورده ای؟ تو که گواهی نامه نداری. پس چگونه سوار این خودرو شده ای و ... هنوز سرزنش های مادرم ادامه داشت که ناگهان ماموران کلانتری آبکوه از راه رسیدند و مرا همراه خودروی پژو پارس به کلانتری منتقل کردند ولی من خلافکار نیستم فقط تحت تاثیرحرف های امیر قرار گرفتم و برای غرور و خودنمایی دست به چنین کاری زدم . ولی ای کاش ...
با توجه به اهمیت ارتکاب این جرم و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) بلافاصله افسران ورزیده دایره اطلاعات کلانتری وارد عمل شدند و با دستگیری دیگر متهمان، بررسی های تخصصی را برای کشف جرایم آنان ادامه دادند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
ارسال نظر